بدون تردید گدایی یا تکدی گری را می توان یکی از کهن ترین و ریشه دار ترین مشاغل بشری نامید که ریشه در ته اعصار تاریخ دارد و به نوعی شغل مشترک همه اقوام بشری در ادوار مختلف بوده و هست.
به گزارش زرین نامه؛ وجود بزرگانی در این عرصه نظیر «عباس دُبس» از گدایان معروف و سمج بخارا یا «برادران گلدشتین» که در رم به گدایی اشتغال داشتند، نشان از ریشه دار بودن این صنعت در همه ادوار تاریخ است.
جالب اینکه با وجود گسترش تکنولوژی و ناپدید شدن بسیاری حِرف و مشاغل نظیر نمد مالی، چینی بند زنی، نعل بندی، حلاجي، دلاكي، مقنيگري، كناسي، طبقكشي، توتفروشي، چغاله فروشي، بادبادك و فرفرهسازي، پالودهريزي، ماست بندی، دوغفروشي، گردوي تازه فروشي، آب حوضی و ...، شغل تکدی گری نه تنها از بین نرفته است، بلکه هر روز این صنعت پیچیده تر و مدرن تر نیز می شود تا جایی شاهد ظهور گدایان خارجی، گدایان پروازی، گدایان پاره وقت و حتی گدای اینترنتی هستیم.
همه ساله درآمد عزیزان گدا نیز با توجه به نوسانات نرخ ارز و طلا و رشد تورم (بدون نیاز به صدور بخشنامه های دولتی و بروکراسی های رایج اداری) به صورت خود جوش افزایش پیدا می کند تا جایی آمار های رسمی در برخی موارد از درآمد میلیونی فعالان این عرصه خبر می دهند و تقریباً می توان ادعا کرد هیچ «فقیری» زیر «خط فقر» یا حتی حوالی آن هم زندگی نمی کنند!
با این وجود مبارزه با این شغل با سایر معضلات اجتماعی تفاوت های فاحشی دارد و به راحتی مبارزه با اعتیاد، فروش مواد مخدر، اختلاس، زمین خواری ، رانت خواری و ... نیست که یک شبه نسخه شان پیچیده شود!
چرا که با وجود اجرای طرح های فراوان نظیر تعقیب و گریز متکدیان، جریمه کردن، جمع آوری متکدیان، احداث گرمخانه از سوی بهزیستی، نیروی انتظامی، شهرداری و ... کماکان خیل عظیم گدایان در جای جای شهر ها و روستاهای مملکت به شغل نان و آب دار گدایی مشغولند تا محتاج خلق نباشند!
یکی از دلایل عدم موفقیت این طرح ها و برنامه ها، ریشه دار بودن این شغل است که مبارزه با آن را کمی دشوار می سازد. البته در این بین نباید منکر نقش شعرا و قدما شد که با حمایت از آنان مقدمات ماندگار شدن این شغل را فراهم نمودند. همین حافظ خودمان در هر صفحه از کتابش لااقل یکی دو بار از این صنعت حمایت کرده است: « ترک گدایی مکن که گنج بیابی» ، «من که دارم در گدایی گنج سلطانی به دست . . . کی طمع در گردش گردون دون پرور کنم» ، «بسی پادشایی کنم در گدایی» و قس علی هذا . . . سنایی هم فرموده : « گر همی خواهی که باشی پادشا و پارسا . . . شو گدایی کن که ما این از گدایی یافتیم» و سایر شعرا نیز در این باب متفق القول بوده و اتفاق نظر داشته اند.
بنابراین اگر فکر می کنید که امروز هم کما فی السابق قرار است ما با ارائه راهکار های هرمنوتیک و فلک فرسا، زمینه برچیده شدن بساط گدایان را فراهم کنیم و برای خودمان درد سر بتراشیم زهی خیال باطل... ما که باشیم که روی حرف جناب حافظ و سعدی و سنایی حرف بیاوریم؟! از ما بعید است!
نویسنده: وحید حاج سعیدی
انتهای پیام/
ارسال دیدگاه