ناپایداریِ توسعه پایدار و اقتصاد سبز
بنای متزلزل مفاهیمی مانند توسعه پایدار و اقتصاد سبز، باعث شده است گروههای مخالف با انگیزههای مختلف اعم از لیبرالیستی، کمونیستی و سنت گرایی و... به فکر به چالش کشیدن این مفاهیم باشند.
به گزارش زرین نامه به نقل از گلستان ما؛ مقاله حاضر تلاشی اجمالی جهت مرور کلی این چالش در دو دهه اخیر میلادی است و همچنین ورود مفاهیم رادیکال سنتی و مدرن به ادبیات انتقادی عصر حاضر. البته جای خالی کلیدواژههای اسلامی در این نبرد نیز احساس میشود.
توسعه پایدار در حال شکست است اما جایگزین هایی برای کاپیتالیزم وجود دارد
اشیش کوثری (Ashish Kothari)1، فدریکو دیماری (Federico Demaria)2 و آلبرتو اکوشتا (Alberto Acosta)3
2015july21
با توجه به بدتر شدن شرایط زیست محیطی و بحرانهای اقتصادی و همچنین ادامه محرومیتهای اجتماعی، دو دهه اخیر میلادی شاهد دو گرایش عمده بوده است که در مطالبه پایداری، برابری و عدالت، ظهور و بروز یافته است.
گرایش اول، رویکردهای اقتصاد سبز و توسعه پایدار است که بر نشست آب و هوای پاریس و اهداف توسعه پایدار 2015 (موسوم به post-2015 SDGs) حکمفرما هستند،
البته امروزه برخی شاخصها قادر به تبیین رابطه و ایجاد هماهنگی میان رشد اقتصادی، رفاه اجتماعی و حفظ محیط زیست نیستند. در سمت دیگر، مطالبهی تغییرات بنیادین در سیاستهای زیستمحیطی در مواجهه با توسعهی رشد محورِ متکی به سوختهای فسیلی، کاپیتالیزم نئولیبرال و دموکراسی مستقیم به عنوان گرایش دوم ظهور یافته است. (در ادامه نگاهی اجمالی به این دو گرایش خواهد شد)
پاسخهای غلط اقتصاد سبز
اگر نگاهی به سیاستهای زیستمحیطیِ بین المللی در چهار دهه اخیر بیندازیم، اثری از سیاست های افراطی دهه 70 میلادی نمیبینیم. اسناد خروجی نشست ریوداژانیرو سال 2012 5(Rio+20summit) با عنوان "آینده ای که می خواهیم"، موفق به تشخیص و تبیین ریشههای تاریخی و ساختاری فقر، گرسنگی، ناپایداری و نابرابری نشده است؛ که شامل: تمرکز قدرت، انحصارطلبی کاپیتالیسم، استعمارگرایی، نژادپرستی و سلطنتهای موروثی هستند.
بدون تشخیص اینکه چه چیز یا چه کس مسئول وضعیت فعلی است، بدیهی ست که راه حل مناسبی یافت نخواهد شد. گذشته از این، هیچ کدام از گزارشها تصدیق نمیکنند که در دنیای محدود، رشد نامحدود امکان پذیر باشد که نشان دهنده این است که سرمایههای طبیعی به عنوان اساسیترین داراییهای اقتصادی، درهای تجارت را به روی ما باز میکنند (که کاپیتالیزم سبز نامیده میشود)، در حالی که مصرف گرایی لجام گسیخته را به چالش کشیده نمیشود.
همچنین تاکید زیاد روی مکانیزم بازار، تکنولوژی و فنون مدیریت، تغییرات بنیادین سیاسی - اقتصادی و اجتماعی که جهان نیاز دارد را تضعیف میکند. در مقام مقایسه؛ جنبش های زیست محیطی متنوعی که به دنبال تحولهای بنیادین هستند، در نقاط مختلف دنیا ظهور و بروز دارند، اما این مدلها بر خلاف توسعه پایدار که به غلط اعتقاد دارند که در سراسر دنیا قابلیت اجرایی شدن دارد به یک مدل نهایی منتج نشده اند.
حتی پاپ فرانسیس در نطق های مذهبی خود در خصوص محیط زیست و توسعه پایدار (موسوم به Laudatosi) به همراه دیگر رهبران مذهبی مانند دالای لاما، بر اصلاح فرآیندهای توسعه تصریح کرده است: "نیاز به تغییر مدل توسعه جهانی داریم، ... در واقع، کیفیت زندگی مردم تقلیل پیدا کرده است...در حالی که رشد اقتصادی وجود دارد.
در چنین شرایطی صحبت کردن درباره رشد پایدار توجیه (اشتباهات) و انحراف اذهان عمومی است. در طبقه بندی های مالی و تکنوکراتیک، ارزش های محیط زیستی در نظر گرفته نمی شوند و مسئولیت پذیری اجتماعی و زیست محیطیِ بنگاه های تجاری به یک سری رهنمودهای بازاریابی و شاخص های شهودی تقلیل می یابد."
راه حلهای رادیکال
اما صرفا انتقاد کافی نیست: ما باید روایت خودمان را داشته باشیم. توسعه ساختارزدا، باعث باز شدن درها به روی اداراکات و جهان بینیهای متعددی شده است. که شامل موارد مقابل است: بون ویوی (BuenVivir)7، نوعی فرهنگ زندگی با نام های مختلف و گوناگون که در آمریکای جنوبی جریان دارد.
اوبونتو(Ubuntu)8 ، با تاکید روی تعامل انسانی (من هستم پس ما هستیم) در آفریقای جنوبی. شکل افراطی دموکراسیِ طبیعتگرا یا بوم شناسی سواراج (ecological swaraj)9، با محوریت خود اتکایی و خودمختاری. و مهار رشد(Degrowth)10، فرضیه ای که بیان می کند ما می توانیم با مصرف کمتر و مشارکت بیشتر در کشورهای غربی، زندگی بهتری داشته باشیم.
این جهانبینیها که به وضوح با درک کنونی ما از توسعه تفاوت دارند، با اعتقاد متعصبانه به رشد اقتصادی و تصویر آن از خوشبختی و شادکامی در جدال هستند. این جایگزینها متفاوت از هم به نظر میرسند اما ارزشهای بنیادین مشترکی را بیان می کنند، مانند همبستگی، هماهنگی، گوناگونی و یکپارچگی با طبیعت.
اکنون هزاران حوزه عملی ذیلِ مباحث دگرگونیهای اجتماعی و زیست محیطی وجود دارد: احیا اراضی و روش زندگی در قاره آمریکا، جنبشهای زاپاتیست ها و کردها برای خود مختاری، اتحادهای اقتصادی، تعاملات تجاری، گذارهای شهری و عمومی در اروپا، مسایل اراضی و جنگلها، جنبش های دموکراسی خواهانه در آمریکای لاتین و آسیای جنوبی، گسترش سریع کشاورزی ارگانیک و تولید غیرمتمرکز انرژی های تجدیدپذیر در سراسر جهان، و ... بسیاری از این مباحث که اساس سیاستهای تحول خواهانه را شکل می دهند، به وسیله احزاب سیریزا (Syriza)11 در یونان و پودموس (Podemos)12 در اسپانیا حمایت می شوند.
این چیزی است که پلانC خوانده می شود، یعنی یک پروژهی مردمی جهت تقویت همبستگی. که یک راه حل جایگزین برای یک پلانA شکست خورده، یعنی سیاست های ریاضتی است. و همچنین جایگزینی برای یک پلانB آزمایش نشده اما معیوب با عنوان:الگوی رشد اقتصادی کینزین بر پایه بدهکاری مازاد.
ناتوانی یا بی میلی سازمان ملل متحد در تصدیق معایب بنیادین سیستم کنونی اقتصادی و سیاسی جهان و همچنین عدم ارائه یک تصویر از اهداف تحول خواهانه برای آیندهای عادلانه و پایدار، ناامید کننده است.
درحالی که جامعه مدنی در حال فشار آوردن برای استفاده حداکثری از اهداف توسعه پایدار 2015 هستند، باید تبیین افق پیش رو و ارتقاء راه حل های جایگزین ادامه پیدا کند. متاسفانه تصورات افراطی از شادکامی و خوشبختی در تمام سناریوها مرسوم و رایج شده اند. اما این یک رویای غیرممکن نیست.
درحالی که بحران های جهانی در حال شدت گرفتن هستند و اقتصاد سبز آنطور که باید به اهدافش نرسیده است، مردم در سراسر دنیا مقاومت خواهند کرد و به دنبال راه حل های جایگزین خواهند بود.
پانویس:
محقق در زمینه محیط زیست و توسعه و از بنیانگذاران سازمان مردم نهاد کالپاوریکش(Kalpavriksh.org)، پونه، هندوستان.
اقتصاددان ایتالیایی، محقق در زمینه اقتصاد محیط زیست، آلودگیهای زیست محیطی، پسماندها و... عضو جنبش مهار رشد و یکی از بنیانگذاران شاخه تحقیق و توسعه این جنبش.
وزیر سابق انرژی و معادن اکوادور، استاد دانشگاه فلاسکو.
اقتصاد سبز(Green Economy):بنا به تقریر برنامه زیست بوم سازمان ملل، اقتصاد سبز، اقتصادی است بر اساس توسعه پایدار با خطرات و آسیب های محیط زیستی کمتر. و بر اساس نقشه راه اتاق بین المللی تجارت(ICC) مبتنی بر عوامل ده گانه زیر است:
1-بازار آزاد و رقابتی 2-سنجش، حسابرسی و گزارش دهی 3-سرمایه گذاری و تامین مالی 4-آگاهی 5- حفظ چرخه طبیعت 6- تفکیک و کارایی منابع 7- اشتغال 8- آموزش 9- حکومت و مشارکت 10- سیاستگذاریوتصمیمگیری یکپارچه
اهداف توسعه پایدار 2015:نشست توسعه پایدار سازمان ملل متحد در 25 سپتامبر 2015 برگزار گردید و 17 هدف را به عنوان اهداف توسعه پایدار در افق سال 2030 تصویب نمود که شامل موارد مقابل است: 1-از بین بردن فقر 2-ریشه کن کردن گرسنگی 3-بهداشت و شادکامی 4-آموزش با کیفیت بالا 5- تساوی جنسیت 6-آب و فاضلاب بهداشتی 7-انرژی های تجدیدپذیر 8-اشتغال و رشد اقتصادی 9-صنایع، نوآوری و زیرساخت 10-کاهش نابرابری 11-جوامع و شهرهای پایدار 12-تولید و مصرف مسئولانه 13-آب و هوا 14-حیات آب زی 15-حیات وحش 16-صلح و عدالت 17-همکاری برای تحقق اهداف
ریو+20 نام اختصاری کنفرانس توسعه پایدار سازمان ملل متحدد است که در سال 2012 در ریودوژانیرو برزیل برگزار شد. در این کنفرانس رهبران جهان در کنار صدها تن از مسئولین بنگاه های خصوصی، NGOها، گروه ها و ... دور هم جمع شدند و درباره کاهش فقر، بهبود عدالت اجتماعی و اطمینان از حفظ محیطزیست بحث کردند. این مباحث در دو محور مطرح گردید؛ ابتدا ایجاد اقتصاد سبز برای رسیدن به یک توسعه پایدار و کاهش فقر و در محور دوم بهبود تعاملات بین المللی برای رسیدن به توسعه پایدار. خروجی این کنفرانس سندی با عنوان "آینده ای که می خواهیم" بود که با تبیین چشم انداز پیش رو شروع می شود و چهارچوبی برای اقدامات و پیگیری های لازم ارائه می دهد.(http://www.un.org/en/sustainablefuture/about.shtml)
به نوعی اجماع همگانی در جوامع انسانی اشاره دارد با در نظر گرفتن حق طبیعت و بازتعریف رابطه انسان ها با محیط زیست. امروزه به عنوان جانشینی برای توسعه نئولیبرال مطرح شده است.
نلسون ماندلا اوبونتو را چنین توضیح داده است: یک جنبه از جنبههای اوبونتو این است که مثلاً اگر مسافری در روستایی توقف کند، لازم نیست درخواست غذا یا آب کند. هنگامی که توقف می کند، مردم به او غذا می دهند و او را سرگرم می کنند. اوبونتو به این معنا نیست که مردم نباید به دنبال ثروت باشند، ولی سوال این است که آیا شما می خواهید این کار را به قصد بهبود جامعه انجام دهید؟
مفهوم سواراج یا خوداستواری در مبارزات ضد استعماری مردم هندوستان علیه انگلیس توسعه پیدا کرد. به عقیده مهاتما گاندی، سواراج یعنی بیاموزیم بر نفس خود حکومت کنیم. به عبارت دیگر سواراج تلاشی خالصانه برای کنترل نفس (احترام به خود، خودشناسی و مسئولیت در برابر خود ) در برابر بنگاهها و موسسات حقوقی به منظور بقای ارزشهای انسانی است. امروزه سواراج، بر تولید سیستم ها و فرآیندهای مبتنی بر چشم انداز اخلاقی و کلان انسانی تمرکز دارد و تلاش میکند میان سه مقصود استعمارزدایی از اذهان، سنت گرایی انتقادی و پیشرفت خلاقانه تجمیع ایجاد کند. (http://www.swaraj.org/whatisswaraj.htm)
مهار رشد تبدیل به یک چهارچوب فکری برای جنبش های اجتماعی جدید (و بعضا قدیمی) شده است، جایی که جریانهای متنوع انتقادی و حرکات سیاسی به هم نزدیک می شوند. این جنبش تلاشی است برای جنبه سیاسی بخشیدن به مباحثات مربوط به چشم اندازهای اجتماعی-زیست محیطی و مطرح شدن به عنوان یک نمونه جنبش اجتماعی که در ادبیات آکادمیک ورود پیدا کرد است.( Demaria, F., Schneider, F., Sekulova, F., Martinez-Alier, J. (2013). What is degrowth? From an activist slogan to a social movement. Environmental Values 22 (2): 191-215.http://www.degrowth.org/wp-content/uploads/2014/08/What-is-degrowth.pdf) از چهره های برجسته این جنبش می توان به سرژ لاتوش اشاره کرد؛استاد بازنشسته دانشگاه پاریس- سود و اهل فرانسه . دارای مدرک در رشتههای علوم سیاسی، فلسفه و اقتصاد و متخصص در اقتصاد شمال- جنوب و روابط فرهنگی، و معرفتشناسی علوم اجتماعی است و نظریهای انتقادی درباره اقتصاد مرسوم را گسترش داده است. وی اقتصادگرایی و فایدهگرایی در علوم اجتماعی، مصرفگرایی و مفهوم توسعه پایدار را تقبیح کرده است. به خصوص به نقد بهرهوری اقتصادی و عقلگرایی اقتصادی پرداخته است.(https://en.wikipedia.org/wiki/Serge_Latouche)
یک حزب چپ رادیکال در یونان است. این حزب در سال ۲۰۰۴ به عنوان ائتلافی از جناح چپ و احزاب تندروی چپ شکل گرفت. این حزب بزرگترین حزب در پارلمان یونان است و رهبر آن یعنی آلکسیس سیپراس نخستوزیر یونان نیز هست. حزب سیریزا که شعار خروج از منطقه پولی یورو و پایان دادن به برنامههای ریاضت اقتصادی را سر میدهد. این حزب وعده داده تا درباره بخشودگی بدهیهای یونان با بستانکاران بینالمللی کشور مذاکره کند.
بعد از اعتراضات 15 مارس (سال 2014) اسپانیا علیه سیاست های ریاضت اقتصادی، پابلو ایگلسیاس ( Pablo Iglesias) حزب پودموس را پایگذاری کرد. این حزب در سال 2015 با به دست آوردن 21 درصد آرا به سیستم تحزب دوقطبی اسپانیا پایان داد. بهبود اقتصادی، بهبود آزادی و عدالت، بازتعریف حق حاکمیت و بازسازی زیست محیطی از سیاست های این حزب با گرایشات سوسیال دموکرات است. (http://unpaiscontigo.es/en/programa/)
متن اصلی:
Sustainable development is failing but there are alternatives to capitalism
In the face of worsening ecological and economic crises and continuing social deprivation, the last two decades have seen two broad trends emerge among those seeking sustainability, equality and justice.
First there are the green economy and sustainable development approaches that dominate the upcoming Paris climate summit and the post-2015 sustainable development goals (SDGs). To date, such measures have failed to deliver a harmonisation of economic growth, social welfare and environmental protection.
Political ecology paradigms, on the other hand, call for more fundamental changes, challenging the predominance of growth-oriented development based on fossil fuels, neoliberal capitalism and related forms of so-called representative democracy.
The false answers of the green economy
If we look at international environmental policy of the last four decades, the initial radicalism of the 1970s has vanished.
The outcome document of the 2012 Rio+20 Summit, The Future We Want, failed to identify the historical and structural roots of poverty, hunger, unsustainability and inequity. These include: centralisation of state power, capitalist monopolies, colonialism, racism and patriarchy. Without diagnosing who or what is responsible, it is inevitable that any proposed solutions will not be transformative enough.
Furthermore, the report did not acknowledge that infinite growth is impossible in a finite world. It conceptualised natural capital as a “critical economic asset”, opening the doors for commodification (so-called green capitalism), and did not challenge unbridled consumerism. A lot of emphasis was placed on market mechanisms, technology and better management, undermining the fundamental political, economic and social changes the world needs.
In contrast, a diversity of movements for environmental justice and new worldviews that seek to achieve more fundamental transformations have emerged in various regions of the world. Unlike sustainable development, which is falsely believed to be universally applicable, these alternative approaches cannot be reduced to a single model.
the encyclical Laudato Si’, together with other religious leaders like the Dalai Lama, has been explicit on the need to redefine progress: “There is a need to change ‘models of global development’; [...] Frequently, in fact, people’s quality of life actually diminishes [...] in the midst of economic growth. In this context, talk of sustainable growth usually becomes a way of distracting attention and offering excuses. It absorbs the language and values of ecology into the categories of finance and technocracy, and the social and environmental responsibility of businesses often gets reduced to a series of marketing and image-enhancing measures.”
Radical alternatives
But critique is not enough: we need our own narratives. Deconstructing development opens up the door for a multiplicity of new and old notions and world views. This includes buenvivir (or sumakkawsay or sumaqamaña), a culture of life with different names and varieties emerging from indigenous peoples in various regions of South America; ubuntu, with its emphasis on human mutuality (“I am because we are”) in South Africa; radical ecological democracy or ecological swaraj, with a focus on self-reliance and self-governance, in India; and degrowth, the hypothesis that we can live better with less and in common, in western countries.
These worldviews differ sharply from today’s notion of development, challenging the dogmatic belief in economic growth and proposing in its place notions of wellbeing. They are internally diverse, but they express common fundamental values, including solidarity, harmony, diversity and oneness within nature.
There are already thousands of initiatives practicing elements of such socio-ecological transformation: the reclamation of indigenous territories and ways of life in the Americas, the Zapatista and Kurdish movements for self-governance, solidarity economies, producer cooperatives, transition towns and community currencies in Europe, land, forest, and direct-democracy movements in Latin America and South Asia, the rapid spread of organic farming and decentralised renewable energy across the world, and others.
Many of these form a basis for transformational politics, potentially supported by the case with Syriza in Greece and Podemos in Spain. This is what has been called plan C, a reinvigorated bottom-up project of the commons and communal solidarity. This would be an alternative to the failed plan A (austerity) and untested, but flawed, plan B (Keynesian growth based on further indebtedness).
The inability or unwillingness of UN processes to acknowledge the fundamental flaws of the currently dominant economic and political system, and to envision a truly transformative agenda for a sustainable and equitable future, is disappointing. Even as civil society pushes for the greatest possible space within the post-2015 SDGs agenda, it must also continue envisioning and promoting fundamentally alternative visions and pathways.
Radical wellbeing notions are unlikely to becoming prevalent in the current scenario. But it is not an impossible dream. As intertwined crises increase when even the green economy fails to deliver – as it inevitably must – people everywhere will be resisting and looking for meaningful alternatives.
انتهای پیام/
ارسال دیدگاه