شرمتان باد ای نمک نشناس ها

زرین نامه: لاجرم این جاده دست انداز شد / یک مسیر انحرافی باز شد / یک طرف نیرنگ عمروعاص ها / یک طرف اما سکوت خاص ها .

ای برادرهای ايمانی ، سلام !

با شمايم ! نور چشمان امام !

يادتان هست آسمان دلتنگ بود ؟

آری آری ؛ جنگ بود و جنگ بود

بر دهان انگشت حيرت بود ، جنگ

آزمايشگاه غيرت بود ، جنگ

هر كه در دل شور ديگر داشت ، رفت

عاشقی را خوب باور داشت ، رفت

رفت تا كاری اباالفضلی كند

رزم و پيكاری اباالفضلی كند

بگذرد از خويش ، بالاتر رود

بيشتر از پيش ، بالاتر رود

سيرِ از خود تا خدا دارد شهيد

سر جدا پيكر جدا دارد شهيد

آی مردم! شور عاشوراست اين

سوز و اشک و آه و واويلاست اين

نبض عاشوراست در دست غدير

ما همه مستيم ، سرمست غدير


...


باز تکرار غدیری دیگر است

حیدر ما نیز شیری دیگر است

با علی ما فتح خیبر داشتیم

فتنه را از پیش و رو برداشتیم

با علی مصداق "جاء الحق" شدیم

مست ، از آن باده ی مطلق شدیم

راه حق همواره راهی ایمن است

هر کجا خورشید باشد روشن است

استخوان در چشم و خاری در گلوست

فتنه های دیگری در پیش و روست

عده ای از حال خود غافل شدند

از کمینگاه "احد" غافل شدند

بر غنیمت ها ، گه چنگ انداختند

باختند این امتحان را باختند

در گناه آلوده٬ دلاکی شدند

هتگ حرمت کرده٬ هتاکی شدند

هر که با ایشان دو روزی بود٬ سوخت

غرق جهل و کینه توزی بود ٬ سوخت

هر که بر این سفره ی رنگین نشست

شاخه ای خشکیده شد آخر شکست

خویش را از چاله ای در چاه کرد

چوب لای چرخ خلق الله کرد

دست بر می دارم اینک از دهان

هم چنین تاکید دارم هم چنان:

باختید این امتحان را باختید

پیش پای خویش سنگ انداختید

لاجرم این جاده دست انداز شد

یک مسیر انحرافی باز شد

یک طرف نیرنگ عمر و عاص ها

یک طرف اما سکوت خاص ها

هر دو بی رحمانه بر ما تاختند

قلب مولا را به درد انداختند

یا علی ، ای مقتدای خاص و عام

یا علی ، ای حجتت بر ما تمام

عده ای راه از تو کج کردند باز

با تو نه ، با خویش لج کردند باز

از نفس افتاده در رخوت شدند

تا اسیر قدرت و ثروت شدند

خواب یا بیدار ٬ خرخر می کنند

مهدویت را تمسخر می کنند

شمع بیت المال می سوزد هنوز

کیست آنکس کیسه می دوزد هنوز ؟!

کیست آنکس غافل است از حال خویش

می رود تا مرگ ٬ استقبال خویش

کیسه می دوزند ثروتمندها

پایشان درگیر قید و بندها

بند قدرت ، بند شهوت ، بند مال

گشته دور گردن ایشان و بال

بود از اول چهره هاشان در نقاب

دست حق برداشت از ایشان حجاب

دستشان رو گشت و وا شد مشت شان

خورد بر خاک عدالت پشتشان

وای بر آنان که پیمان بشکنند

هم نمک خورده ، نمکدان بشکنند

حوریانِ دیو سیرت کیستند ؟

این خواص بی بصیرت کیستند ؟

خام چون طفل دبستانی شدند

غرق در خواب زمستانی شدند

کیستند اینان؟ علی را منکرند

هم ولایت هم ولی را منکرند

کیستند این نا رفیقان ، کیستند ؟

ظاهرا از ما ، و با ما نیستند

شهوت قدرت به دل گر ریشه کرد

کی خدا را می شود اندیشه کرد؟

آه، ای ناباوران خیره سر!

ای کج اندیشان از خود بی خبر!

قطره قطره جمع شد گر جمع تان

آب شد دریا به دریا شمع تان

از درون پاشیده تا از هم شدید

« شیر بی یال و دم و اشکم » شدید

گر که حزب الله یاری کرده تان

ذیل بودید و به صدر آورده تان

گر بسیجی ها به میدان آمدند

مردم از هر قشر هم پیمان شدند

جمله از مهر ولایت بود و بس

نه شما نه دیگران نه هیچکس!

خلق با امر ولی شد یارتان

تا گره را باز کرد از کارتان

تا شما اینگونه قدرت یافتید

وای من! روی از علی برتافتید

زخم خورد از تیغ تان احساس ها

شرمتان باد ای نمک نشناس ها

قلب مولا را نشاید خون کنید

پنبه را از گوش خود بیرون کنید

جز ولایت راه دیگر باطل است

هر که زین ره دور شد پا در گل است

یا علی! صفین را تکرار کن

چشم خواب آلوده را بیدار کن

باز کن پیوند این شالوده را

مشت این قوم ریا آلوده را

جاده را هر چند شد صعب العبور

باز کن هموار کن بهر عبور

یا علی چشم دو عالم مست توست

شا کلید قفل ها در دست توست

یا علی! مستان سلامت می کنند

امر فرمایی ، قیامت می کنند

سرخوش از جام الستت می شوند

خورده و ناخورده مستت می شوند

یا علی جان! با تو پیمان بسته ایم

عهد ، با شیرازه ی جان بسته ایم

با سرانگشتت به جوش آییم ما

مثل طوفان در خروش آییم ما

چون تمام مقصد ما مکتب است

راه ما راه حسین و زینب است

پس نه جای خوف باشد... والسلام

این دو روز تلخ هم گردد تمام !

شاعر : محمد زمان گلدسته - از گرگان