ویژگی مردمان آخر الزمان در کلام رسول خدا(ص)
در آخرالزمان مردمانی بیایند که از نظر ظاهر، سیمای آدمیان را دارند اما دلهایشان مانند قلب های شیطانها است پر از خودخواهی و تکبر و غرور و امثال اینهاست.
به گزارش زرین نامه؛ رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: «در آخرالزمان مردمانی بیایند که از نظر ظاهر، سیمای آدمیان را دارند اما دلهایشان مانند قلب های شیطانها است (پر از خودخواهی و تکبر و غرور و امثال اینهاست) مانند گرگ های درنده دلشان خالی است از رحمت و عطوفت انسانی باشد. قتل و خونریزی برای آنها یک امر بسیار ساده و بی اهمیت خواهد بود و از کارهای زشت دوری نمی کنند.
اگر از آنها متابعت کنی تو را از خود می رانند و اگر از آنان فاصله بگیری تو را مورد غیبت و عیب جویی قرار می دهند، اگر با تو سخن بگوید دروغ می گویند و اگر آن مردم را امین خویش قرار دادی به تو خیانت می کنند بچه های آنها با ناز و نخوت زندگی می کنند و جوانانشان بی باک و از خود راضی هستند چندان که مردم را از بی تربیتی خویش عاجز می کنند پیروان آنها امر به خوبیها و نهی از بدیها نمی کنند. عزت جستن به وسیله آنها ذلت و خواری است، مطالبه موجودی آنها فقر و ناتوانی است.
شخص عاقل در میان آنها گمراه به شمار می آید و امر به معروف کننده مورد تهمت و افترا قرار می گیرد افراد با ایمان و صاحبان تقوا در میان ایشان ضعیف خواهند بود، اما افراد فاسق در میان آنها با شخصیت حساب می شوند، کارهای خوب و سنتهای الهی در میان این جمعیت بدعت محسوب می شود و از طرفی بدعت در میان آنها سنت به حساب می آید.
در چنین زمانی که مردمش دارای چنین خصوصیات اخلاقی شده اند، خداوند اشرار و مردم بد را بر آنها مسلط می کند و دیگر دعاوی خوبان اجابت نخواهد شد. در این زمان است که: همچنانکه دین به واسطه من آاز شد توسط فرزندم مهدی علیه السّلام خاتمه می یابد ... در آخر الزمان امت من در سایه زمامداری ستمگر به بلاهایی مبتلا می شوند که مانند آن را نشنیده اند و به اندازه ای عرصه بر مردم تنگ می شوند که پناهگاهی برای خود پیدا نمی کنند.
در این هنگام خداوند مردمی از عترت و اهل بیت من بر می انگیزد که جهان را پر از عدل و داد می کند چنانچه پر از ظلم و جور شده باشد، از ویژگی های او این است که اهل زمین و ساکنان آسمانها او را دوست می دارند و آسمان بارانهای خودش را می بارد و زمین برکاتش را در اختیار مردم قرار می دهد.»
پی نوشت: خصایص المهدی، ۳۹-۴۰.
انتهای پیام/م
ارسال دیدگاه