خاطرات شیرین روزهای مدرسه از زبان معلمان و دانش آموزان علی آبادی+ تصاویر
دوران مدرسه خاطرات تلخ و شیرین بسیاری را برای معلمان و دانش آموزان رقم می زند که بیان آن از زبان خودشان ما را به روزهای تحصیل می برد.
به گزارش زرین نامه؛ به مناسب روز گرامیداشت معلم بین معلمان و دانش آموزان رفتیم و از خاطراتشان گفتند:
معصومه رضایی معلم پایه یک دبستان درباره خاطره ای که همیشه لبخند را بر لبشان می آورد، بیان کرد: به درس تشدید رسیده بودم و گفتم هر چه که دوبار تکرار شود تشدید می گیرد. یکروز املا می گفتم و جمله ی « کلاغ قار قار می کند» درون متن بود، وقتی املا ها را تصحیح می کردم یکی از دانش آموزان نوشته بود « کلاغ قّار می کند». از او پرسیدم چرا اینگونه نوشتی در جواب گفت خودتان گفتید هر چه دوبار تکرار شود تشدید می گیرد.
عفت سلیمانی مربی پیش دبستانی از دعایی که همراه شاگردانش در روز میلاد امام علی (ع) برای پدر شاگردش کرده است و موجب شفای او شد، عنوان کرد: با بچه ها هر یک 10 صلوات برای شفای پدر دانش آموزم و همکلاسی آن ها فرستادیم، فردای آن روز شاگردم خبر سلامتی و مرخص شدن پدرش از بیمارستان را آورد و من خیلی خوشحال شدم.
فاطمه زنگانه مربی ورزش مدرسه، از عشق و محبت دانش آموزش نسبت به خودش گفت: سوار سرویس مدرسه شدم، صندلی جلو شاگردانم نشسته بودند و متوجه حضورم نشدند، یکی از آن ها به دیگری گفت که یک شاخه از گل هایت به من می دهی به خانم معلم بدهم چون مادرم چیزی نخرید که برای خانم بیاورم. من که می دانستم وضع مالی خوبی ندارند از جایم بلند شدم و او را بوسیدم.
زهرا ابراهیمی مشاور دبستان علامه مجلسی اظهار کرد: از اینکه به کودکان مشاوره می دهم و از آن روز به بعد با من احساس نزدیکی و آرامش می کنند، احساس خوبی دارم.
علیرضا کمر دانش آموز کلاس پنجم درباره ی خاطره ی ساعات ورزش اش گفت: روزهای دوشنبه زنگ ورزش داریم ولی همیشه باران می بارد و مجبوریم در کلاس بمانیم ولی چون معلم مان را دوست داریم و در آن زمان با سرگرمی های فکری ما را مشغول می کند، باران را که ساعت ورزش مان را خراب کرده فراموش می کنیم.
میلاد قره خانی درباره ی قراری که بعد از تنبیه معلمش با خود گذاشته است، عنوان کرد: یکبار تکالیفم را انجام ندادم و معلم برای تنبیه مرا دفتر مدیر مدرسه فرستاد، مدیر با من به آرامی صحبت کرد و به دلیل برخورد و تاثیر حرف هایش تصمیم گرفتم که دیگر تنبلی نکنم و تا این لحظه به قولم وفادارم.
علی غیجی و دوستش امیرحسین باستانی جشنی که برای شب یلدا در مدرسه در کنار معلمشان برگزار کردند را بهترین خاطره می دانند و از زحمات معلمشان تشکر می کنند.
انتهای پیام/
ارسال دیدگاه