مرد مجاهد با امامش عهد دارد/ با مردم و مستضعفان پیوند دارد

این شعر در سوگ عالم وارسته روحانی انقلابی ابوالشهید حاج شیخ رضا شریفی سروده شد.

به گزارش زرین نامه؛ محمد دیلم کتولی با گذشت 15 روز از فوت روحانی انقلابی ابوالشهید حاج شیخ رضا شریفی شعر زیر را سرود:

مردی سراپایش جهاد و پایداری
از او سخن گفتن چه دشوار است باری
مردی لباس رزم برتن همره دوست
از روز اول با امام و با ولی اوست
مردی شرافت را کمال است و نهایت
در تار و پودش معنویت بود و غایت
مردی شروعش حرکتش وضع و سکونش
در امتداد خط دین بوده است ، خونش
او با امام و رهبری پیوند دین داشت
بر نصر اسلام و مسلمانان یقین داشت
هرجا شریفی بود آنجا درد دین بود
در راه ایثار و شهادت بهترین بود
فرزند را در راه دین ،بخشید ایشان
تا اینکه سازد با خدا ،تجدید پیمان
تفسیر ان الله اشتری دانی عزیزم
یعنی براه حق بباید خون بریزم
یعنی به بازاری ،خریدارت خدا شد
هم حق و تکلیفت به دادارت ادا شد 
با مال و جان خویش  آئی ،سود دارد
گر کشته گردی یا بمانی ، جود دارد
یک راه بی پایان که احدی الحسنیین است
انگار جنگ بدر یا آنجا حنین است
مرد مجاهد با امامش عهد دارد
با مردم و مستضعفان پیوند دارد
هرجا سخن از مکتب و آئین و تقواست
این شیخ با تسبیح و با زنار آنجاست
از مدرسه تا فیضیه تا محضر دوست
همراه با علم و مراجع ره سپر اوست
گاهی زفیض درس در فیضیه می گفت
گاهی به در و لعل تفسیری که می سفت
گاهی ز روح الله پیغامی نهان داشت
گاهی برای اهل دل جا و مکان داشت 
راهی که او می رفت ،تحلیلی دگر داشت
او از شرایع از نصوص و فقه بر داشت
گرچه بپای اجتهادش مهرها داشت
اما برای مجتهد گفتن ابا داشت
می گفت در اوج تواضع، آیت اللهم نخوانید
الاحقرم،شیخم، کسی را از سر راهم نرانید
من با تمام عشق و دل ، مجذوب بودم
در فهم عمق ساحتش ، منکوب بودم
در برکت عمرش همین بس او رضا بود
راضی به امرحق ،یقین مرد خدا بود
از آستان اهل عصمت، خوشه چین بود
در راه حق پیمان و عهدش،راستین بود
روحانی وارسته مرد عشق و ایثار
راضی به هرچه دوست داده ،محو دلدار
عهد خدائیش که با معبود خود داشت
تسلیم فرمانش شد و مقصود برداشت
تشییع او هم در گلستان بود و در قم 
هم مرجع تقلید گریان بود و مردم
در سوگ او گریان و نالان اشک ریزان
مردم ،زن و مرد و کلان و خرد ایران
روحانیت از دست داده ، پیر خود را
شیخ مجاهد صاحب  تدبیر خود را
یارب تو رب العالمینی اوج از توست
دستور ماندن از تو و هم کوچ از توست
خواهم ز تو ای منتهای امر و حکمت
بر ما ببندی چشم ، تقدیری ز رحمت
برشیخ ،کار آسان شود ،او باشهیدش
محشور گردد ، او شود راضی به دیدش
مهمان شود او با شهیدان و امامش
راضی شوی ازاو ،رسد اوهم به کامش      
در جنت الماوی شود ساکن ز لطف حق تعالی
پیغمبر اکرم شفیعش گردد و زهرای اطهر حق مولی

محمد دیلم کتولی

انتهای پیام/

نظرات
هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است اولین نظر را شما ثبت کنید
ثبت دیدگاه

ارسال دیدگاه