دلیل موفقیتهای منطقهای جمهوری اسلامی رهبریِ انقلابی آن است.
هیچ کشوری در عصر مدرن به اندازه جمهوری اسلامی در منطقه موفق نبوده است موفقیتهایی که نتیجه ثبات قدمِ رهبریِ انقلابی آیتالله خامنهای است؛ در میان دشمنان ایران کمتر کشوری اینقدر ثبات رهبری دارد.
نفوذ ایران در خاورمیانه از سال ۲۰۰۳ همزمان با حمله آمریکا به عراق به صورت تصاعدی رو به افزایش گذاشته است. طی سالهای اخیر، تحولات سوریه و یمن حکم نقطه عطف در تاریخ منطقه را داشته و به خوبی اثبات کردهاند که اکنون ورق خاورمیانه به سود جمهوری اسلامی برگشته است. تهران اگرچه با جنگ عراق مخالف بود، اما لزوماً انگیزه کافی برای جلوگیری از سرنگونی رژیم صدام در این کشور را نداشت. این در حالی است که جمهوری اسلامی با ایفای نقش در سوریه و یمن نشان داد که عزل و نصب افراد در رأس قدرت کشورهای خاورمیانه دیگر با تصمیم واشینگتن و متحدانش ممکن نیست.
اندیشکدههای غربی بارها به مسئله نفوذ ایران در خاورمیانه و توان تأثیرگذاری جمهوری اسلامی بر معادلات منطقهای پرداختهاند. اندیشکده «مؤسسه بینالمللی مطالعات استراتژیک» انگلیس نیز اخیراً با انتشار کتابی تحت عنوان «شبکههای نفوذ ایران در خاورمیانه» همین موضوع را مفصلاً بررسی کرده است. این اندیشکده که البته سال ۲۰۱۶ با دریافت محرمانه ۲۵ میلیون پوند از خاندان سلطنتی بحرین (که طبق برخی گزارشها، برخی سالها حدود نیمی از درآمد کل این اندیشکده را تأمین کرده است خبرساز شد، در مقدمه کتاب جدیدش توضیح میدهد که سال ۲۰۰۸ پروندهای با موضوع موشکهای بالستیک ایران کار کرده و سال ۲۰۱۱ پرونده دیگری را درباره برنامه هستهای تهران منتشر نموده، اما آنچه امروز نفوذ بیشتری را در منطقه برای جمهوری اسلامی فراهم کرده، هیچکدام از این دو برنامه نیستند، بلکه شبکه گسترده نیروهای نیابتی تهران است.
مقدمه کتاب با این نقلقول از رهبر ایران آغاز میشود: «ما در بیرون کشور هم ظرفیتهای مهمی داریم؛ طرفدارانی داریم، عمق راهبردی داریم؛ در منطقه، در کشور؛ بعضی به خاطر اسلام، بعضی به خاطر زبان، بعضی به خاطر مذهب شیعه؛ اینها عمق راهبردی کشور هستند.» مؤسسه بینالمللی مطالعات استراتژیک سپس در طول این کتاب ۲۱۷ صفحهای توضیح میدهد که چگونه ایران به کمک شبکهای گسترده از نیروهای نیابتی موفق شده تا علاوه بر تعمیق نفوذ خود در خاورمیانه، در رقابت استراتژیک مقابل نزدیکترین رقیبش یعنی رژیم سعودی نیز به برتری دست یابد. کتاب از یک «مقدمه» در ابتدا، یک «نتیجهگیری» در انتها و شش فصل تشکیل شده است که عناوین آنها عبارتند از: «مقصود استراتژیک تهران»، «حزبالله لبنان»، «سوریه»، «عراق»، «یمن» و «بحرین، عربستان سعودی و کویت». آنچه در ادامه میآید، خلاصهای از مهمترین نکات فصل اول کتاب است.
رهبریِ انقلابی: عامل ثبات دکترین ایران موفقترین بازیگر منطقهای در عصر حاضر
۱۹ مارس ۲۰۰۳، موشکهای کروز آمریکایی به بغداد اصابت کردند و پس از آن مجموعهای از حملات پرقدرت و دقیق آغاز شد. در عرض سه هفته، ائتلاف بینالمللی به رهبری آمریکا پایتخت عراق را اشغال کرد و عملاً رژیمی را سرنگون کرد که ایران در جنگ هشتساله نتوانسته بود آن را ساقط کند. در عرض تنها چند ماه، ایران مراحل اولیه یک استراتژی تهاجمی جنگ ترکیبیرا برای ناکام گذاشتن اهداف آمریکا در عراق اجرا کرد و همزمان تلاش نمود تا معادلات سیاسی عراق را به نفع جمهوری اسلامی تغییر دهد. این عملیات مبتنی بر دکترین نظامیای بود که به ضعف نیروی نظامی متعارف ایران اذعان داشت و از رویارویی مستقیم با دشمنان قدرتمند خودداری میکرد. این دکترین همچنین از انجام عملیاتهایی که ممکن بود تلفات سنگین به دنبال داشته باشد اجتناب میکرد و در عوض روی استفاده از نیروهای غیرمتعارف و نیابتی تمرکز داشت.
◄ عراق: تهران با تکیه بر خطوط لجستیکی نامحدودش گروه نسبتاً مجربی از نیروهای عراقی تحت حمایت و مستقر در ایران را به این کشور فرستاد و اولین گروه شبهنظامی خارجی خود پس از حزبالله لبنان را ایجاد کرد. فناوریهای نظامیای که ایران برای تقویت این شبهنظامیان در اختیار آنها گذاشت به طور ویژهای علیه نیروهای نظامی غربی طراحی شده و مرگبار بودند. تا سال ۲۰۱۱، نیروها و متحدان سیاسی ایران در عراق ریشه دوانده بودند و جامعه جهانی هم نفوذ تهران در این کشور را به رسمیت شناخته بود.
◄ سوریه: بحران سال ۲۰۱۱ در سوریه، ایران را با تهدیدی جدی مواجه کرد: از دست رفتن تنها متحد دولتیاش و همچنین ساختار لجستیکی لازم برای تأمین حزبالله لبنان. علاوه بر این، سطح بالای درگیریها در جنگ داخلی سوریه، دکترین نظامیای را به چالش کشید که برای درگیری سطح پایین طراحی شده بود. با این حال، باز هم وجود یک کانال لجستیکی نامحدود در قالب یک «پل هوایی»، دسترسی نزدیک به نیروهای نیابتی، و عدم ممانعت غربیها از دخالت ایران در سوریه در دوران تعامل دیپلماتیک در مورد مسائل هستهای، به تهران زمان کافی را داد تا بتواند استراتژیای را شکل دهد که در عین دستیابی به اهداف، اصول اساسی دکترین ایران را هم به چالش نکشد.
◄ یمن: تسلط غیرمنتظره انصارالله بر صنعا، پایتخت یمن، در سال ۲۰۱۴ فرصتی برای ایران فراهم کرد تا برای اولین بار از زمان انقلاب اسلامی سال ۱۹۷۹ به عربستان و امارات خسارت وارد کند. تهران که دیگر به عدم واکنش غربیها به مداخلاتش عادت کرده بود، احتمالاً مناقشه یمن را همچنین فرصتی برای گسترش نفوذش در جنوب دریای سرخ میدانست. با این حال، مداخله در این درگیری آسان نمیبود. تهران در آن مقطع نمیتوانست تمرکزش را از سوریه بردارد؛ تأسیس کانال لجستیکی از ایران تا یمن هم دشوار بود. با همه اینها، یک بار دیگر، کانال لجستیکی نامحدود (اگرچه با کارآمدی کمتر) و عدم مخالفت بینالمللی سرانجام ایران را قادر ساخت تا [به ادعای این اندیشکده انگلیسی] مستشار، بودجه، فناوری پیشرفته موشکهای بالستیک، پهپادهای مسلح و قایقهای انفجاری کنترل از راه دور در اختیار انصارالله قرار دهد، تحولی که ورق جنگ را به طور قابلتوجهی برگرداند.
تا سال ۲۰۱۹، نفوذ جمهوری اسلامی در عراق، لبنان، سوریه و یمن تبدیل به واقعیت جدید در منطقهای شده بود که رهبران آن (از جمله در خود تهران) تا مدتی قبل چنین واقعیتی برایشان غیرقابلتصور بود. ایران توانسته بود با استفاده از یک شبکه فراملی شبهنظامیان شیعه به این موفقیتها دست یابد که بهرغم وجود درجات مختلف مهارت و دیسیپلین قادر به جنگ بودند و علیه دشمنان متفاوت ایران در جبهههای جدا از هم به طور همزمان مبارزه میکردند. هیچ کشور دیگری در عصر مدرن به اندازه ایران در درگیریهای منطقهای فعال، و چهبسا کارآمد، نبوده است. یک عامل مهم در ثبات دکترین جمهوری اسلامی، ثبات قدمِ رهبریِ انقلابی آن است. آیتالله علی خامنهای، رهبر عالی ایران، از سال ۱۹۸۹ تا کنون پاسدار نهایی موضع استراتژیک ایران بوده و در رأس امور در عناصر امنیتی کشورش مقامات ارشدی را منصوب کرده که به آنها در داشتن دیدگاه مشابه با خودش اعتماد دارد. به همین ترتیب، مقامات نظامی ایران هم غالباً برای دورههای طولانی در سِمت خود باقی میمانند. تعداد معدودی از دشمنان ایران هستند که این سطح از ثبات در رهبری را داشته باشند.
نقش نیروی قدس و قاسم سلیمانی
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که ۲۲ آوریل ۱۹۷۹ [۲ اردیبهشت ۱۳۵۸] توسط آیتالله روحالله خمینی تأسیس شده بود، نهایتاً تبدیل به مهمترین بازیگر تدافعی و تهاجمی ایران تبدیل شد. این نهاد که با ارزشهای اجتماعی-سیاسی رهبری انقلاب همراستا بود، همچنین موظف شد تا از جنبشهای آزادیخواه و مسلمانان مظلوم در خارج از ایران حمایت کند.
مأموریت حمایت از جنبشهای انقلابی در سپاه پاسداران به زیرمجموعهای تحت عنوان «نیروی قدس» سپرده شد؛ نیرویی نامتعارف که طی سالهای ابتدایی جنگ با عراق از دل یگانهای اطلاعاتی و عملیات ویژه و با هدف حضور در درگیریهای فرامرزی با سطح پایین در حمایت از مسلمانان مظلوم تشکیل شده بود.
این نیرو در دوره فرماندهی سرتیپ «احمد وحیدی» (اولین فرمانده نیروی قدس) خود را برای عملیات در افغانستان، آفریقا، آسیا، آسیای مرکزی، عراق، لبنان، آمریکای لاتین و شبهجزیره عربستان آماده کرد.همچنین حدود ۲۰ پایگاه آموزش نظامی در داخل ایران, همچنین پایگاههایی در لبنان و نهایتاً سودان تأسیس نمودبه علاوه، ایجاد یک بخش مختص تأمین لجستیک موجب شد تا این نیرو بتواند اقدام به انتقال محرمانه تسلیحات به صورت بینالمللی کند. نیروی قدس انعطافپذیری ایدئولوژیک دارد و از گروههایی حمایت میکند که آنها را عضو «محور مقاومت» تلقی نماید و حاضرند با دشمنان ایران مقابله و نفوذ منطقهای تهران را تعمیق کنند.
دلایل موفقیت دکترین نظامی ایران در منطقه
موفقیت دکترین نظامی ایران در منطقه ریشه در دلایل و عواملی دارد که در زیر آمدهاند.
◄ اجرای پایدار تکنیکهای جنگ ترکیبی: در حالی که موفقیت منطقهای ایران به هیچ عنوان از قبل تضمینشده نبوده، این کشور توانسته با خودداری از اعزام نیروهای پرشمار به درگیریهای منطقه، خود را از خطرات مداخله بیش از حد گسترده در امان نگه دارد. عناصر اصلی دخالت ایران در درگیریهای منطقهای از این قرارند:
- اعزام اعضای ارشد نیروی قدس به عنوان مستشار
- حمایت مالی، مادی، ارتباطاتی و سایبری
- آموزش شبهنظامیان ثالث به صورت محلی و در ایران
- اعزام شمار اندکی از نیروهای متخصص سپاه پاسداران و حزبالله لبنان
- ارائه تسلیحات پیشرفته و متناسب با همان میدان جنگ خاص
- دخالت تدریجی عناصر ایرانی غیر از سپاه پاسداران؛ مثلاً ارتش، وزارت خارجه و سایر وزارتخانههای غیرنظامی
- تبدیل گروههای شبهنظامی به سازمانهای حزباللهمانند با نقشهای امنیتی و سیاسی محلی تحت نفوذ ایران
- استفاده از پتانسیل قدرت نرم
◄ صرف هزینههای مالی: در حالی که درگیریهایی که ایران در آنها دخالت میکند، نیازمند هزینههای گزاف جانی هستند، اما تهران اعزام پرسنل به این درگیریها را محدود کرده و به جای آن از منابع مالیاش استفاده میکند.
هزینههای مالی و مادی ایران شامل پرداخت مستقیم به نیروهای نیابتی، ارسال نفت، انتقال تسلیحات و تجهیزات، و آموزش شبهنظامیان میشود. اگرچه تخمینهای مختلفی درباره هزینههای ایران در درگیریهای منطقهای وجود دارد، اما میزان دقیق این ارقام مشخص نیست و همچنین نمیتوان ارزیابی کرد که چه مقدار از هزینههای ایران فوراً پرداخت میشود و چه مقدار از این هزینهها در قالب تجهیزات و تسلیحاتی است که پیشاپیش تولید شده و صرفاً به فراخور وضعیت به میدانهای نبرد ارسال میشود.
◄ تکیه بر طرفهای ثالث برای جنگ: نیروی قدس از سال ۲۰۰۳ به این سو سپاه ورزیده و میداندیدهای از نیروهای شبهنظامی شیعه و گاهاً سنی را ایجاد یا حمایت، تسلیح، تأمین مالی، اعزام و تربیت کرده است که شمار آنها ممکن است حتی تا ۲۰۰,۰۰۰ نفر هم باشدتهران سطوح متفاوتی از روابط را با شرکای شبهنظامی خود دارد؛ برخی از آنها صرفاً در رفتارهایشان از ایران تأثیر میپذیرند، برخی منافع مشترکی با تهران دارند، و برخی تحت نفوذ دائمی جمهوری اسلامی هستند.
با این حال، وجود عناصر سُنی در میان این نیروها نشان میدهد که انگیزهها و منافع ژئوپلتیک هم بر رابطه ایران با شرکایش تأثیرگذار هستند. در عین حال، وفاداری این نیروها به ایران تا الآن برای تحقق اهداف منطقهای تهران و مبارزه با دشمنان جمهوری اسلامی کافی بوده است.
◄ اتخاذ یک سیاست خارجی راسخ: علاوه بر خستگی جامعه جهانی از بحرانهای بینالمللی، وجود اولویتهای مختلف، بیمیلی آمریکا به دخالت در منطقه و نقش روسیه در وتوی قطعنامههای سازمان ملل، تهران نیز به صراحت اراده خود در بهکارگیری سیاست خارجی برای استفاده از شکافهای بینالمللی را نشان داده است. این سیاست خارجی توسط رهبر عالی ایران مدیریت میشود، اما اجرای آن عمدتاً به عهده دو نفر است: قاسم سلیمانی که مستقیماً با رؤسایجمهور عراق، سوریه و روسیه رابطه برقرار کرده و محمدجواد ظریف، وزیر خارجه ایران که روی ارتباط با جامعه جهانی در سطح گستردهتر تمرکز دارد. هر دوی این افراد، بهرغم تفاوت در سبک و شخصیت، ویژگیهای مشترکی دارند که از این قرارند:
- هر دو نماد نسل آینده رهبران ایران هستند: راسخ، عملگرا و متعهد به اصول انقلاب. حاضر نیستند درباره نقش ایران به عنوان قدرت مطلق منطقه کوتاه بیایند و متعهدند که محور مقاومت را علیه اسرائیل حفظ کنند و بر لزوم خروج آمریکا از منطقه تأکید نمایند.
- هر کدام اتکا به حامیان قدرتمندی دارند. روابط سلیمانی با رهبر عالی و همینطور روابط ظریف با پرزیدنت روحانی بر هیچکس پوشیده نیستند.
- هر دو جایگاهشان را تا اندازهای مدیون دوران طولانی خدمتشان هستند. سلیمانی از سال ۱۹۹۸ فرماندهی نیروی قدس را به عهده داشته و تجربه برخورد با معضلات در افغانستان و کردستان را دارد و ظریف پیش از انتصاب به وزارت خارجه در سال ۲۰۱۳ تجربه تعامل با مقامات آمریکایی و سابقه طولانیمدت در سازمان ملل را دارد.
- هر دو موقعیتشان را پس از تصمیمات مهم سیاست خارجی در دولت آمریکا به دست آوردهاند. سلیمانی پس از حمله آمریکا به عراق در دنیای نظامی شناخته شد. ظریف هم طی مذاکرات بر سر برنامه جامع اقدام مشترک تجربه بیسابقهای را در تعامل با رهبران چین، روسیه، آمریکا و اروپا کسب کرد.
- هر دو با غرب ارتباط داشتهاند. سلیمانی اگرچه رابطه مستقیم با غربیها را رد میکند، اما دستکم از طریق میانجی با آمریکاییها همکاری [یا هماهنگی عملیاتی] کرده است. ظریف هم با استفاده از مذاکرات هستهای، رابطه کاری محکمی با وزیر خارجه آمریکا و سایر مقامات ارشد بینالمللی برقرار کرد.
- هر دو از تمایل غرب به مذاکره در مواقع ضعف یا اضطرار ژئوپلتیک استفاده کردهاند. به عنوان نمونه، سلیمانی پیش از حملات آمریکا به عراق و افغانستان با آمریکاییها به طور غیرمستقیم پیام ردوبدل کرد. ظریف هم پیش از حملات آمریکا، پس از تشدید تحریمها و همزمان با نزدیک شدن حکومت اسد به سقوط همین کار را انجام داده است.
- هر دو در استفاده از رسانهها و شبکههای اجتماعی مهارت دارند. سلیمانی در شبکههای اجتماعی سخنرانیهای ضدغربی میکند که به شدت پخش میشوند. ظریف هم مرتباًبارسانههای غربی مصاحبه میکندودر شبکههای مجازی حضور فعال دارد.
دکترین جنگی ایران در دوران صلح
دخالتهای منطقهای ایران موجب محک خوردن دکترین نظامی خارجیای شدهاند که روی تکنیکهای جنگ ترکیبی و همکاری با بازیگران دولتی و وابسته به دولت تأکید دارد. شماری از پرسنل نظامی ایران در جنگهای دشوار و چندینسالهای حضور داشتهاند که معتقدند در آنها نه تنها به اهداف استراتژیک جمهوری اسلامی دست پیدا کردهاند، بلکه این موفقیتها را با هزینه کشورهای عربی منطقه، اسرائیل و آمریکا به دست آوردهاند.
همین اعتمادبهنفس احتمالاً سرلوحه مدیریت تهران درباره درگیریهای آینده قرار خواهد گرفت. درگیریها در سوریه و یمن با نقطه پایان فاصله زیادی دارند، اما همزمان با کاهش سطح این درگیریها ایران با چالشهای مختلفی مواجه خواهد شد. نیروهای نیابتی تهران در جایگاه قدرتمندی قرار دارند که میتوانند از آن برای دفاع از منافع ایران استفاده کنند و جامعه جهانی هنوز استراتژی مناسبتی تدوین نکرده است که بتواند نیروهای شبهنظامی تحت امر تهران را منحل کند. با این وجود، یکی از چالشهای پیش روی ایران، تأمین منابع کافی برای بازسازی پساجنگ در کشورهایی است در آنها حضور دارد. اگر تهران موفق به حل این چالش نشود، نفوذ در این کشورها رو به کاهش خواهد گذاشت و فضا برای قدرتهای خارجی دیگر باز خواهد کرد.
دکترین نظامی ایران نفوذ بیسابقهای را در دورهای از درگیریهای بیسابقه برای تهران به دنبال داشته است. توانایی این دکترین در به بار آوردن نتایج چشمگیر برای تهران در دوران صلح، آنگونه که در لبنان شاهد بودهایم، در سوریه و کشورهای دیگر در بوته آزمایش قرار خواهد گرفت.
ارسال دیدگاه