آشپزی که ایران را به جهان معرفی کرد
زرین نامه: در سال ۱۹۶۰ میلادی یکی از خانواده های ایرلندی تبار و تبعه آمریکا به نام خانواده 'وارد' برای انجام ماموریتی به عنوان مشاور شرکت نفت ایران به مدت ۵ سال به تهران آمدند و در محله ولنجک زندگی کردند. آنها برای رتق و فتق امور خانه خود از فردی به نام حسن قاسمی خواستند تا به عنوان آشپز در این خانه به همراه همسر و فرزندان و مادرزنش زندگی کند.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی زرین نامه؛ خانواده حسن و خانواده آقای وارد در این مدت خیلی زود با هم آشنا و صمیمی شدند. حسن همیشه برای چهار پسر خانواده وارد قصه هایی از شاهنامه، آیین های ایرانی، آداب و رسوم، قصه های هزار و یک شب تعریف می کرد و کودکان آقای وارد هم که علاقه زیادی به این داستانها داشتند، آن را در ذهن می سپردند. ادبیاتی که حسن برای تعریف داستان تعریف می کرد ادبیاتی بود که از خواندن قصه های ایرانی یاد گرفته بود و ناخواسته همان را به کودکان یاد داده بود.
تا اینکه ماموریت پدر خانواده بعد از ۵ سال تمام شد و در سال ۱۳۵۰ خانواده آقای وارد به کشورشان برگشتند تحولات دهه ۵۰ و ۶۰ شمسی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس باعث شد تا این دو خانواده مدتها از هم بی خبر باشند. خانواده آقای وارد همیشه نگران خانواده حسن آن هم در جریان اتفاقات و تحولات ایران بودند و در این مدت هیچ وقت یاد و خاطره حسن و خانواده اش را از یاد نبردند.
خانواده آقای وارد تصمیم می گیرند همگی به دنبال حسن بروند و او را پیدا کنند منتها تنها اطلاعاتی که در اختیار داشتند، یک عکس قدیمی و نام زادگاهی بود که تلفظش را نیز درست نمی دانستند منطقه ای به نام " تودشک".
جستجو درباره حسن در اولین قدم از نقشه های هوایی اینترنتی بود تا جایی که بلاخره آنها را به روستایی نزدیک به اصفهان رساند. منتها زمانی که تصمیم گرفتند به ایران بیایند اطرافیان آنها شرایط حاکم بر ایران پس از انقلاب اسلامی را برای آنها خطرناک جلوه داد و گفتند که ایران آمادگی پذیرش شما را به عنوان خانواده آمریکایی آن هم پس از بسته شدن سفارت ندارد. بلاخره آنها با پسرانی که هر کدام در کشوری مشغول به کار و فعالیت شده بودند، بر ترسشان غلبه کردند و از مرز بحرین به ایران آمدند آن هم تنها برای یافتن حسن.
دیدار پس از ۲۹ سال دوری
در راه شنیدند که خانواده حسن پس از انقلاب فوت کرده اند اما در میانه راه و پس از اینکه از جستجو ناامید شده بودند؛ به اصرار مادر خانواده چند روز دیگری را نیز به جستجو ادامه دادند تا اینکه به صورت اتفاقی با نوه خانواده حسن آشنا شدند. در پی آن خورشید مادرزن حسن را در روستای تودشک یافتند که زنده و سرحال بود و حسن و فاطمه و فرزندانش را نیز در شهر اصفهان پس از ۲۹ سال در ماه آوریل ۱۹۹۸ دیدند.
تریس، پسر دوم خانواده آقای وارد تصمیم گرفت سفر خود را از آغاز تا پایان برای جستجوی حسن با هدف معرفی ایران و قصه هایی که از او شنیده بود را در کتابی با همین نام (Searching For Hasan) منتشر کند و در این راه بازهم از اطلاعات حسن درباره داستان های ایرانی بهره برد تا اینکه انتشار این کتاب او را به یکی از نویسنده های بزرگ آمریکایی تبدیل کرد و کتابش یکی از پرفروش ترین کتاب های آمریکا شناخت شد که به ۱۵ زبان زنده دنیا نیز به چاپ رسید و جایزه های زیادی در پی نوشتن این کتاب گرفت.
تریس در این کتاب که سال ۲۰۰۲ نوشته شده، آورده که " حسن، خانهدار و آشپز خانواده آقای "وارد" بود. دوست ایرانی پسران مرد آمریکایی با چراغ کلمن پرنور سبیلهای غرورآمیز خود را به طرز خاصی تکان میداد و با هیکلی قوی مثل پهلوانها، با حرکاتی سریع و چانهای قوی که به طرز نمایانی پیش آمده بود، درحالی که چشمهایش زیر نور چراغ خیابان سوسو میزد، با قدمهای بلند حرکت می کرد. او از نجابت آرام هنرپیشهای برخوردار بود که برای ایفای نقش خود وارد صحنه قصه گویی میشد."
تریس کتاب در جستجوی حسن را با آیین های چهارشنبه سوری و بازی های ایرانی شروع می کند و به قدری جاذبه های ایران را خواندنی توصیف می کند که بسیاری از گردشگران را برای مسافرت کردن در همان مکان هایی که خانواده "وارد" رفته و دیده اند را راغب می کند.
کتابی که راهنمای سفر گردشگران خارجی شده است
این کتاب سال ۸۲ در ایران به زبان فارسی نیز چاپ شد اما به علت استقبال نشدن در ایران تجدید چاپ نشد درحالی که بسیاری از گردشگران خارجی این کتاب را به همراه "لونلی پلانت" که کتابی در باب معرفی ایران است، به عنوان مرجع و راهنمای سفر با خود به ایران می آورند!
خانواده حسن در این مدت و پس از انتشار کتاب، میزبان بسیاری از گردشگران خارجی بودند که می خواستند در همان مسیری قدم بردارند که سالها پیش خانواده آقای وارد رفته بودند آنها ایران را با حسن شناخته بودند و برخی دیگر نیز محل کار حسن را که در هتل کوثر اصفهان بوده پیدا کرده و به خاطر شنیدن قصه هایش و برای اینکه در کنار او باشند، در آن هتل اقامت کرده بودند.
تریس وارد از آنجا که فروش خوب کتابش را مدیون حسن می دانست، بخشی از محل فروش کتاب و جوایزی که گرفته و در این مدت برایش کنار گذاشته بود را به حسن هدیه داد.
اکنون حسن ۷۶ سال سن دارد و به همراه فاطمه ۶۴ ساله اش و خورشید مادرزنش در اصفهان زندگی می کند. فاطمه فرشی را برای تریس بافته و قصد دارد آن را به او هدیه کند اما جای آقای وارد و همسرش از حدود سال ۲۰۰۶ در آمریکا خالی شده است با این حال همچنان تریس از حسن به عنوان بزرگتر خود و از ایران به عنوان وطنش یاد می کند.
ارسال دیدگاه