زرین نامه: سیگارت در قرن بیستم ۱۰۰ میلیون نفر را از پا درآورد. اما در این پست در پی آن نیستم که درمورد مضرات دخانیات بنویسم، بلکه میخواهم روی کسی انگشت بگذارم که در قرن بیستم بیشتر و شاخصتر از هر فرد دیگری روند صنعتی شدن تولید و توزیع سیگار را پایه نهاد، این شخص جیمز باکانان دوک (به اختصار باک دوک) بود.
زرین نامه: یک جراح آمریکایی به نام آلتون اوکسنر، زمانی را به یاد میآورد که در سال ۱۹۱۹ یک دانشجوی پزشکی بود و در یک جلسه تشریح، ریه یک بیمار فوت شده به خاطر سرطان ریه را دیده بود، سرطان ریه در آن زمان آنقدر نادر بود که دانشجوها چنین فرصتی را برای دیدن یک نمونه سرطان ریه، از دست نمیدادند، چون ممکن بود دیگر در دوران تحصیل نتوانند مورد دیگری را ببینند.
اما حالا تخمین زده میشود که آمار تلفات سرطان ریه ۱٫۱ میلیون نفر در سال است که ۸۵ درصد این موارد به علت استعمال تنباکو است.
آیا میدانید کشندهترین دستساخته انسان چه چیز بوده است؟ سیگارت!
سیگارت در قرن بیستم ۱۰۰ میلیون نفر را از پا درآورد. اما در این پست در پی آن نیستم که درمورد مضرات دخانیات بنویسم، بلکه میخواهم روی کسی انگشت بگذارم که در قرن بیستم بیشتر و شاخصتر از هر فرد دیگری روند صنعتی شدن تولید و توزیع سیگار را پایه نهاد، این شخص جیمز باکانان دوک (به اختصار باک دوک) بود.
در سال ۱۸۸۰، دوک ۲۴ سال سن داشت، در آن زمان آنها گروه صنعتی کوچکی بودند که سیگارتهای آماده را در شهر کوچکی در کارولینای شمالی به نام دورهام با دست میپیجیدند و تولید میکردند.
اما ۲ سال بعد، فرصتی استثنایی به دوک رو کرد، در این زمان او با مکانیک جوانی به نام جیمز بونساک آشنا شد که ادعا میکرد میتواند ماشینی مکانیکی برای تولید سیگارت تولید کند، جیمز قانع شد که سیگارتهای تولیدی در دستگاه، به خاطر تر و تمیز بودن و شکل متقارنشان، خواهان زیادی دارند. ماشین بونساک، صنعت سیگارت را متحول کرد.
این ماشین سیگارتها را یکاندازه بیرون میداد و انتهای سیگارتها را برای خشک نشدن با مخلوطی از شکر، گلیسرین و ملاس آغتشه میکرد.
اما چیز مهمتر بالا رفتن میزان تولید بود، پیش از آن هر کارگر زن در هر شیفت کاری، ۲۰۰ سیگارت میپیچید، اما دستگاه میتوانست در هر روز ۱۲۰ هزار سیگارت بپیچد، که معادل یک پنجم کل مصرف آمریکا در آن زمان بود.
اما این مقدار سیگارت را باید کجا میفروختند؟! پاسخ در بازاریابی و تبلیغات نهفته بود. اینجا بود که دوک با زیرکی، پشتیبان مالی مسابقات میشد، سیگارها را به رایگان به شرکتکنندگان در رقابتهای زیبایی میداد و در مجلات، تبلیغ چاپ میکرد. او تنها در سال ۱۸۸۹، هشتصد هزار دلار صرف بازاریابی کرد که معادل ۲۵ میلیون دلار در این روزها میشود!
بونساک در این زمان حق اختراع دستگاهش را ثبت کرده بود، اما به خاطر تشکر از دوک برای حمایتهایش در تولید آن، برای او ۳۰ درصد تخفیف قائل شد.
سیگارتهای صنعتی او نسبت به سیگارهایی که با دست پچیده میشدند، این توهم را ایجاد میکردند که به خاطر عدم تماس با دست و بزاق انسان، بهداشتیتر و مدرنتر هستند، دوک از همین نکته در تبلیغاتش استفاده میکرد.
اما با اینکه در عرض ۱۵ سال، تا سال ۱۹۰۰، میزان مصرف سیگارتها، چهار برابر شد، باز هم نسبت به تنباکویی که جویده میشود یا به صورت پیپ و سیگار مورد استفاده قرار میگرفت، در اقلیت بود.
در این زمان دوک به این فکر افتاد که روی سبک بودن و آسانی استفاده از سیگارتها مانور بدهد و استفاده از آنها را در جاهایی مثل رستورانها باب کند.
البته ما امروز میدانیم که سیگارتها به هیچ عنوان سبکتر و به عبارت دیگر کمخطرتر از پیپ یا سیگار نیستند. تا سالهای دهه ۱۹۳۰ همراهی سیگارت و سرطان ریه مشخص نشده بود و رابطه علت و معلولی سیگارت و سرطان تا سال ۱۹۵۷ در انگلیس و سال ۱۹۶۴ در آمریکا، ثابت نشده بود.
در کمال تعجب، تا پیش از این زمان، تأثیرات مفیدی هم برای سیگارتها قائل بودند و سیگارتها حتی در دانشنامههای دارویی تا سال ۱۹۰۶ فهرست میشدند و حتی پزشکان به بیمارانی که سرفه داشتند، سرما خورده بودند یا مبتلا به سل شده بودند، مصرف سیگار را توصیه میکردند.
البته در سالهای دهه ۱۹۰۰ یک جنبش ضد سیگار شکل گرفت، اما در آن زمان دغدغه بیشتر اخلاقیات بود تا سلامت. در آن زمان افزایش مصرف سیگارت توسط زنان و کودکان، باعث نگرانیهای اخلاقی شده بود. به همین خاطر سیگارت در ۱۶ ایالت آمریکا بین سالهای ۱۸۹۰ تا ۱۹۲۷ ممنوع شد.
در دو سه دهه اول، قرن بیستم جامعه نگاه خوبی به زنهایی که سیگار میکشیدند نداشت، برای تغییر این نگاه، یکی از اعضای خانواده فروید به نام ادوارد برنیز، راهبرد جالبی پیش گرفت، او تصمیم گرفت سیگار را نشان جنبش رهایی زنان در قرن جدید بکند، به همین خطر او تعدادی از زنان حوان را استخدام کرد که تا در خیابان راه بروند و سیگار را طوری به دست بگیرند و دود کنند، انگار که مشعل آزادیشان را در دست دارند!
در سال ۱۹۰۲، دوک شرکت دخانیات بریتانیا آمریکا را بنیاد نهاد که در آن سوی اقیانوس رقیب معتبری به نام دخانیات سلطنتی را داشت. در این زمان که یک دهه تا تولید خودروهای فورد مدل تی باقی مانده بود، دوک برای نخستین بار محصولی تولید کرده بود که در سطح دنیا توزیع میشد.
در واقع روند جهانیسازی که ما آن را با مکدونالد و استارباکس میشناسیم، سالها و دههها پیش با دوک و سیگارتهایش تجربه شده بود.
گفته میشود که زمانی باک دوک، روی نقشه کره زمین روی چین انگشت گذاشت و گفت: اینجا جایی است که میتوانیم امپراتوری خود را بنا کنیم!
مردی که او مأمور این کار کرد، شخصی به نام جیمز توماس بود، او تا سال ۱۹۵۳ در چین ماند، تا آن زمان سهم شرکت دخانیات بریتانیا آمریکا، هیچگاه کمتر از پنجاه درصد نشد. توماس هر سال پاداشی بین ۶۰ هزار تا ۱۰۰ هزار دلار میگرفت که به پول امروز، چیزی بین ۱٫۴ تا ۲٫۳ میلیون دلار میشود!
در واقع توماس نخستین غربیای بود که شیوه چینی اقتصاد را که بر پایه شبکهسازی و کمکهای مقابل بود، درک کرد.
در آغاز، سیگارتها به چین صادر میشدند، ولی به زودی فرایند تولید به چین منتقل شد. این شاید نخستین جلوه حرکت از تجارت استعماری به سوی روند کنونی جهانیسازی و شرکتهای چندملیتی بود.
در حال حاضر، مصرف سیگارتها در سطح دنیا همچنان در حال افزایش است، البته در کشورهای توسعهیافته آمار مصرف سیگار، سیر نزولی را نشان نیدهند. در کشورهای در حال توسعه میزان افزایش مصرف سیگار در سال ۳٫۴ درصد است.
سازمان بهداشت جهانی هشدار میدهد که با وجود همه برنامههای پیشگیرانه، در عرض ۳۰ سال گذشته، ۱۰۰ میلیون نفر به خاطر بیماریهای ناشی از مصرف دخانیات جان سپردهاند، یعنی خیلی بیشتر مجموع تلفات از ایدز، سل، تصادفات رانندگی و خودکشیها.
تبلیغ سیگار در مجله دانشمند در سال ۱۳۵۱ شمسی
اما آیا ما باید باک دوک را مقصر بدانیم؟ آخر هیچ کس با اجبار سیگاری نمیشود و نمیتوان با این استدلال که ترک سیگار بعد از سیگاری شدن، دشوار است، او را مقصر دانست.
در مقالهای که اخیرا در مجله کنترل دخانیات چاپ شده است، رابرت پروکتور نوشته است که همه کسانی که در صنعت دخانیات هستند، به یک میزان مقصر هستند، از گرافیستهایی که جلد سیگار را طراحی میکنند تا کسانی که در فروشگاهها آن را میفروشند و از آژانسهای تبلیغاتی گرفته تا صاحبان اصلی این صنعت.
شاید بشود علیه صاحبان و تولیدکنندگان کنونی دخانیات به خاطر اینکه علیرغم اطلاع از مضراتش، کاری عملی برای کاهش مصرف آن انجام نمیدهند، اقامه دعوی کرد، اما باک دوک که در سال ۱۹۲۵ درگذشت، شاید به خاطر عدم اطلاع از مضرات سیگار، مقصر نباشد، به گقته زندگینامهنویس او، وی بسیار سختکوش و عاشق کارش بود.
او بیشتر از ۱۰۰ میلیون دلار به کالج ترینیتی در شهر دورهام اهدا کرد، این کالج بعد از توسعه و تغییر نام، از سال ۱۹۲۴، دانشگاه دوک نامیده میشود.
اگر دوک در آن زمان نمیجنبید، شخص فرصتطلب دیگری در آن هنگام، این فکر به سرش میزد، پس انتظار نداشته باشید که اگر دوکای نبود، هماکنون امریکاییها تنباکو میجویدند!
دوک شخصیتیای خاکستری بود، او از سویی به خاطر دانش و شناختش از بازار، روانشناسی، سیستم قیمتگذاری و اهمیت تبلیغات نابغه بود و از سویی هم یک آدم شریر.
ارسال دیدگاه