یک شهر حماسه/ فرزندان گمنامی که کبوترانه پر کشیدند+تصویر

امروز اتفاقات زیادی پشت سرهم قطار شدند تا حماسه ای زیبا و به یادماندنی خلق کنند. از مادر شهیدی که تمام زندگیش فرزندش بود و با قاب عکسی در دست، عطر او را می جویید تا امیرمحمدی که همه ی دارایی اش 7 کبوتر بود و آن ها را به یمن حضور شهدا، در آسمان رها کرد.

به گزارش زرین نامه؛ امیرمحمد 12 ساله، کبوترانی را که از 5 سال گذشته به آن ها آب و دانه داده و به آن ها دلبسته شده بود به نیت شهدای غواص روانه آسمان کرد تا همانند آن دردانه های افلاکی به آسمان پر بکشند.

اشک در چشمانش حلقه زده بود، انگار نمی خواست حس و حالی را که در درونش با شهدا گره زده را به زبان بیاورد.

از امیرمحمد  قصه مان که بگذریم از حال مردم شهر در واپسین لحظات ورود شهدای دست بسته به میدان شهر می رسیم. آنجایی که همگان برای استقبال از شهدا جمع بودند. میان مردم رفتیم و تا حرف دل های پر احساسشان را بشنویم:

شمسی زنگانه یکی از معلمان دوره ابتدایی علی آبادکتول که امیدهای آینده را پرورش می دهد از حسی که به عقیده خودش قابل وصف نیست، گفت: امروز یاد آن روزهایی افتادم که رزمندگان به مناطق جنگی اعزام می شدند و خواهران و برادران خود را در آغوش می گرفتند و گوشزد می کردند که نامه یادت نرود برادر. امروز یادآور وداع حضرت زینب با برادرش آقا ابی عبدالله (ع) است. حسم قابل وصف نیست. حس عشق و مهربانی به امام و شهدا دارم.

زنگانه ادامه داد: آمده ام با شهدا عهد ببندم که در همه حال مراقب اعمالم، حجابم، نماز اول وقتم و پشتیبان رهبرم، نائب امام زمان باشم.

احمد رضا خسروی نیز یکی دیگر از حاضرین در این مراسم پرشکوه، حضور شهدا را سبب ساز پیمان مجدد با آن ها و امام خوبی ها دانست و بیان کرد: شهدا یادآور گذشتن از جان و مال برای هدفی بزرگ یعنی دفاع از دین و ناموس و یادآور فداکاری و ایثار افرادی از جنس ایمان است.

وی از عهد و پیمان خود با شهدا اینگونه سخن گفت: عهد می بندیم که هرگز علی زمان، رهبر عزیزمان را تنها نگذاریم و پیرو ولایت فقیه خواهیم ماند.

با عاطفه رستگار یکی از مادران این شهر در حالی که اشک بر روی گونه هایش می غلطید از تأثیر حضور شهدا در بین مردم پرسیدیم و او اینگونه پاسخ داد: ورود شهدا در این شهر یک تلنگر است که خیلی ها منتظر این تلنگر بودند. از خودم می پرسم چه شد که الان اینجا در کنار شهدا هستم؟ قطعاً نیازم را دیده اند که مرا فراخواندند، همین جا با آن ها عهد می بندم که نسلی مانند خودشان پرورش دهم که عاشق ولایت باشند.

انسیه حیدری یکی از بسیجیان شهر با تاکید بر اینکه الگوی پاسداری از انقلاب اسلامی را از این غیور مردان آموخته ام، عنوان کرد: حضور شهدا باعث می شود به فکر بیافتیم که برای چه رفتند؟ و اینکه آن ها با دست بسته انقلاب کردند و حالا ما با دستانی باز چه کاری برای انقلابمان می توانیم انجام دهیم؟

فتح الله عبداللهی یکی از عاشقان شهدا نیز گفت: هر چه داریم از شهداست و افزود: با وجود شهدا ایثار و از جان گذشتگی را آموختم و اهداف و آرمان هایشان را دنبال می کنم.

علیرضا نادرخانی یکی دیگر از همشهریان علی آبادی اذعان داشت: با حضور شهدا در شهر خاطرات 8 سال دفاع مقدس دوباره زنده و عهد و پیمانی که فراموش شده بود، دوباره با آمدنشان تجدید شد.

وی افزود: احساس شرمندگی می کنم و برای بهتر شدن حالم با این عزیزان عهد می بندم که پشت ولایت فقیه باشم و اجازه ندهم که آسیبی به نظام جمهوری اسلامی ایران وارد شود.

گزارش از فاطمه گیلک

انتهای پیام

نظرات
هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است اولین نظر را شما ثبت کنید
ثبت دیدگاه

ارسال دیدگاه