اشتباهی رخ داد، قرار بود بمیرم!+ تصاویر

حین انجام یکی از ماموریت ها، هواپیمای حامل وی و همکارانش با یک توده برفی برخورد و از آسمان ارومیه سقوط می کند، بسیاری از دوستانش از دنیا می روند، اما از آنجا که هنوز ماموریتش در زمین تمام نشده، زنده می ماند و می شود پاسدار قلم.

به گزارش زرین نامه؛ سقوط هواپیما حادثه ای دردناک و پر غصه ای است که در این سال ها دیگر دارد برای ایرانی ها به قصه ای پر تکرار هم تبدیل می شود. مجال یافتیم با پاسدار اهل قلمی به گفتگو بنشینیم که چند سال پیش برای انجام ماموریتی مسافر هواپیمایی شد و حین پرواز  به مقصد ارومیه، از آسمان سقوط کرد.

محمد دیلم کتولی سال 1386 به عنوان مسئول مدیریت عملیات روانی و مقابله با جنگ نرم بسیج سپاه کشور منصوب و در مدت نزدیک به 2 سال فعالیتش، حدود 120 ماموریت به استان های مختلف کشور انجام می دهد. 

در یکی از این مسافرت های هوایی سال 89 که برای انجام ماموریتی از تهران به مقصد ارومیه می رفت، هواپیمایشان در برخورد با توده ای برفی و طوفانی دچار سانحه می شود و به دلیل فرود ناموفق، خلبانشان تصمیم به تغییر مسیر به سمت تبریز یا شاید جای دیگری می گیرد. که البته موفق نشده و هواپیما در اطراف فرودگاه ارومیه بین 2 روستای کلیسا کندی و حسن آباد سقوط می کند.

Katoli1

دیلم کتولی در این حادثه دچار 8 مورد شکستگی استخوان شامل پاها، لگن، کمر، گردن و سر و صورت می شود که برای ادامه معالجه وی را به بیمارستان بقیه الله الاعظم (عج) تهران منتقل می کنند. در این مدت 5 بار زیر تیغ جراحی رفت و پس از مرخص شدن از بیمارستان متوجه قطع عصب سیاتیک پای چپ اش می شود که آن هم به طور مجزا 4 بار جراحی شد تا بتواند اندکی حرکت کند.

وی می گوید: مهمترین دلیلی که باعث شد روی پای خودم بایستم و با وجود 9 شکستگی اساسی و 5 شکستگی فرعی توانستم راه بیفتم، در درجه اول لطف خداوند تبارک و تعالی و توجه ائمه معصومین علیهم السلام و در درجه دوم اعتماد بنفسی بود که پزشک معالجم به من می داد.

یادم هست بعد از 60 جلسه فیزیوتراپی در اردیبهشت سال 90 خدمتش رسیدم، وقتی دید من می توانم بایستم و با واکر و عصا راه بروم، ایستاد و شروع کرد به کف زدن و صلوات فرستادن و به اطرافیانم اشاره می کرد که این سرهنگ همان مرد خرد و خمیر 2 ماه پیش است، پس از ایشان نیز، همسر و دختران عزیزم که در آن مدت بسیار همراهم بوده و با من درد کشیدند.

Katoli1

دیلم کتولی یکی از جانبازان سرافراز کشورمان است که در دهه 60 پس از انجام خدمت سربازی، 20 ماه نیز برای فریضه جهاد به جبهه رفته و در چند عملیات شرکت می کند.

نگاهمان به سپاه، نگاه کسب شغل و منافع شخصی نبود

دیلم کتولی می گوید: در سال های پایانی جنگ تحمیلی به عنوان نیروی بسیجی در جبهه بودم و برای پاسداری تشکیل پرونده دادم ولی با مخالفت یکی از مسئولین آن زمان سپاه علی آباد کتول پرونده پاسداری ام بسته شد، بنابراین برای ادامه حضور در جبهه و پاسداری زمان بیشتری صرف کردم و در اولین فرصت به سپاه شهرستان میامی رفتم و آنجا با کمک یکی از فرماندهان سپاه که از دوستان قدیمی ام بود، توانستم لباس مقدس سپاه را به تن کنم. در این مقطع هم پس از 3-4 ماه حضور در سپاه، دوباره به جبهه اعزام شدم.

این پاسدار بازنشسته علی آبادی با بیان اینکه نگاه اول آن نسل به سپاه اصلا به معنای شغل نبود، بیان کرد: خدمت به نظام جمهوری اسلامی ایران ملاک بود و در آن سال‌ ها با اینکه دیپلم داشتم و مسئول فرهنگی- تبلیغاتی بودم شاید هر 2-3 ماه یکبار هم حقوق دریافت نمی کردم چون اعتقاد داشتم وقتی نیازی ندارم، نباید حقوق بگیرم.

وی درباره نیت حضور جوانان آن دوران در جبهه های جنگ، می گوید: در روز هایی که استکبار جهانی هر روز در یک گوشه از کشور قائله و جنگ و خونریزی به پا می کرد، جوانان این مرز و بوم با ایمان و اعتقاد به قداست نظام جمهوری اسلامی ایران برای مقابله با این توطئه ها در ساختار و سازمانی مقدس سازماندهی شدند. این فرزندان امام خمینی (ره) ایثار و شهادت را از سرور و سالار شهیدان حضرت امام حسین (ع) آموخته بودند. 

فعالیت در اطلاعات و عملیات لشکر 25 کربلا ذخیره ای برای آخرتم بود

رزمنده هشت سال دفاع مقدس با اشاره به مسئولیت هایش در زمان جنگ تحمیلی، اظهار می کند: در دوران دفاع مقدس فرماندهی، ریاست و سیادت نبود و هرکس بیشتر در خدمت رزمندگان و برای شهادت آماده تر بود، قطعاً در فرماندهی موفق تر بود.

از ابتدای حضورم در جمع رزمندگان با توجه به سوابق خانوادگی و همنشینی با علماء و بزرگان علاقه زیادی به کارهای فرهنگی و رتق و فتق امور رزمندگان داشتم، در 3 ماهه اول حضور در جبهه فرمانده دسته بودم و پس از انتقال به گردان حمزه سیدالشهدا (ع) بیشتر در خدمت عزیز دلم شهید داوود شیخ (هدایتی) بودم و با حضور ایشان در کسوت فرماندهی، هیچگاه میلی به این جایگاه نداشتم. مدتی را هم در اطلاعات و عملیات لشکر 25 کربلا بودم که این مدت هم مسئله کار پنهان و یواشکی بود و انگیزه های فرماندهی اصلاً مطرح نبود، که اگر مقبول واقع شود تنها ذخیره آخرت ماست.

لحظه های قیمتی کنار شهید داوود شیخ 

دیلم کتولی با بیان شیرین ترین خاطراتش آدمی را به آن روزهای دلاور مردی ها می برد و می گوید: بهترین خاطرات زندگی ام مربوط به حضور کنار رزمندگان مخلص و وفاداری بود که فکری به جز اعتلای اسلام، حمایت از ولی فقیه و جان فشانی برای کشور نداشتند، هر لحظه از زندگی کنار شهید داوود شیخ با آن ویژگی های خاص اخلاقی، معنوی و شخصیتی، برایم به اندازه یک عمر قیمت دارد.

Katoli1

شوخی با روحانی در خط مقدم

وی با اشاره به یکی از خاطرات شیرین جبهه که جنبه طنز هم داشت، می گوید:  مرحوم ابوالشهید حجت الاسلام و المسلمین سید ابوالقاسم حسینی معروف به رئیس یکی از جمله علمای متعهدی بود که به دفعات برای سرکشی از رزمندگان اسلام به جبهه‌ها آمد. 

یکبار در شهر فاو میزبان ایشان بودم و اصرار داشت که خط مقدم را ببیند. برای بار اول ظهر همان روز ایشان را به خط مقدم بردم ولی در هوای گرم و سوزان فاو، حال جنگیدن نبود و خط آرام بود. وقتی ایشان را برای اقامه نماز جماعت به سنگر فرماندهی آوردم، فرمایشات عادی داشتند.

نزدیک غروب خورشید با هماهنگی فرمانده گردان ایشان را به کمین دشمن که فاصله کمی با ما داشت بردم و با یک مقدار شیطنت، دشمن را وادار به ریختن آتش کردیم، طوری که کمین 40 متری به تلی از آتش قبضه های مختلف خمپاره و پلارمین تبدیل شد و برخی از بچه‌ها هم که مسئول پر کردن کیسه های خالی برای سنگر سازی بودند و همدیگر را افغانی صدا می زدند، به شدت در حال تلاش بودند. 

این بار حاج آقا بعد از نماز مغرب و عشا در حالی که از شدت آتش دشمن دچار تعجب و شگفتی بودند و گفتند: « هرقدمی که شما اینجا بر می دارید، انگار کنار رزمندگان بدر و احد هستید و بهشت زیر پای شماست». فرمانده گردان به پهلوی من زد و گفت «خدا شما را لعنت نکند چه کاری با حاج آقا کردین که صحبت هایش تغییر کرد».

Katoli1

کربلای 4 تلخ ترین حادثه زندگی ام بود 

دیلم کتولی تلخ ترین حوادث جنگ را شهادت دوستان و همرزمان اش عنوان می کند و می افزاید: عملیات کربلای 4، برایم تلخ ترین حادثه بود. قبل از عملیات، مدت 6 ماه در بدترین شرایط اقلیمی مشغول آموزش غواصی و آبی- خاکی بودیم. این مدت فرصت بسیار مناسبی برای شناخت سالکین الی الله و عرفای عاملی بود که عشق به خدا را در گوشت، پوست و استخوان خود داشتند.

باور کنید صحنه ای دردناک تر از مشاهده جنازه های پاک و مطهر غواصان شهید روی زمین ام الرصاص خرمشهر،  نبود.

در عمق 2 کیلومتری دشمن در این عملیات، تیر مستقیم خوردم و با کمک سردار شهید حاج حسین بصیر به عقب برگشتم، ولی با مشاهده جنازه های غواصان و همرزمان شهیدم درد خودم را فراموش کردم.

دیلم کتولی درباره حس و حالش در روز تشییع شهدای غواص عملیات کربلای 4 در استان گلستان، می گوید:  روز تشییع شهدای غواص در استودیو رادیو گلستان بودم و با چند نفر از همرزمانم در حال پخش گزارش و خاطره گویی بودیم. حسم درست مثل روز عملیات کربلای 4 بود و همان‌قدر گریه کردم، ولی هرگز آن لحظات واقعی از صحنه ذهن من پاک نخواهد شد. جمعیتی که 5 تا 6 ماه در حال سلوک بودند و در شب وصال، اشتیاق به شهادتشان واقعاً احلی من العسل بود.

این پاسدار اهل قلم درباره فعالیت این روزهایش می گوید: پس از کسب سلامتی دوباره، سعی کردم تجارب و تخصص های خود در بخش تحقیقات و پژوهش و عملیات روانی و فعالیت رسانه ای که در دوران خدمت کسب کرده بودم را در اختیار دوستان قرار داده و با نشریات مختلف (هفته نامه، ماهنامه، سایت و ... ) همکاری کنم و همچنین در کنار آن به کارهای پژوهشی در حوزه تحصیلات دانشگاهی خود یعنی رشته جغرافیا، علوم سیاسی و رسانه‌ای در محافل پژوهشی و علمی نیز می پردازم. 

وی تاکید می کند: دلیل ورود من به عرصه رسانه آشنایی ام با تاثیرات این کار روی افکار، احساسات، هیجانات و اندیشه های مردم بود. 5 سال مسئول جنگ نرم و مقابله با عملیات روانی بودم و فضای رسانه و مطبوعات را کاملاً می شناختم و از طرفی استعداد در نویسندگی و شعر نیز باعث شد خیلی زود جای خودم را در این مسیر پیدا کنم.

حرف آخر: 

این جهان کوه است و فعل ما ندا 

هردم آید این نداها را صدا 

هرکسی آن درود عاقبت کار که کشت

باید به خدا توکل کرد و دل و جسم و جان را به خدا سپرد و همه کارها را برای خدا انجام داد، قطعاً خداوند در وقت خودش تلافی می کند. من زنده به دعای پدر و مادر پیرم هستم که چند سال نوکریشان را کردم و در عسرت  و تنهابی رهایشان نکردم. هرچه دارم از بنده خدا بودن  و گدایی از در خانه خدا، پیغمبر اسلام و ائمه معصومین علیهم السلام است.

هرکه سعادت دنیا و آخرت را می خواهد، با اعتقادات خودش زندگی کند نه اینکه آن ها را بازیچه قرار دهد و همچنین بکوشد انسان باشد و بدرد همنوعانش بخورد. 

Katoli1

انتهای پیام/

نظرات
هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است اولین نظر را شما ثبت کنید
ثبت دیدگاه

ارسال دیدگاه