دل های گره خورده به پنجره فولاد، زائر شاه خراسان شده اند
کسانی که رنج و مشقت، دستانشان را پینه بسته و گیس شان را سپید کرده است، سال هاست که دل هایشان را به قفل های پنجره فولاد تو گره زده اند.
به گزارش زرین نامه؛ عشق و ارادت را می شد از نگاه هایشان و دلتنگی را در قطره قطره اشک هایشان خواند. زائرانی که سال ها چشم انتظاری سینه شان را تنگ و تنگ تر کرده بود. کسانی که با حرکت هر اتوبوسی از روستا به سمت مشهد الرضا ( علیه السلام) دلشان فرو می ریخت و در خلوت شان اشک دلتنگی و حسرت می ریختند. کسانی که رنج محرومیت را می کشیدند و دم نمی زدند اما دل هایشان مانند پرندگان، همیشه در صحن و سرای شاه خراسان پر می زد.
کسانی که رنج و مشقت دستانشان را پینه بسته و گیس شان را سپید کرده است، سال هاست که دل هایشان را به قفل های پنجره فولاد تو گره زده اند. سال ها در خیال، خود را در صحن و رواق پرعظمتت و در کنار ضریح و گنبد طلایی ات، می دیدند و امروز دیگر هجران به سرآمد و دل های عاشق ملجأ خود را یافته اند. آنان دیگر آشنای حرم شاه غریبان شده اند.
آستان قدس رضوی کمر همت را بسته تا عاشقان دل خسته و محرومانی که سال ها در فراق امام رضا (علیه السلام) دیده، تَر می کردند، را به آرزویشان و وصال یار برسانند.
میترا زمانی، زن جوانی است که بعد از 9 سال افتخار حضور در حرم مطهر رضوی نصیبش شده است. با چشمانی اشکبار می گوید: امام رضا ( علیه السلام) 9 سال قبل شفایم داد.
9 سال قبل زمانی که میترا فقط 22 سال داشت و مادر دو کودک 6 ساله و هشت ماهه بود، سرطان ریه امانش را برید، پزشکان جوابش کردند و گفتند کمتر از 6 ماه زنده می ماند.
بیماری او را به شدت نحیف کرده بود تا جایی که 30 کیلو از وزنش را هم از دست داد. اما همسرش رضا، ناامید نبود، هرچند همه دارایی شان را برای خوب شدن میترا فروخته بود.
او با بغضی در گلو و اشکی که در چشم هایش حلقه زده، می گوید: شبی خواهرم خواب دید که آقای محترمی در یک امامزاده بر روی منبری نشسته و نان و خرما داده تا به او برساند. بعد از آن میترا همسرش را برای رفتن به مشهد ترغیب کرد، با اینکه دستشان خالی بود راهی شدند. میترا به پنجره فولاد امام رضا ( علیه السلام) دخیل بسته شد و فقط یک شب کافی بود تا سرطان برای همیشه میترا را رها کند.
حالا او بعد از 9 سال از شفا گرفتنش بار دیگر مهمان شاه خراسان است و دلش برای گنبد و گلدسته و ضریح مطهرش پرپر می زند. انگار آقا مهمانانش را خود برگزیده است.
نازی نژادوردی هم از دیگر زائرانی است که قریب به یک دهه چشم انتظاری را با غم سنگینی بر دل تحمل کرد. او می گوید: هر وقت دوستانم برای زیارت به مشهد می آمدند، از آن ها می خواستم با تلفن همراه خود به من زنگ بزنند و گوشی را سمت حرم بگیرند تا عرض اراداتی به محضر امام رضا ( علیه السلام) داشته باشم. همیشه امام را به جوادش، به خواهر چشم به راهش و به مادر پهلو شکسته اش قسم می دادم؛ حالا که لطف و کرم حضرت زیاد است مرا هم به عنوان زائر بپذیرد.
او از چند روز قبل که یکی از همسایگانش مژده رفتن به مشهد را به او داده، می گوید. راه گلویش را بغض سنگینی می فشارد و انگار قلبش در تلاطم است، می گوید نمی دانم با پا آمده ام یا با سر.
نژادوردی حالا که بعد از ده سال به آرزویش رسیده می خواهد به نیت سلامتی و ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سفره نذری پهن کند.
کمی آن سو تر سه زن میانسال که خواهر هستند، در کنار یکدیگر نشسته اند. ساره مازندرانی یکی از این خواهران است که 9 سال قبل برای نخستین بار مهمان امام رضا ( علیه السلام) بود و حالا برای بار دوم عازم این سفر شده است. او از غم هایش می گوید، از اینکه همسر بیمارش را دو سال تیمار کرد اما الان 6 بهار است که همسرش را از دست داده و فرزندانش را با دستان خالی بزرگ می کند.
او حسرت های زیادی به دل دارد، هر سال چندبار کاروان ها از جلوی درب خانه اش سوار اتوبوس ها شده و راهی زیارت امام رضا (علیه السلام) می شدند و سهم او فقط خداحافظی و ابلاغ سلام برای مولا بوده است. او برای پسر کوچکش هم ناراحت است، می گوید به محض اینکه چشمش به گنبد طلای آقا افتاده برای بچه هایش دعا کرده، چون پسرش هنوز حتی یکبار هم زائر امام رضا ( علیه السلام) نشده است.
لیلا مازندرانی خواهر کوچکتر آنها است، او هم دو سال قبل همسرش را از دست داده و در این مدت، حضور در مشهد مقدس و پابوسی امام رضا (علیه السلام) نصیبش نشده بود. بزرگ کردن سه فرزند بدون پدر، شاید سخت ترین کار یک زن باشد که او به خوبی از پس آن بر می آید.
خواهر بزرگتر آرام تر است، اما خط های پیشانیش خبر از دردها و رنج های این زن دارد. او هم چندسالیست که آرزومند آمدن به پابوسی امام غریب است، غریبی که مهمانانش را عزیز می دارد و آنان را دست خالی روانه نمی کند.
اینجا قطعه ای از بهشت خداوند بر روی زمین است که فرشتگان در صحن و سرایش به استقبال زائرانش ایستاده اند. اینجا مشهدالرضاست و این ها هم زائران دل سوخته ای هستند که پس از سال ها، مهمان خوان کرم او شده اند.
گزارش: فریده ستایشگر
انتهای پیام/
ارسال دیدگاه