رئیس‌جمهور چون شخص دوم کشور است باید به ویژگی‌های رهبری نزدیک باشد

زرین نامه: مشاور نهاد مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها گفت: رئیس‌جمهور باید کسی باشد که بعد از رهبر معظم انقلاب بتواند شخصیت جایگاه دوم را داشته باشد و بعد از معظم‌له بتوانیم به سعۀ صدر و توانایی‌های وی اعتماد کنیم.


گزارش زرین نامه؛ حجت‌الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان در دومین جمعۀ سال جدید در سخنانی به بررسی ویژگی‌های رئیس‌جمهور اصلح پرداخته است.این سخنان که با نیم نگاهی به شرایط رئیس جمهور در قانون اساسی و ریشۀ اصلاح مسائل اقتصادی به بازخوانی جایگاه رئیس جمهور می‌پردازد از نظرتان می‌گذرد:

رئیس‌جمهور باید کسی باشد که بعد از مقام معظم رهبری بتواند شخصیت جایگاه دوم را داشته باشد/ پس باید تا حدی به ویژگی‌های رهبری نزدیک باشد

• ابتدا می‌خواهم متن‌هایی را از قانون اساسی برای شما بخوانم که شما در این متن‌ها اولاً تعریف رئیس‌جمهور را یکبار دیگر ببینید، ثانیا ببینیم چه برداشتی از قانون اساسی دربارۀ رئیس‌جمهور می‌توانیم داشته باشیم. بعد برویم سراغ بقیۀ ملاک‌هایی که ما برای آینده نیاز داریم، محورش هم همان فرمایش مقام معظم رهبری که فرمودند نقاط قوت دولت قبلی را داشته باشد و نقاط ضعف را نداشته باشد.

• در اصل 113 قانون اساسی دربارۀ جایگاه رئیس جمهور آمده است: «پس از مقام رهبری، رئیس جمهور عالی‌ترین مقام رسمی کشور است.» بر این اساس رئیس‌جمهور باید کسی باشد که بعد از مقام معظم رهبری بتواند شخصیت جایگاه دوم را داشته باشد و بعد از مقام معظم رهبری بتوانیم به سعۀ صدر و توانایی‌های ایشان اعتماد کنیم و ایشان را به جهانیان معرفی کنیم، و بر ادارۀ کشور بگماریم. حالا شما ببینید چه کسی در این جایگاه باید باشد. آیا ما می‌توانیم این جایگاه را به کسی در حد یکی از وزراء مثلا وزیر راه یا وزیر کشور یا هر کدام از وزرا را، بدهیم؟

• برداشت بنده این است که وقتی رئیس جمهور شخص دوم کشور است، باید تا حدی به ویژگی‌های رهبری نزدیک باشد؛ مثلا تا حدی فراجناحی باشد تا بتواند موجب ثبات کشور بشود. البته نه اینکه بین حق و باطل بایستد و یا بی‌خاصیت باشد. این یک برجستگی خاصی می‌خواهد. نباید فضای سیاسی به گونه‌ای خراب بشود که افراد برجسته و شایسته اصلاً به صحنه نیایند؛ بگویند اصلاً جای ما نیست. بنده کاری به این ندارم که تاکنون آیا اینچنین بوده است یا نه. مهم این است که ما در انتخاباتی که پیش رو داریم به ملاک‌های اصلی توجه کنیم.

اصل 113: نباید رئیس جمهور را فقط مسئول نان و آب مردم بدانیم

• ادامۀ اصل 113: «و مسئولیت اجرای قانون اساسی و ریاست قوّۀ مجریه را جز در اموری که مستقیماً به رهبری مربوط می‌شود بر عهده دارد.»

• بندهای قانون اساسی خیلی متنوع هستند؛ فقط بندهای اقتصادی نیستند، همانطور که فقط بندهای فرهنگی نیستند؛ واقعاً بندهای متعددی وجود دارد که ‌رئیس جمهور در حیطۀ وظایف خودش باید بتواند با داشتن یک شخصیت نسبتاً جامع الاطراف، تمام آن ابعاد را پوشش دهد.

• معلوم است یک شخصیت جامع‌الاطراف با همۀ تخصص‌ها به این سادگی‌ها پیدا نمی‌شود، ولی نباید رئیس جمهور را فقط و فقط مسئول نان و آب مردم بدانیم. اگر رئیس جمهور از فرهنگ سر درنیاورد، و یک مرتبه جامعه را در عرصۀ فرهنگ دچار انحطاط کند، چه خواهیم کرد؟ به سختی می‌شود به چنین کسی فهماند که فعالیت‌های اقتصادی شما پیامدهای فرهنگی عدیده‌ای ایجاد خواهد کرد که خود مانع رونق اقتصادی خواهد شد. این مشکلی است که در همۀ سال‌های گذشته غالباً با آن درگیر بوده‌ایم. وقتی متوجّه نشود، و بودجه‌ها و فعالیت‌ها را به آن سمت نبرد، جامعه یک بعدی پیش می‌رود، و یک قسمتش جا می‌ماند؛ آنگاه بعد از مدت کوتاهی همان پیشرفت یک بعدی هم دچار مشکل می‌شود.

اصل115: رئیس جمهور باید رجل مذهبی باشد/ مذهبی بودن او مقدم بر سیاسی بودن او ذکر شده

• اصل 115 دوباره به ویژگی‌های رئیس جمهور مربوط است: «رئیس‌جمهور باید از میان رجال مذهبی و سیاسی که واجد شرایط زیر باشند انتخاب گردد.»

• خیلی‌ها ممکن است به صحنۀ انتخابات بیایند که اصلاً از رجال مذهبی نباشند. شما ببینید رجال مذهبی معنایش چیست؟ و مذهبی نبودن یک رئیس جمهور در یک نظام اسلامی چه مشکلاتی را ایجاد می‌کند. البته نه اینکه مذهبی باشد ولی سیاسی یا مدیر و مدبر نباشد. اما اولاً باید از رجال مذهبی باشد.

• بنده تصور می‌کنم لازمۀ رجل مذهبی بودن این است که از معرفت دینی نسبتا بالایی برخوردار باشد. رجُل هم به کسی می‌گویند که به عنوان یک فرد برجسته شناخته شده باشد. اینکه چرا اینگونه است، فعلاً در مقام دفاع از قانون نیستم، اما می‌شود توضیح مختصری داد.

مهمترین تریبون نظام مقدس ما در سطح جهان را به رئیس‌جمهور می‌سپارید/ و مهمترین امتیاز این کشور اسلام ناب است/ او باید بتواند اسلام ناب را در همۀ جهان معرفی کند

• چرا اولا باید مذهبی باشد؟ برای اینکه تمام شریان‌های این مملکت به احکام دینی وابسته است. برای اینکه شما مهمترین تریبون کشور و نظام مقدس جمهوری اسلامی را در سطح جهان به رئیس‌جمهور می‌سپارید. کشوری که مهمترین امتیاز آن برخورداری از تفکر اسلام ناب است. او نه تنها باید بتواند در مسیر اسلام ناب حرکت کند بلکه باید بتواند اسلام ناب را به همۀ جهانیان معرفی کند.

• این کافی نیست که بگوییم مقام معظم رهبری هستند و هدایت کلّی جامعه را بر عهده دارند. بله، رهبری هدایت کلی جامعه را انجام می‌دهند، و از نظر دینی هم، رهبر دینی و سیاسی نظام، مقام معظم رهبری هستند. اما آیا رئیس‌جمهور هم باید بتواند رهنمودهای او درک کند که اجرا بکند یا نه؟ اگر درک نکند مدام می‌خواهد مخالفت کند، مدام می‌خواهد بگوید «آقا! من صحیح نمی‌دانم و یا مصلحت نمی‌دانم» آخر چه چیز را شما مصلحت نمی‌دانی؟ با کدام قواعد دین شما آشنا هستی که این را صحیح نمی‌دانی؟

• برنامه‌ریزی‌ها و عملکرد رئیس جمهور باید در راستای سیاست‌گذاری‌ها و راهبردهای رهبری در نظام باشد. اگر عمیقاً آنها را درک نکند، دقیقاً هم پیروی نخواهد کرد، و گرفتار خواهیم شد. صرف ادعای تبعیت و پیروی کفایت نمی‌کند.

در همۀ دنیا هیچکس انکار نمی‌کند که دین موجب انقلاب ما، مقاومت ما و پیشرفت ما تاکنون شده، بعد یک دفعه رئیس‌جمهور ما به خوبی از دین خبر نداشته باشد؟!

*در همۀ دنیا هیچ‌‌کس این مسئله را انکار نمی‌کند که «دین» موجب انقلاب ما شد. در همۀ دنیا هیچ‌کس انکار نمی‌کند که اسلام موجب مقاومت ما در دفاع مقدس شد و اسلامیت نظام موجب پیشرفت ما تا الان شده است.‌ بعد یک دفعه رئیس‌جمهور ما به خوبی از اسلام ناب خبر نداشته باشد؟! مشکل ایجاد خواهد کرد. باید رجُل مذهبی باشد. ما هرچقدر در گذشته به این ویژگی‌ها کمتر دقت کرده‌ایم در آینده باید جبران کنیم.

اصل 115: مدیر بودن کافی نیست، مدبّر بودن هم لازم است/ رئیس‌جمهور باید قدرت برنامه‌ریزی راهبردی داشته باشد

• «رییس جمهور باید از میان رجال مذهبی و سیاسی که واجد شرایط زیر باشند انتخاب گردد: ایرانی‏الاصل، تابع ایران، مدیر و مدبر، دارای حُسن سابقه و امانت و تقوی، مومن و معتقد به مبانی جمهوری اسلامی ایران و مذهب رسمی کشور.»

• بعد از اینکه از رجال مذهبی و سیاسی بود، می‌رسیم به ایرانی‌الاصل و تابع ایران که روشن است، بعد می رسیم به ویژگیِ مدیر و مدبّر بودن. مدیر بودن کافی نیست، مدبّر بودن هم لازم است. مدیر و مدبّر را در کنار همدیگر آوردند. بعضی‌ها هستند مدیران خوبی هستند، اگر کاری به او واگذار کنید، آن را تمیز از آب درمی‌آورد و اجرا می‌کند، ولی خودش این قدرت تشخیص را ندارد که در جلسۀ تدبیر بنشیند، و راهبردنویس برجسته‌ای باشد، چهارتا مرحله بعد از این اقدام را هم پیش‌بینی کند، و دست دشمن را هم بخواند. نمی‌تواند نقاط قوت و ضعف و تهدیدها و فرصتها را به خوبی جمع‌بندی کند. رئیس‌جمهور باید اهل برنامه‌ریزی کلان باشد.

• مسلماً یک رئیس‌جمهور نمی‌تواند هم متخصص اقتصاد باشد، هم متخصص حقوق، هم متخصص فرهنگ، هم متخصص عمران و راه‌سازی، هم متخصص بهداشت و درمان، و هم متخصص صنعت باشد. در هیچ‌کجای دنیا هم این‌طوری نیست. ولی در مقام تدبیر و راهبردنویسی و تدبیرهای کلان، باید از توان‌مندی ویژه‌ای برخوردار باشد.لذا نزدیک بودن تجارب و توانایی‌هایش به عرصۀ قانون و قانون‌نویسی یک امتیاز در این زمینه است. چون در قانون‌نویسی باید کلان نگری داشت و به راهبردها توجه کرد.

• نه اینکه بخش مدیریت را در نظر نگیریم، و صرفاً قدرت برنامه‌ریزیِ راهبردی را در نظر بگیریم، نه، هردو را باید در نظر گرفت. ولی بعضی وقت‌ها مشکلات ممکن است به ما فشار بیاورد، و بگوییم: یک مدیرِ «پروژه‌ای» قوی بیاید، بولدوزری کار بکند ببرد جلو. ممکن است در کوتاه مدت راضی کننده باشد، اما عوارض منفی آن در درازمدت قابل جبران نیست. بولدوزر هم که باشد، باید یک معمار و مهندس بالای سرش بایستد بگوید بولدوزر کجا کار کند.

وقتی می‌گوییم «مدیر»، باید توان مدیریت «فرهنگی» را هم در نظر بگیریم/ یکی از مهمترین ابعاد فرهنگ، فرهنگ اقتصادی کشور است/ دولتی که از اصلاح فرهنگی عاجز باشد، در اصلاح اقتصادی هم توانمند نخواهد بود

• ضمن اینکه وقتی مدیر می‌گوییم و به توان اجرایی توجه می‌کنیم باید توان مدیریت فرهنگی را هم در نظر بگیریم. مقام معظم رهبری در دولت نهم هم که شرایط بسیار بهتری داشت و واقعاً تحولی در کشور از نظر حزب‌اللهی شدن مدیریت میانی پیش آمد، و فضا از جهت حرکت به سوی آرمان‌ها بهتر شد، ولی بااین حال مقام معظم رهبری به دولتمردان فرمودند که به فرهنگ کم‌توجهی شده است.

• به این دلیل باید به بعد فرهنگی توانایی‌های رئیس جمهور توجه کنیم که اصلاح و ارتقاء فرهنگی امری است که تاکنون بیش از بخش‌های دیگر مورد غفلت بوده و اساس پیشرفت در همۀ زمینه‌هاست.

• واقعا بخش فرهنگی مهمتر است یا بخش اقتصادی؟ این چند سالی که مقام معظم رهبری نام‌های اقتصادی بر سال‌ها گذاشتند، آیا نشان نمی‌دهد که بخش اقتصادی مهمتر هست؟ وقتی خوب دقت می‌کنیم می‌بینیم نام‌گذاری‌ها متوجه «فرهنگ اقتصادی» بوده است. وقتی می‌گوییم فرهنگ، یکی از مهمترین ابعاد فرهنگ، فرهنگ اقتصادی کشور است. فرهنگ کار و تلاش، فرهنگ تولید کار، فرهنگ خلق ثروت، فرهنگ مصرف، نامگذاری‌های آقا بیشترش نگاه به فرهنگ اقتصادی دارد. دولتی که عاجز باشد از اصلاح فرهنگی، توانمند در اصلاح اقتصادی هم نخواهد بود.

• هرچقدر جلوتر می‌رویم، اقتصاد به فرهنگ و روان‌شناسی نزدیکتر می‌شود و به این دو مقوله توجه بیشتری می‌شود. جدیدترین نظریات در مکاتب اقتصادی، مباحث مبنایی علم اقتصاد را جدا از روانشناسی نمی‌دانند. فعالیت اقتصادی در مقام تولید و مصرف بیشتر وابسته است به فرهنگ یک جامعه. بعضی از دانشمندان در جهان می‌گویند: قبل از اینکه شما در تکنولوژی سخت تحول ایجاد بکنید، باید در تکنولوژی نرم تحول ایجاد بکنید و تکنولوژی نرم به نوع فرهنگ و معنویات جامعه وابسته است. اگر شما بخواهید جامعه‌ای را از نظر تکنولوژی رشد بدهید مجبور هستید ابتدا از نظر فرهنگی رشد بدهید.

پایگاه اجرایی شدن همۀ برنامه‌های اقتصادی «فرهنگ جامعه» است/ مشکلات اقتصادی بدون اصلاح فرهنگ اقتصاد برطرف نمی‌شود

• بله، رئیس جمهور باید بتواند فرهنگ معیشت مردم را ارتقاء بدهد؛ توزیع ثروت، امکانات و خدمات، و فعالیت‌های عمرانی به خوبی انجام گیرد، استقلال از نفت در اقتصاد پدید بیاید، اقتصاد مقاومتی داشته باشیم و ضربه‌پذیری‌مان از خارج کم شود، بورس‌بازی و بانک‌بازی‌های رَبَوی کاهش پیدا کند و اقتصاد ما یک اقتصاد واقعاً اسلامی شود، که بیشتر به نفع مردم خواهد بود. اما در کنار تمام این اتفاق‌ها، پایگاه اجرایی شدن همۀ این برنامه‌های اقتصادی «فرهنگ جامعه» است.

• اگر سطح زندگی بالاتر برود و معیشت بهتر شود اما فرهنگ ارتقاء پیدا نکند، نارضایتی‌ها کاهش پیدا نخواهد کرد، از امکانات به خوبی استفاده نخواهد شد، وابستگی‌ها کاهش پیدا نمی‌کند، و ما همیشه آسیب‌پذیر خواهیم بود. شما بدانید، در کنار بهترین زندگی‌ها هم مشکلات اقتصادی بدون اصلاح فرهنگ اقتصادی برطرف نخواهد شد.

اصلاح فرهنگ بدون دین امکان دارد؟/فلسفۀ نظام ما نشان دادن کارآمدی دین درزندگی/ آیا مهمترین توانایی رئیس جمهور نباید قدرت تحول فرهنگی باشد؟

• آیا اصلاح فرهنگ بدون دین امکان دارد؟ این فلسفۀ نظام ماست که دین را برای زندگی مردم مفید قرار دهد و کارآمدی دین را در زندگی ببینند. این الگویی است که باید به جهانیان ارائه کنیم. پس آیا مهمترین توانایی که یک رئیس‌جمهور باید داشته باشد، این نخواهد بود که قدرت ایجاد تحول فرهنگی در جامعه را داشته باشد؟ و بتواند به کمک دین اصلاح فرهنگی انجام دهد؟

• البته هر عالم دینی هم این توانایی را ندارد. این‌طور نیست که هر کس عالم دینی شد و عمامه‌ای به سر گذاشت و حتی فقیه شد، قدرت این را داشته باشد که بتواند در کاربردی کردن و به کار گرفتن دین در تدبیر فرهنگی جامعه موفق شود. کارِ پیچیده‌ای است.

• لااقل کسانی باید باشند که مطمئن باشیم می‌توانند از این اهرم‌ها و از چنین کارشناس‌هایی استفاده کنند. بنده دیگر نمی‌خواهم انتقاد کنم به برخی از نکات فرهنگی که متأسفانه خیلی انتظار داشتیم در این هشت سال اخیر لااقل اتفاق بیفتد و اتفاق چندانی نیفتاد؛ واقعاً جای تأسف دارد.

اصل 115: دارای حسن سابقه و امانت و تقوا/ به سمت کسانی که حُسن سابقه و امانت و تقوایشان اثبات نشده نباید برویم

• در فراز بعدی قانون آمده است: «دارای حسن سابقه و امانت و تقوا» باشد. طبیعی است به دنبال کسانی که حُسن سابقه و امانت و تقوایشان اثبات نشده، نباید برویم. دیگر رئیس‌جمهوری که محل امتحان نیست. ممکن است انسان شخصی را برای نمایندگی مجلس یا برای استانداری امتحان کند، اما دیگر رئیس‌جمهوری را محل امتحان قرار نمی‌دهند. تازه امتحان پس‌داده‌هایش هم ممکن است لغزش‌ها و ضعف‌هایی داشته باشند.

• دارای تقوا بودن ریاست جمهوری از بُعد دیگری هم اهمیت ویژه‌ای پیدا می‌کند. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: «مردم بیشتر شبیه و تحت تأثیر مدیران جامعه هستند تا پدران و مادران خود؛ النَّاسُ بِأُمَرَائِهِمْ أَشْبَهُ مِنْهُمْ بِآبَائِهِم»‏(تحف العقول/ 208) یعنی اثر تربیتی پدر و مادر انسان بر روی او کمتر از سیاسیون و سیاستمداران جامعه است. این اصل را در نظر بگیرید، آنگاه به اهمیت متقی بودن رئیس جمهور پی خواهید برد.

وقتی می‌خواهیم رئیس‌جمهور تعیین کنیم، گویی می‌خواهیم معلم اخلاق تعیین کنیم/ مطمئن باشید بدون تقوا با هر فضیلت دیگر امور اصلاح نخواهند شد.

• با این حساب و بر اساس فرمایش حضرت امیر(ع)، وقتی می‌خواهیم رئیس‌جمهور تعیین کنیم، گویی می‌خواهیم معلم اخلاق تعیین کنیم. نه اینکه معلم اخلاق باشد اما عرضۀ دیگری نداشته باشد. توان مملکت‌داری را که باید داشته باشد، این با عرض بنده منافاتی ندارد. ولی ببینید چقدر تقوا و اخلاق در سیاسیون لازم است. آن‌وقت کلامی که آقا اخیراً بعد از اختلاف یکشنبۀ مجلس فرمودند، یادتان هست؟ «تقوا، تقوا، تقوا»

• شما مطمئن باشید شخصیت و منش رئیس‌جمهور، بر شخصیت و منش سیاسیِ دیگر مسئولان سیاسیِ جامعه نیز تأثیر می‌گذارد. این خیلی مهم است. وقتی مدیران جامعه تقوا داشته باشند، واقعاً چقدر کارها بهتر پیش خواهد رفت؟ وقتی تقوا در جامعه گسترش پیدا کند، چقدر مشکلات بیشتر حل خواهد شد؟ و مطمئن باشید بدون تقوا با هر فضیلت دیگر امور اصلاح نخواهند شد.

• این حرف یقیناً معنایش این نیست که مدیران جامعه بیایند تظاهر به تقوا بکنند، و البته ممکن است تشخیص اینکه چه کسی بیشتر اهل تقوا است، مشکل باشد. به این سادگی هم نباید کسی را متهم به بی‌تقوایی کنیم، ولی بالاخره تقوا خیلی اهمیت دارد و شناختن بی‌تقوایی برخی از سیاسیون هم زیاد سخت نیست.

اصل 121: اولین بخش سوگند رئیس جمهور پاسدار اسلام بودن است/ آیا لازمۀ پاسداری از تشیع برخورداری از معرفت نیست؟

• اصل 121 قانون اساسی در مورد سوگند رییس جمهور: «رییس جمهور در مجلس شورای اسلامی در جلسه‏ای که با حضور رییس قوه قضاییه و اعضای شورای نگهبان تشکیل می‏شود به ترتیب زیر سوگند یاد می‌کند و سوگندنامه را امضاء می‌نماید. بسم‏الله‏الرحمن‏الرحیم "من به عنوان رییس جمهور در پیشگاه قرآن کریم و در برابر ملت ایران به خداوند قادر متعال سوگند یاد می‌کنم که پاسدار مذهب رسمی و نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی کشور باشم..."»

• اولین چیزی که رئیس‌جمهور برای آن سوگند یاد می‌کند پاسداری از اسلام و به تعبیر دقیق‌تر «مذهب رسمی» و سپس «نظام جمهوری اسلامی» و «قانون اساسیِ کشور» است. به این ترتیب دقت کنید، ظاهرا این بندها بر اساس اولویت نوشته شده است.

• می‌بینید که قسم رئیس جمهور باز به نوعی بر اسلام‌شناس بودن رئیس جمهور تاکید دارد. آیا لازمۀ پاسداری از تشیع برخورداری از معرفت نیست؟ چرا بعضی‌ها می‌خواهند عنصر اسلام‌شناسی را از سیاسیون جامعه حذف کنند؟ می‌دانید با حذف عنصر اسلام‌شناسی چه وضع نابسامانی به وجود خواهد آمد؟ هرچند منظور بنده از اسلام شناسی یک ویژگی مطلق نیست و باید میزان آن دقیقاً توسط مراجع قانونی تفسیر شود، ولی توجه به این مضامین می‌تواند نگاه ما را به جایگاه رئیس جمهور بهبود ببخشد.

• اگر برای ترتیب عبارات قسم ارزش و حکمتی قائل باشیم، آنگاه معنای این ترتیب این خواهد بود که اگر کسی نتواند از مذهب رسمی خوب دفاع کند و از آن به خوبی پاسداری بکند، از نظام و قانون اساسی هم نمی‌تواند به خوبی دفاع کند.

اصل 121:«خود را وقف ... و ترویج دین و اخلاق کنم»/ کسی که بخواهد دین و اخلاق را ترویج کند، آیا نباید از قدرت معرفتی دینیِ بالا برخوردار باشد؟

• ادامۀ قسم: «و همۀ استعداد و صلاحیت خویش را در راه ایفای مسئولیت‌هایی که به عهده گرفتم به‌کار گیرم و خود را وقف خدمت به مردم و اعتلای کشور...»

• هر کسی خودش را وقف نکند، و کنار کاری که دارد انجام می‌دهد، سیاسی‌کاری هم بکند، قسم را نقض کرده. و همه می‌دانید سیاسی‌کاری برای حفظ منافع گروهی و فردی و باندی و جریانی، خلاف سوگند رئیس‌جمهور است. خودش را وقف کند، یعنی استفاده‌اش در جای دیگر حرام است.

• عبارت بعدی را دقت کنید: «و خود را وقف ... ترویج دین و اخلاق، پشتیبانی از حق و گسترش عدالت سازم.» دین و اخلاق مقدم شده بر حق و عدالت، چرا؟ برای اینکه نباید بدون رعایت دین و اخلاق از عدالت طرفداری کنید. خیلی آسان است: اخلاق را رعایت نکن، آبروی مردم را رعایت نکن، از عدالت دفاع کن، اینکه کاری ندارد، مثل آب خوردن است. عدالت آنجایی سخت می‌شود که شما بخواهی هم اخلاق را رعایت کنی، هم از عدالت طرفداری بکنی. هم دین و شرع را رعایت و هم از عدالت دفاع بکنی و الّا دفاع از عدالت که کاری ندارد.

• اینجا دوباره برای چندمین بار شاهد ویژگی‌ای هستیم که نیاز به معرفت دینی عمیقی دارد: «ترویج دین و اخلاق، پشتیبانی از حق و گسترش عدالت.» خب شما ببینید کسی که بخواهد دین و اخلاق را ترویج کند، آیا نباید از قدرت معرفتی دینی بالایی برخوردار باشد؟

در هرکدام از این دوره‌های گذشته، ضعف‌هایی که دیدیم ناشی از این بوده که فضائل اصلی و کلیدی‌تر را رها کردند

• و سپس در عبارات بعدی سوگندنامه آمده است: «و از هرگونه خودکامگی بپرهیزم و از آزادی و حرمت اشخاص و حقوقی که قانون اساسی برای ملّت شناخته شده است حمایت کنم.»

• ببینید! در هرکدام از این دوره‌های گذشته، ضعف‌هایی که دیدیم ناشی از این بوده که فضائل اصلی‌تر را رها کردند و فقط به فضائل پایین‌تر توجه کردند. فضائل پایین‌تر و در مرتبۀ دوم و سومی که در همین متن اخیر بود-مثل آزادی و حقوق ملت- را گرفتند، و فضائل اصلی و کلیدی‌تر را رها کردند. یکی می‌آید می‌گوید: «من حقوق مردم را می‌خواهم بدهم» دیگری می‌خواهد عدالت را محقق کند که در حقانیت هردو کلام تردیدی نیست ولی باید به او گفت: شما اول اوّلیت‌ها و اولوّیت‌های لازم بر اساس شرایط را محقق کن سپس حقوق مردم را هم بده، و عدالت را اجرا کن. بعضی‌ها بی‌دینی را رواج می‌دهند بعد به حقوق مردم می‌چسبند. یا بی‌اخلاقی می‌کنند بعد به عدالت می‌چسبند.

• ان‌شاءالله که خداوند متعال ما را در بهترین انتخاب یاری کند و بتوانیم پاسخ این سؤال‌ها را که به چه کسی باید رای دهیم خودمان درک کنیم و تشخیص درستی داشته باشیم.

نظرات
هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است اولین نظر را شما ثبت کنید
ثبت دیدگاه

ارسال دیدگاه