جاهل، چاپلوس و افسارگسیخته کسی است که خود و خطابه اش را با جای دیگری تنظیم می کند

جناب گرگیج در اظهارات خود مردم و علمای اهل سنت را مشتی افراد جاهل ، نا آگاه ، متملّق ، چاپلوس و افسار گسیخته می نامد در حالی که همه این صفات برازنده کسانی است که گرای خود و محور خطابه های شان را با جاهای دیگری تنظیم می کنند که در آن جاها ، ذره ای علاقمندی برای سرافرازی مسلمین در دنیا وجود ندارد و حد نهایت نگاه شان همچون اسلاف جاهلشان ، سیم و زر و شکم و زیر شکمشان است .

به گزارش زرین نامه؛ مولوی گرگیج مدیر دارالعلوم فاروقیه روستای محمود آباد گالیکش هفته گذشته از تریبون نمازجمعه شهرستان آزادشهر که به برکت انقلاب اسلامی ایران و لطف نظام در اختیار ایشان قرار گرفته است اقدام به بیان سخنانی غیر واقع و تحریک کننده و با توهین به عالمان و برادران اهل سنت در باب عزاداری برای امام حسین(ع) نموده که این پایگاه خبری تحلیلی در مطلبی با عنوان " نقدی بر اظهارات متناقض مولوی گرگیج در مورد عزاداران امام حسین (ع) + فیلم و تصاویر " با آوردن مستندات محکم و ذکر آدرس دقیق احادیث و روایات پاسخی مستدل و فقهی به اظهارات وی داد ولی گویا مولوی گرگیج در خطبه های این هفته نماز جمعه به فرافکنی و فرار از پاسخ گویی منطقی پرداخته و سلسه مباحثی سطحی را با ادبیاتی سیاسی بیان نموده است .

ضمن اینکه شیخ التفسیر به جای پاسخ گویی به اشکالات و ابهامات مطرح شده به سن و سال و شخصیت نگارنده مطلب پرداخته و برای پاسخ دادن به خود افرادی را به میدان طلبیده که کلاه شان به سرشان بیارزد که در روزهای اخیر این موهم هم تا حدودی حاصل گردیده است .

این بار هم در این زمینه ، ابراهیم کمالی محقق و طلبه جوان گلستانی طی نامه ای به اظهارت ایشان از باب امر به معروف و نهی از منکر نکاتی را یادآور شده است که در تکمیل نوشته قبل و در پاسخ به اظهارات جدید مولوی گرگیج ، ابتدا بر اساس منطق و مستندات مواردی را آوره و در ادامه هم مشابه روش شیخ التفسیر چند جمله ای با ادبیات سیاسی .

متن کامل نامه به این شرح است :

« بسم الله الرحمن الرحیم »

محضر هم استانی های عزیزم اعم از برادران شیعه و سنی

سلام علیکم

در هفته گذشته آقای گرگیچ از تریبون نمازجمعه که به برکت انقلاب اسلامی ایران و لطف نظام در اختیار ایشان قرار گرفته است اقدام به بیان سخنانی غیر واقع و تحریک کننده و با توهین به عالمان و برادران اهل سنت در باب عزاداری برای امام حسین(ع) نموده که این حقیر به استناد منابع روایی و تاریخ خود اهل سنت پاسخ ایشان را داده ام و حتی تصویر صفحات منبع و مجلد آنها را درج نمودم که ایشان منکر نشوند ، لیکن در این جمعه (23 آبان) بازهم اقدام به تحریف تاریخ و اتهام به صدا و سیما و بیان نظرات شخصی به جای اهل سنت و فرافکنی نموده است.

این بار هم به عنوان یک طلبه بر خود لازم میدانم از باب امر به معروف و ارشاد به ایشان نکاتی را یادآور شوم.

از برادرم جناب آقای گرگیچ و مریدان ایشان و همه خوانندگان عزیز ابتداً عذر خواهی میکنم اگر این نامه لحنش با نامه قبلی فرق می کند، چرا که در نامه قبلی به زعم خودم آقای گرگیچ عالمی فرهیخته است و اشراف به تاریخ و منابع روایی دارد ولی با سخنان این هفته علم پیدا نمودم که ایشان اطلاعات کافی از مذهب خویش ندارد و حتی منابع تاریخی معتبری را در نامه قبلی همچون صحیح بخاری که در نزد برادران اهل سنت کتابی بسیار معتبر و صحیح است ضعیف معرفی نموده است و در اقدامی عجیب و ناشیانه اقدام به تحریف آیه قرآن و منابع شیعه برده است که در ادامه به عرض شما خواهم رساند.

خداوند یاری فرماید که قلم و حرفم به دور از حب و بغض باید و انشالله اللهم لسانی عن الکذب باشد.

جناب آقای گرگیچ در ابتدای خطبه نماز جمعه 23 آبان بیان کردند که : اینجانب در هفته گذشته مطابق باور و عقیده اهل سنت راجع به عزاداری حضرت حسین طبق مذهب حنفی بیان کردم که الحمدلله مذاهب چهارگانه اهل سنت در این موضوع اختلافی ندارند ؛ برگزاری مراسم عزاداری در باور ما نیست .

که بنده کمترین در جوابیه قبلی که از سایت گلستان ما منتشر شد، طبق اسناد اهل سنت جواب دادم و حتی برخی از علمای اهل سنت با مصاحبه و سخنرانی در همان سایت مهر تأیید به عرایض بنده بوده و نشان می دهد که عزاداری در مذاهب اهل سنت وجود دارد و آقای گرگیچ به دنبال نظر شخصی خویش هستند. البته اگر ایشان در حوزه و محضر اساتید تلمذ کرده باشند حتما می دانند که وقتی مدعی ادعای این چنینی شدند باید سند معتبر ارائه دهند که متأسفانه چنین نکردند و فقط فرافکنی و کلی گویی داشتند.

در ادامه آقای گرگیچ مدعی شدند که تحریف عقاید توسط صدا و سیما در سالهای گذشته صورت گرفته است.

جناب استاد باز هم ادعایی را ارائه کردید و موظفید به اینکه اسنادی ارائه دهید. حال که سندی ندارید چرا منکر حقایق و واقعیت ها می شوید؟!

مگر پخش گریه شما برای امام حسین(ع) و مصاحبه از چند عالم اهل سنت و پخش عزاداری برای امام حسین تحریف است؟ این در حالیست که شما به یک سازمان معتبر ملی نظام جمهوری اسلامی ایران اتهامی به این بزرگی می زنید این گناه بزرگیست و اینجا توصیه میکنم به مسئولین صدا و سیما که در این خصوص طرح شکایت نمایند و یا سعی کنند برای تنویر افکار عمومی برنامه هایی با حضور علمای اهل سنت تهیه نمایند تا جواب مستند ایشان داده شود.

دیگر اینکه در این استان چند هزار روحانی، آخوند، مولوی و علمای اهل سنت از قومیتها و مذاهب مختلف وجود دارد و آنان این تحاریف از صدا و سیما را درک نمیکنند و یا دغدغه مذهب ندارند و فقط شما این تحریف کذایی را کشف نمودید یا اینکه این چند هزار نفر را سنی نمیدانی یا آنان را عالم نمیدانی و خود فقط عالم و دلسوز مذهبی؟

برادرم آقای گرگیچ شما مدعی شدید که بنده حدود ۴۰ سال است که سخنرانی می کنم و در این مدت عقاید اهل سنت را بیان کرده ام ، این در حالیست که حداقل در خطبه دو هفته قبل شما شاهد بودیم که فقط نظرات شخصی خود را بیان کردید و مدعی شدید که هیچکسی به شما انتقاد نکرد.

توصیه میکنم کمی در فضای مجازی سیری کنید و متوجه خواهی شد که جامعه اهل سنت استانهای گلستان و حتی سیستان و بلوچستان چه مواضعی علیه سخنان شما داشتند.

البته عرض کنم بنده کمترین که فقط چند سالیست در مکتب امام صادق(ع) به عنوان یک طلبه کوچک که به نظرم از باب سن به مقدار فرزند شما باشم بخشی از اسناد را بیان کردم اگر بنا باشد عالمان بزرگ ما و اساتید شیعه اقدام به قلم فرسایی و سخنرانی نمایند به گمانم حتی مریدان شما از گرد شما خواهند رفت و در علم و تحصیل شما مردد خواهند شد.

مدیر حوزه علمیه گالیکش شما گفتید من دیدگاه حضرت علی را درباره شیون و گریه در این باره یادآور می شوم؛ از سخنان آن حضرت علیه السلام است که آنرا هنگام غسل دادن و کفن کردن رسول خدا(ص) فرمود: اگر امر به شکیبایی و نهی از ناله و فریاد و فغان نفرموده بودی هر آینه در فراق تو سرچشمه های اشک چشم را (با گریه بسیار) خشک میکردم و درد و غم پیوسته و حزن و اندوه در مصیبت تو کم است. (نهج البلاغه صفحه ۷۳۱ – خطبه ۲۲۶ ترجمه فیض الاسلام) و طبق آیه ( وما نهکم عنه فانتهوا) حضرت علی (ع) بر وصیت حضرت رسول(ص) که نهی از فریاد و ناله و فغان بود عمل نمود.نهی رسول الله و عمل حضرت علی بهترین الگو برای همه ما است، حضرت حسین خطاب به زینب می گوید پس از شهادتم به سر و صورت خود نزن.

حال در جواب دو شاهد مثال بالا که ایشان بیان کردند باید نکاتی رو عرض کنم.

جناب استاد از شما بعید است که خلط مبحث کنید و بدون مطالعه ادعایی را مطرح کنید که اصلا ربطی به موضوع ندارد.

خوانندگان عزیز، جناب آقای گرگیچ دو مطلب در سخنانشان بیان کردند که جواب ایشان را عرض میکنم.

ایشان اشاره به خطبه 226 نهج البلاغه دارند و مدعی شدند که امام علی (ع) از گریه گردن نهی شدند و اشاره به آیه 7 سوره حشر دارند : مَّا أَفَاء اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ کَیْ لَا یَکُونَ دُولَةً بَیْنَ الْأَغْنِیَاء مِنکُمْ وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ

ترجمه آیه: آنچه خدا از [دارایی] ساکنان آن قریه‏ها عاید پیامبرش گردانید از آن خدا و از آن پیامبر [او] و متعلق به خویشاوندان نزدیک [وى] و یتیمان و بینوایان و درراه‏ماندگان است تا میان توانگران شما دست به دستنگردد و آنچه را فرستاده [او] به شما داد آن را بگیرید و از آنچه شما را باز داشت باز ایستید و از خدا پروا بدارید که خدا سخت‏کیفر است.

آقای گرگیچ در عجبم که چرا تحریف و مغلطه می کنید و آیه ای که اصلا ربطی به موضوع گریه ندارد در این باب به عنوان شاهد ادعای بی اساس خود می اورید؟

هر انسانی که اصلا در حوزه های علمیه هم درس نخوانده باشد با ترجمه تحت اللفظی متوجه می شود که موضوع این آیه چیست.

دیگر اینکه شما فرازی از خطبه 226 نهج البلاغه (البته در برخی نسخ شماره 235 صحیح است) را بیان کردید که لازم است جواب بدم.

استاد عزیز! خوبست کمی دقت فرمایید به متن خطبه: قاله و هو يلي غسل رسول الله صلى الله عليه وآله و تجهيزه بأبي أنْت وأُمّي، لقد انْقطع بموْتك ما لمْ ينْقطعْ بموْت غيْرك من النُّبُوّة والاْنْباء وأخْبار السّماء، خصصْت حتّى صرْت مُسلّياً عمّنْ سواك، وعممْت حتّى صار النّاسُ فيك سواءً، ولوْ لا أنّك أمرْت بالصّبْر، ونهيْت عن الْجزع، لانْفدْناعليْك ماء الشُّؤُون ولكان الدّاءُ مُماطلاً والْكمدُ مُحالفاًغ)، وقلاّ لك ولكنّهُ ما لا يُمْلكُ ردُّهُ، ولا يُسْتطاعُ دفْعُهُ! بأبي أنْت وأُمّي! اذْكُرْنا عنْد ربّك، واجْعلْنا منْ بالك!

ترجمه خطبه : از سخنان امام عليه السلام اين سخن را هنگامى كه پيامبر(ص)را غسل مى‏داد و او را براى دفن مهيا مى‏ساخت‏فرموده است. پدر و مادرم فدايت اى پيامبر خدا!با مرك تو چيزى قطع شد كه با مرك ديگرى قطع‏نگشت و آن نبوت و اخبار و آگاهى از آسمان بود. مصيبت تو اين امتياز را دارد كه از ناحيه‏اى تسلى دهنده است،يعنى پس از مصيبت‏تو ديگر مرگها اهميتى ندارد،و از سوى ديگر اين يك مصيبت همگانى است كه عموم مردم بخاطر تو در سوگند.

اگر نبود كه امر به صبر و شكيبائى فرموده‏اى و از جزع نهى نموده‏ اى‏ آنقدر گريه مى ‏كردم كه اشكهايم تمام شود، و اين درد جانگاه هميشه براى من باقى بود ، و حزن و اندوهم دائمى ، و تازه اينها در مصيبت تو كم بود،اما حيف نمى‏ توان مرك را بازگرداند و آن را دفع نمود.

اولا باید عرض کنم مراد این خطبه نورانی مولا علی جزع میباشد نه گریه مد نظر آقای گرگیچ است.

قطعا آقای گرگیچ معنای جزع و گریه نمیدانند که خلط مبحث نموده ولی اینجا برای ایشان توضیح خواهم داد که تفاوت فراوانی بین این دو موضوع وجود دارد.

در خطبه مولا می فرماید ولوْ لا أنّك أمرْت بالصّبْر، ونهيْت عن الْجزع یعنی اگر نبود كه امر به صبر و شكيبائى فرموده‏اى و از جزع نهى نموده‏اى .
جزع چیست؟

در لغت نامه دهخدا جَزَع یعنی فغان و فریاد و زاری و ناله و اندوه و بی صبری و ناشکیبایی.

در فرهنگ لغت عربی- فارسی المعانی کلمه جَزِعَ ، جَزَعاً و جُزُوعاً منهُ یعنی بر فقدان او نتوانست صبر كند لذا غم و اندوه خود را آشكار كرد.

در منابعی چون الکافی: ۳/۲۲۳؛ وسائل الشیعه: ۳/۲۷۱؛ بحارالانوار: ۷۹/۸۹؛ مسکن الفؤاد: ۵۱٫ جزع را به معنای شدیدترین از حالات بیان میکند که فرد حتی اقدام به کندن موی های پیشانی و سر و صورت میکند طوریکه صبر از دستش می رود.

و حتی در قرآن هم اشاره شده «…سَواءٌ عَلَیْنا أَجَزِعْنا أَمْ صَبَرْنا ما لَنا مِنْ مَحِیصٍ»[آیه 21 سوره ابراهیم]

«… اکنون هر چه جزع کنیم و یا صبر و تحمل یکسان است و هیچ کداممان را از عذاب گریزگاهی نیست.»

«إذا مَسَّه الشرّ جَزُوعاً»[آیه 2 سوره المعارج]

«و چون شری (به انسان رسد) ناله زند.»

پس آنچه که از آیات و روایات و کتب لغت برمی آید اینکه جزع ، مطلق ضد صبر می باشد و آنچه مهم تر است اینکه همۀ اهل لغت جزع را نقیض صبر معنا کرده اند. لذا رابطۀ جزع با صبر از نوع نقیضین است یعنی لایجتمعان و لایرتفعان، صبر و جزع نه با یکدیگر جمع می شوند و نه همزمان با یکدیگر مرتفع می شوند. لذا مطلق عدم صبر یا لاصبر را جزع می گویند حال کجا دارد که گریه نهی شده است؟

دیگر لازم نیست که در خصوص گریه بر امام حسین (ع) روایاتی بیاورم چون به گمانم در خصوص فضیلت گریه بر مولای شهیدمان اشراف داری که هم شیعه نقل میکند و هم اهل سنت و اگر منابع در اختیار نداری برایتان بیان کنم.

فقط برای آگاهی شما یک روایت از منابع شیعه و سنی در خصوص گریه کردن خود رسول الله(ص) عرض میکنم که شاید هفته بعد آقای گرگیچ این منابع را ضعیف نخوانند.

روى يونس بن حباب ، عن أنس بن مالك قال: كنا مع رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم وعلي بن أبي طالب عليه السلام معنا، فمررنا بحديقه، فقال علي عليه السلام: يا رسول الله! ألا ترى ما أحسن هذه الحديقه؟ فقال: إن حديقتك في الجنه أحسن منها. حتى مررنا بسبع حدائق، يقول علي عليه السلام ما قال ويجيبه رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم بما أجابه، ثم إن رسول الله وقف فوقفنا، فوضع رأسه على رأس علي وبكي، فقال علي عليه السلام: ما يبكيك يا رسول الله؟! قال: ضغائن في صدور قوم لا يبدونها لك حتى يفقدوني.

يونس بن حباب، از أنس بن مالك روايت كرده است: با رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم و علي بن أبي طالب عليه السلام بوديم كه از باغي در اطراف مدينه گذر مي‌كرديم، علي عليه السلام عرض كرد: يا رسول الله! چه باغ زيبايي؟ فرمود: باغ تو در بهشت از اين باغ زيبا‌تر است.

تا اين‌كه از هفت باغ ديگر عبور كرديم و همين گفتار بين آن‌دو بزرگوار تكرار مي‌شد، سپس رسول خدا توقف نمود و ما هم به همراه او توقف نموديم، رسول خدا صلّي الله عليه وآله سرش را بر شانه على گذارد و گريست، علي عليه السلام عرض كرد: چه چيز شما را به گريه انداخته است يا رسول الله؟!حضرت فرمود: كينه‌ها و بغض‌هايي كه در سينه‌هاي اين قوم است و آشكار نمي‌سازند مگر بعد از آن كه من از دنيا بروم.

منابع :

مجمع الزوائد، ج 9، ص 118

كنز العمال، ج 13، ص 176

شرح نهج البلاغه، ج 4، ص 107

المناقب خوارزمي، ص 65

ينابيع الموده،ج 1، ص 134.

و عايشه همسر ديگر رسول خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم مي‌‏گويد: دخل الحسين بن علي رضي الله عنهما على رسول الله صلى الله عليه وسلم وهو يوحى إليه فنزا على رسول الله صلى الله عليه وسلم وهو منكب وهو على ظهره فقال جبريل لرسول الله صلى الله عليه وسلم أتحبه يا محمد قال يا جبريل ومالي لا أحب ابني قال فان أمتك ستقتله من بعدك فمد جبريل عليه السلام يده فأتاه بتربه بيضاء فقال في هذه الأرض يقتل ابنك هذا واسمها الطف فلما ذهب جبريل عليه السلام من عند رسول الله صلى الله عليه وسلم خرج رسول الله صلى الله عليه وسلم والتزمه في يده يبكي فقال يا عائشه إن جبريل أخبرني أن ابني حسين مقتول في أرض الطف وان أمتي ستفتن بعدي ثم خرج إلى أصحابه فيهم على وأبو بكر وعمر وحذيفه وعمار وأبو ذر رضي الله عنهم وهو يبكي فقالوا ما يبكيك يا رسول الله فقال أخبرني جبريل عليه السلام ان ابني الحسين يقتل بعدي بأرض الطف وجاءني بهذه التربه وأخبرنيأن فيها مضجعه.

فلما ذهب جبريل عليه السلام من عند رسول الله صلى الله عليه وسلم خرج رسول الله صلى الله عليه وسلم والتزمه في يده يبكي فقال يا عائشه إن جبريل أخبرني أن ابني حسين مقتول في أرض الطف وان أمتى ستفتن بعدى ثم خرج إلى أصحابه فيهم على وأبو بكر وعمر وحذيفه وعمار وأبو ذر رضى الله عنهم وهو يبكي فقالوا ما يبكيك يا رسول الله فقال أخبرني جبريل عليه السلام ان ابني الحسين يقتل بعدى بارض الطف وجاءني بهذه التربه وأخبرني أن فيها مضجعه.

و عايشه همسر ديگر رسول خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم مي‌‏گويد: حسين بن علي عليه السلام‌ بر رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم وارد شد و پيامبر خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم در حال شنيدن وحي از جبرئيل امين بود جبرئيل پرسيد : يا محمد! آيا حسين را دوست داري؟ فرمود: چرا فرزندم را دوست نداشته باشم؟ جبرئيل گفت: امت تو او را بعد از تو مي‌‏كشند.

سپس جبرئيل دستش را دراز كرد و خاكي سفيد آورد و گفت: فرزندت را در سرزميني كه «طفّ» نام دارد مي‌‏كشند. رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) به جمع اصحابش كه على و أبوبكر و عمر و حذيفه و عمّار و أبوذر بودند با چشمانى پر از اشك پيوست.

ياران رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم با ديدن آن حضرت پرسيدند: چه چيزى شما را به گريه آورده است؟

فرمود: جبرئيل مرا از شهادت فرزندم حسين در سرزمين طفّ آگاه كرد، و اين خاك را هم از همان سرزمين برايم آورده است جايى كه محل دفنش خواهد بود.

منابع:

المعجم الكبير، طبراني، ج 3، ص107ـ

مجمع الزوائد، ج 9، ص187 ـ

ابن عساكر، ترجمه الإمام الحسين عليه السلام، ج7، ص 260.

و حتی در روایت داریم که : حَدَّثَنَا أَبُو سَعِيدٍ الْأَشَجُّ حَدَّثَنَا أَبُو خَالِدٍ الْأَحْمَرُ حَدَّثَنَا رَزِينٌ قَالَ حَدَّثَتْنِي سَلْمَى قَالَتْ دَخَلْتُ عَلَى أُمِّ سَلَمَه وَهِيَ تَبْكِي فَقُلْتُ مَا يُبْكِيكِ قَالَتْ رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ تَعْنِي فِي الْمَنَامِ وَعَلَى رَأْسِهِ وَلِحْيَتِهِ التُّرَابُ فَقُلْتُ مَا لَكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ شَهِدْتُ قَتْلَ الْحُسَيْنِ آنِفًا

سلمي مي‌گويد: بر ام سلمه وارد شدم در حاليكه ايشان گريه مي كردند، عرضه داشتم چرا گريانيد؟ ايشان فرمودند: رسول خدا را درخواب ديدم درحاليكه موهاي سر و محاسن ايشان خاك آلود بود، عرضه داشتم: يا رسول الله شما را چه شده است (چرا شما را به اين حالت مي بينم)؟ ايشان فرمودند: هم اكنون شاهد كشته شدن حسين بودم.

منابع:

سنن ترمذي، ج 12، ص 195

كتاب فضائل الصحابه باب مناقب الحسن و الحسين.

آقای گرگیچ باز این منابع را ضعیف می خوانید یا نعوذ بالله خود را بالاتر از این بزرگان می دانید ؟؟؟؟!!!!

جناب اقای گرگیچ این روایت را چه می کنید ، حاكم در مستدرك مي‌گويد:

عن أبي وائل قال قيل لعمر بن الخطاب رضي الله عنه أن نسوه من بني المغيره قد اجتمعن في دار خالد بن الوليد يبكين وإنا نكره أن يؤذينك فلو نهيتهن فقال عمر ما عليهن أن يهرقن من دموعهن سجلا أو سجلين ما لم يكن لقع ولا لقلقه يعني باللقع اللطم وباللقلقه الصراخ

به عمر بن خطاب گفته شد: زناني از بني مغيره در خانه خالد بن وليد اجتماع كرده‌اند و گريه مي‌كنند و از اين اكراه داريم كه موجب اذيت تو گردد اگر ممكن است آن‌ها را از اين كار نهي كن. عمر گفت: چه اشكالي دارد چند قطره اشك بريزند البته مادامي كه به ضربه به خود و فرياد نيانجامد.
المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص336.

صاحب أغاني در همين مورد اضافه مي‌كند:

عن أبي بكر الهذلي قال سمع عمر بن الخطاب نساء بني مخزوم يبكين على خالد بن الوليد فبكى وقال ليقل نساء بني مخزوم في أبي سليمان ما شئن فإنهن لا يكذبن وعلى مثل أبي سليمان تبكي البواكي

أبو بكر هذلي مي‌گويد: عمر بن خطاب شنيد كه زنان بني مخزوم بر خالد بن وليد گريه مي‌كنند لذا او هم براي خالد گريست و گفت: بايد به زنان بني مخزوم گفت كه در باره أبي سليمان هر‌جه خواستند انجام دهند كه در اين صورت دروغ نگفته‌اند و بر مثل أبو سليمان بايد گريه كنندگان گريه كنند.
الأغاني، ج 22، ص 98.

جناب گرگیچ حرف خلیفه دوم را چه می کنید؟

منابع اهل سنت را در خصوص گریه کردن چه می کنید؟

آیا فقط جنابعالی اهل سنتی و خلیفه دوم سنی نیست ؟

برادرم آقای گرگیچ توصیه می کنم که من بعد به منابع روایی شیعیان اشاره نفرما چون نشان داید که اهل دقت نظر و انصاف نیستید و بسیار زمان نیاز دارید تا بتوانید استدلال علمی نمایید ولی برای شما و خوانندگان نکاتی پایای را عرض میکنم و شما را بخدا می سپارم.

باید برای شما عرض کنم که پيامبر اكرم (صل) فرمود: «الصبر ثلاثه صبر عند المصيبة و صبر علي الطاعتة و صبر عن المعصية»

یعنی صبر بر سه گونه است، 1. صبر درمصائب؛ 2. صبر بر بندگي (و طاعت خداوند) 3. صبر در برابر مصيبت (در مقابل شهوات و تمايلات نفساني و پرهيز از گناه.

دوستان بايد ديد مراد از صبر در اين آيات و روايات چيست؟ و مصداق بي صبري كدام است؟ با نگاهي گذرا به آيات قرآن اين نكته به خوبي به دست مي آيد، كه مراد از بي صبري گريه و اشك و عزاداري نيست، بلكه مراد جزع و فزع و اظهار سخنان بيهوده و باطل در هنگام مصيبت، و اظهار نارضايتي نسبت به قضا و قدر الهي است، چنانكه پيامبر اكرم (ص) در مصيبت فرزندش ابراهيم، در حاليكه اشكش جاري بود فرمود: «و انّا بك لمحزونون، تبكي العين و يدمع القلب و لا نقول، يسخط الرب عز ّو جل»،[بحارالانوار،ج 79، ص 90 ،ذيل روايت 43.]

فرزندم، براي تو غمناك هستيم، چشم مي گريد و دل مي سوزد اماّ چيزي كه موجب نارضايتي خداوند گردد بر زبان نمي آوريم. در روايات ديگر چنين آمده است «يحزن القلب ، و تدمع العين، ولانقول ما يسخط الرب و انّا علي ابراهيم لممحزونون»[ بحارالانوار،ج 79] بعد از دفن ابراهيم در قبرستان بقيع، براي آن كودك آن قدر گريه كرد كه اشك از محاسنش جاري گرديد به آن حضرت اعتراض كردند، اي رسول خدا تو ديگران را از گريه منع ميكردي اكنون خود گريه ميكني؟ آن حضرت فرمود: «لا ليس هذا بكاء غضب انما هذا رحمة و من لايرحم لايرحم» اين گريه خشم و نارضايتي نيست بلكه گرية رحمت و رأفت است، و هر كس رحم نكند، مورد رحمت واقع نمي شود. معلوم مي شود آن عزاداري و گريه ا ي مخالف صبر است كه از روي غضبناكي بر قضاي الهي و نارضايتي باشد نه گرية سوز و عاطفي كه خود رحمت است و نشانة عاطفه و دلر حمي انسان مي باشد.

در نتيجه اشك و گريه براي عزيز يا عزيزان هرگز مصداق بي صبري نيست چرا كه اسلام هميشه واقعيتها را در نظر داشته و احساسات و عواطف انسانها را ميداند، مگر مي شود انسان در مرگ فرزند و پدر... خويش اشك نريزد؟ مگر از پيامبر (ص) صبورتر ميتوان يافت؟ با اين حال در مرگ فرزندش اشك ميريزد، قلبش ناراحت است، ولي فروغ و بي تابي و نارضايتي نميكند.

پس اوّلين مصداق عزاداري شيعيان يعني گريه كردن و اشك ريختن و عزاي عزيز مصطفي، حسين بن علي(ع)، كه قطعاً در درجه و رتبة بالاتر از ابراهيم قرار دارد، و همچنين مظلوميت امام حسن مجتبي، كه «سيدان اهل بهشت مي باشند»[ شيخ مفيد، الارشاد] نه تنها بي صبري نيست بلكه هماهنگي با سيره و روش پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ نيز مي باشد، و خود فرمود: «ميت لابواكي عليه لا اغزاز له»[المأساة الحين، ص 118.] ميتي كه گريه كنندگان ندارد از عزت و احترام هم برخوردار نيست.

آقای گرگیچ مصداق عزاداري برگزاري جلسات عزاداري، براي دلداري و تسليت دادن به مصيبت زدگان و توصيه آنان به صبر است، اين نحوه عزاداري كه در بين عموم مسلمانان اعم از شیعه و سنی رايج بوده و الان هم می باشد و در راستاي تقويت اراده و ايمان و احترام به احساسات و عواطف بازماندگان قرار دارد و اسلام هم سفارش فرموده است كه پس از مرگ مسلماني، ساير مسلمانان جمع شده و به بازماندگان تسلّي و تعزيت دهند و در آن مجالس براي از دست رفتگان از درگاه خداوند متعال در خواست آمرزش نموده و قرآن تلاوتكنند و بازماندگان را به صبر و استقامت توصيه نمايند در اين باره روايات فراواني نقل شده است.[ وسائل الشيعه، ج 2، ص 871]

از جمله امام صادق (ع) به نقل از پيامبر اكرم(ص) مي فرمايد: «من عزّي مصاباً كان له مثل اجره من غير ان ينتقص من اخر المصاب شيئ» كسيكه مصيبت ديده اي را تعزيب دهد از پاداشي به مانند پاداش او برخوردار خواهد شد، بدون اين كه از پاداش مصيبت ديده كم شود. روشن است كه با اين توصيه ها، اين مقداق هم هيچ تنافي با صبر و بردباري ندارد.

بزرگداشت ياد و خاطرة از دست رفتگان مصداق ديگري است براي عزاداري؛ اين عزاداري ها در راستاي بزرگداشت خاطرة شهيدان، علما و انديشمندان كه با فكر و انديشه و با نثار جان خود جامعه اسلام را حيات بخشيدند برگزار مي شود، اين عزاداري، افزون بر آثار و ثواب تسلّي و دلداري بازماندگان، ثواب احترام به علم و عالم و شهيد را دربر دارد و نشان مي دهد كه آن چنان كه آنان در پيشگاه خداوند متعال ارزش دارند و از حيات و زندگي خاصي برخوردارند نزد مسلمانان نيز از احترام ويژه برخوردار مي باشند «ولا تحبسن الذين قتلوا في سبيل الله امواتاً بل احياء عند ر بّهم يرزقون».[ آل عمران، آيه 168]

دوستان گرامی در آخر عرایضم بیان کنم، اين‌ كه گریه وعزاداري براي امام حسين عليه السلام نه تنها، آن‌گونه كه ابن تيميه و پيروان او مي‌گويند بدعت نمي‌باشد، بلكه از آن‌جا كه نزد شيعه، عدل و هم‌سنگ قرآن كريم و مفسران آن، عترت پيامبر اكرم مي‌باشند؛ و همينان هستند كه سنت نبوي را براي ما تبيين و تفسير مي‌نمايند، و قول اينان است كه به نص رسول خدا صلى الله عليه وآله در حديث صحيح و متواتر كه فرمود: «أخبرني اللطيف الخبير أنهما لن يفترقا حتى يردا علي الحوض» براي ما حجيت شرعي دارد.

پس در اين صورت هرآن‌چه با سند صحيح از ناحيه آنان به دست ما رسيد، همان حجت شرعي بين ما و خداوند خواهد بود، و به حجيت قرآن كريم و سنت صحيح نبوي اضافه خواهد گرديد. حال بزرگداشت ما نسبت به مراسم عزاداري سيد و سالار شهداي كربلاء حضرت ابا عبدالله الحسين نيز، اينگونه است؛ چرا كه أحاديث صحيح السند و متواتر از ناحيه أئمه معصومين عليهم السلام و بزرگان اهل سنت وارد شده است، كه مثل آن در إقامه مجالس عزاء و بكاء براي هيچكس غير از اين بزرگوار وارد نشده است.

پس حكم شرعي نزد ما شیعیان و برادران اهل سنت اين است كه: برگزاري مراسم عزاداري براي حضرت ابا عبدالله الحسين عليه السلام‌ كه در آن ذكر مناقب و فضائل نبي اكرم (ص) و أهل بيت معصومين عليهم السلام و احكام دين و شريعت گفته مي‌شود، و در پايان نيز مصائب آن بزرگوار خوانده مي‌شود و بر آن گريه مي‌كنند، عمل مستحب مؤكدي است، كه از أفضل القربات إلى الله تعالى محسوب مي‌گردد.
چند جمله ای هم با ادبیات سیاسی مشابه ادبیات شیخ التفسیر عزیز !

جناب گرگیج در اظهارات خود مردم و علمای اهل سنت را که به ابراز ارادت بهساحت اهل بیت و عزاداری برای امام حسین (ع) می پردازند مشتی افراد جاهل ، نا آگاه ، متملّق ، چاپلوس و افسار گسیخته می نامید در حالی که همه این صفات برازنده کسانی است که گرای خود و محور خطابه های شان را با جاهای دیگری تنظیم می کنند که در آن جاها ، ذره ای علاقمندی برای سرافرازی مسلمین در دنیا وجود ندارد و حد نهایت نگاه شان همچون اسلاف جاهلشان ، سیم و زر و شکم و زیر شکمشان است .

جناب شیخ التفسیر این را هم فقط از باب جلب توجه بیشتر شما معروض می دارم که یحتمل برخی قباها برای تن جنابعالی و جناب مولانا عبدالحمید بسیار گشاد است و این مرکب چموش پیش از شماها ، سواران ماهر بسیاری را بر زمین زده که مرور تاریخ اسلام گواه خوبی بر این مدعاست .

نکته ظریف دیگری که باید به اطلاع جناب تان برسانم این است که آیا تا به حال از خود پرسیده اید که چرا از تعداد علاقمندان ورود به حوزه علمیه فاروقیه جنابعالی به شدت کاسته شده است ؟ و یا چرا طلبه های حاضر در حوزه و مکتب شما رغبت و جدیت چندانی به درس خواندن ندارند ؟ و احیانا چرا از تعداد نمازگزاران جمعه و جماعت شما کاسته شده است ؟ ( البته حساب روزهای خاص جداست که مربوط به شخص شما نیست ) ، و ایضا چرا بسیاری از دوستان صمیمی و قدیمی از جنابعالی فاصله گرفته اند ؟ و دهها سوال دیگر از این دست که پاسخ آنها را فقط با شکستن پوسته ای کذایی که احتمالا از عجب و غرور به دور خود تنیده اید می توانید دریابید .

موضع گیری تعدادی از ائمه جمعه و جماعات و مدیران حوزه های علمیه در واکنش به اظهارات ناروای جنابعالی که صورت رسانه ای به خود گرفته ، گویای نکات نغز و ظریف بسیاری است که خردی ژرف برای درک آنها نیاز است و ایضا علما و طلاب بسیاری هستند که که به اظهارات و مشی شما خدشه و اعتراض عمیق داشته و دارند ولی از علنی نمودن آن پرهیز داشتند تا حرمت کهولت سن و سفیدی محاسن جنابعالی را حفظ کرده باشند ، پس شما نیز در حفظ شان و منزلت خود کوشا باشید و از بابت احترام و سکوت معنا دار چندین ساله این عزیزان ، سپاس گزار درگاه حضرت حق .

علی ایحال به نظر می رسد که نیاز ضروری است تا جنابعالی در دیدگاه ها ، نظرات و شناخت خود نسبت شرع مقدس ؛ حلقه هایی از نزدیکان و اطرافیان خود ؛ نگاه نسبت به مردم و سایر علما ؛ تحولات شگرف و سریع فضای استان گلستان ، کشور ایران ، جهان اسلام ، نظام بین الملل ؛ وضعیت و خاصیت رسانه ها و ... تامل و تجدید نظری جدی بفرمایید تا خدای نکرده با قصد قربت و نیت دلسوزی برای دین مبین و ... ، آب به آسیاب دشمنان این ملک و مملکت نریزید کما اینکه برخی قدما این گونه کرده اند که در تاریخ درس عبرتی برای دیگران شده اند ./گلستان ما

انتهای پیام/م

نظرات
هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است اولین نظر را شما ثبت کنید
ثبت دیدگاه

ارسال دیدگاه