رژه رقصنده های کنار زمین والیبال روی اعصاب مردم ! / گمشده تیم ملی والیبال در سه شکست قبلی

در دل تمام تصاویر آهسته ای که به جای تصاویر صحنه های بازی ایران و لهستان پخش می شد ، در آن پوئن های آخر لبخندی روی لب بازیکنان نشسته بود که گم شده فصل جدید لیگ جهانی برای ایران بود.

به گزارش زرین نامه به نقل از خبرآنلاین، پخش بازی های تیم ملی والیبال دوباره با پوشش نامناسب تلویزیون همراه است. شب گذشته بازی حساس تیم ملی والیبال ایران و لهستان در حالی برگزار می شد که سانسور تصویرهای ارسالی بینندگان را با مشکل والیبال دیدن مواجه می کرد. استادیوم پر از تماشاگر و رقصنده های کنار زمین شاید دلیل اصلی این اتفاق بودند.

با این همه سانسور تصاویری که پخش آن درست تشخیص داده نشده بود بینندگان را با مشکل مواجه می کرد. بعضا تصاویر سرویس های مهم روی آنتن نرفت و در ست آخر و در اوج هیجان چندین بار تصاویر قطع شد و توضیحات محتشمیان نشان می داد که در زمین چه اتفاقی در حال رخ دادن است.

پخش مسابقات والیبال تیم ملی از قبل هم با مشکل مواجه بود و البته به نظر می رسد هیچ راهی برای پخش درست تصاویر پیدا نمی کنند. اتفاقی که سبب می شود گاها تماشاگران مهمترین صحنه های بازی را از زبان گزارشگر و به شکل رادیویی دریافت می کنند.

گمشده تیم ملی والیبال در سه شکست قبلی

در دل تمام تصاویر آهسته ای که به جای تصاویر صحنه های بازی ایران و لهستان پخش می شد ، در آن پوئن های آخر لبخندی روی لب بازیکنان نشسته بود که گم شده فصل جدید لیگ جهانی برای ایران بود.

بعد از اتفاقات لس آنجلس انگار تیم گم شده ای داشت. گم شده ای که هتوز آن را باز نیافته بود. خستگی یا چیزی فراتر از آن . ته دل بچه ها و در نگاه های شان به هم گم شده ای بود. هر چند همه از قبل مي دانستند ايران در ليگ جهاني ٢٠١٥ كار خيلي سختي دارند اما بعضي ها انگار انتظار دو برد ايران در لس انجلس را داشتند كه با دو باخت به تيم و كادر فني انتقادات شديدي كردند. انتقادات خيلي زود به گوش ملي پوشان رسيد و تيم را بهم ريخت.

تیمی که البته به عکس گفته کواچ قبل از بازی ها از نبودن کاپیتان اروپا رفته اش ضرر کرده بود. تیم خسته بود و البته بدون هارمونی . ریتم کلی اش عوض شده بود. بچه ها فصل جدید را با ضرب خوردگی مصدومیت و البته شاید مهمتر از همه این ها ، با دلخوری شروع کردند. حسی که از روز رفتن مشهود بود. دعوای نچندان خوشایند سر پاداش ها. این نگاه غیر متعارف به اردوی والیبال هم کشیده بود. فصل جدید البته تفاوت دیگری هم با دو فصل قبل داشت.

حالا مردم به بردهای والیبال عادت داشتند و برایشان گروه سخت یا آسان مفهومی نداشت. آنها برد می خواستند و این بهترین فرصت برای منتقدان بود تا ذهنیت ها را طوری که می خواهند ، شکل دهند. انتقادها پیش رفت تا جايي كه صداي امير خوش خبر سرپرست تيم ملي هم درآمد:« اين انتقادات تنها بازيكنان و كادر فني را بهم ريخت. كاش منتقدان اجازه مي دادند بعد از نتايج كلي انتقادات را مطرح مي كردند.»

اين انتقادات نتيجه اي جز فشار زياد به بازيكنان نداشت. شايد تيم با يك برد حالش كم كم بهتر شود. والیبالیست ها که چنین شرایطی را تا به حال تجربه نکرده بودند کم کم این فضا را با خود به اردو بردند و قبل از بازی اول با لهستان ، هرکسی تمرین تیم ملی را می دید از این غم و این تنش عصبی بین بازیکنان حرف می زد.

آن همدلی درون تیمی هم حتی میان شان شل شده بود. ترس جای خنده های شان را گرفته بود. آنها با هر ستی که از دست می دهند ،بیشتر از این می ترسند که مردم چه می گویند . ترسی که به خوبی در دو ست اول بازی ایران و لهستان دیده می شد.

بچه ها اما در ست های بعدی این دیوار ترس را فرو ریختند. بازی دوم با لهستان حالا می تواند کلیدی باشد. یک بازی خوب و رسیدن به اولین امتیاز، تیم را نجات می دهد. تیمی که برای اولین بار در فصل جدید در امتیازهای پایانی ست چهارم بازی با لهستان ، خنده های همدلی را در خود می دید.

انتهای پیام/م

نظرات
هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است اولین نظر را شما ثبت کنید
ثبت دیدگاه

ارسال دیدگاه