در تعريف تنبلي اجتماعی

زرین نامه: تنبلي به معناي تن پروري، بي كارگي، كاهلي و اهمال و سستي به كار رفته است. (فرهنگ فارسي ج ۱ ص ۱۱۴۷) برخي جامعه شناسان «تنبلي اجتماعي» و کرختي و رخوت اجتماعي (social inertia)را مترادف دانسته و رشد كند حركت اجتماع را «تنبلي اجتماعي» ناميده اند.

در اين تعاريف مضمون هايي مثل عدم پذيرش تحولات جديد و قبول تداوم حركتهاي نامنطبق با حيات اجتماعي را از مختصات تعاريف «تنبلي‌اجتماعي» مي‌دانند. (ساروخاني، ۱۳۷۰: ۷۰۷) پيامبر اسلام (ص) ويژگي‏هاي انسان تنبل را چنين برمي‏شمارد: «عَلامَةُ الْكَسلانِ اَرْبَعَةٌ: يَتَواني حَتّي يُفرِّطَ وَ يُفَرِّطُ حَتّي يُضَيِّعَ وَ يُضَيِّعُ حَتّي يَأثمَ وَ يَضْجَرَ.»«نشانه‏ هاي تنبل، چهار چيز است: به اندازه‏اي (در كار) سستي مي‏ورزد كه به كندي و تفريط مي‏گرايد، و چنان كندي مي‏كند كه (اصل كار را) فرومي‏گذارد، و چندان فروگذاري مي‏كند كه گنه‏كار می شود، و دل مرده مي‏شود.»

تنبلي دو حالت دارد: تنبلي فردي و تنبلي اجتماعي. تنبلي فردي (که از آن، علاوه بر laziness به temporal dilemma هم ياد شده) حالتي است که فرد ميان دو انتخاب مخير مي شود، يکي لذت آني و ديگري نفعي شخصي در آينده که براي کسب آن نفع، بايد از اين لذت گذشت. درس خواندن در ايام نوجواني و جواني براي فراگيري دانش، قبولي در کنکور و کسب تخصص نمونه هايي از نفع هايي است که براي آن بايد از گفت و شنودهاي دوستانه، خواب شبانه، تفريحات، تماشاي تلويزيون و... گذشت.

نوع ديگر تنبلي، تنبلي اجتماعي است. تنبلي اجتماعي گاه محصول تنبلي افراد جامعه و برآيند تنبلي آنها است. يعني وقتي کثيري از افراد، بي عمل و لذت طلب هستند، در سطح جامعه نيز اين فرايند مشاهده مي شود (اين امر، به تعبیر ریمون بودن، اثر تشديد کنندگي منتجه نظام هاي وابستگي متقابل است). اين نوع از تنبلي‏، پيامدهاي متعدد دارد. پايين بودن سطح بهره وري اداري، عدم اقبال به کار طولاني مدت و سخت و... و پديده نوظهوري به نام بين التعطيلين، از اين نمونه است. بين التعطيلين وقتي است که تمام افراد جامعه تمايل به تنبلي دارند و نظام اداري هم ازآن تبعيت مي کند، يا تعطيلي روزنامه ها و ادارات (بصورت غيررسمي) در پانزده روز اول فروردين.

اما بعد ديگر تنبلي اجتماعي حالتي است که ريمون بودون در کتاب منطق اجتماعي (۱۳۶۴) آن را اثر منتجه نظام هاي وابستگي متقابل مي داند. يعني افراد سطح فردي رفتاري نسبتا مطلوب دارند، اما اين رفتار در سطح جمعي به نتيجه مطلوب منتج نمي شود. دليل آن هم ناهماهنگي در سطح نهادهاي اجتماعي است. فرضا وقتي که تلويزيون برنامه هاي جذاب و آگهي هاي طولاني مدت خوش ساخت پخش مي کند، هدف آن در اينجا کسب درآمد و جذب مخاطب است ولي در عوض مخاطب خردسال و نوجوان به جاي انجام تکاليف، به تماشاي تلويزيون جذب مي شود، و محصول آن، عدم موفقيت نظام آموزشي است. زياد بودن ميزان تعطيلات در ايران، نمونه اي از اين نوع از تنبلي است. يعني برعکس بين التعطيلين که خواست عمومي است، تعطيلات در ايران، پديده اي است که دلايل (عمدتاً) مذهبي دارد، اما نتيجه آن وقفه هاي زيان آور در فرايند کار است و در نتيجه پايين آمدن بهره وري، يا عادت به کار منظم.

اما برخي از انواع صوري که امروزه به عنوان تنبلي ذکر مي شود، در موقعيت هايي است که فرد وقتي قرار است کاري را براي ديگران انجام دهد، تنبلي مي کند؛ ولي همين فرد هنگام کاري که مربوط به خودش باشد، تنبل نيست. ادبيات رايج در باب تنبلي اجتماعي در دنيا، بيشتر به موضوع کارگران و تنبلي در محيط کار باز مي گردد، که از نوعي است که ذکر شد. اما، با دقت بيشتر در اين موارد، نمي توان آنها را تنبلي به حساب آورد، بلکه اينجا، بيشتر سهل انگاري و سهل گيري کارفرما و فقدان وجدان کاري کارگران است و نه تنبلي اجتماعي. و اين يک رذيله اجتماعي است، اما نه از نوع تنبلي.

مثال هايي از تنبلي اجتماعي، موضوع را روشن تر خواهد کرد. مثال رايج آن درس نخواندن است. دانش آموزان و دانشجوياني كه که درس نمي خوانند‎؛ عمر را به بطالت سپري مي کنند؛ در روياهاي طولاني و دور و دراز به سر مي برند، روياهايي که آنها را برجسته، ثروتمند، معروف و سرشناس کرده است؛ به کوچکترين مناسبتي و به بهانه هاي واهي از کار جدي و سخت دست بر مي دارند؛ و هميشه به دنبال ميان بر هستند، راهي که آنها را سريعا به ثروت، به شهرت، و به قدرت برساند؛ حتي گاه انتخاب هايي مي کنند دشوار و خطرناک، كه حال و هواي دوره جواني، ‏اجازه چنين تهوري را به آنها مي دهد. داستايوسکي در برادران کارامازوف به موردي اشاره مي كند كه افراد حاضرند جان خود را براي يك ايده به خطر بيندازند، اما حاضر نيستند كه چندين سال براي آن ترويج آن ايده، سخت كار كنند و تحصيل كنند. همين ماجرا امروزه در فعاليت هاي سياسي برخي از دانشجويان نيز مشهود است. يعني برخي ساعت هاي متمادي براي يك ايده و فكر و طرفداري از يك نظريه سياسي اردو مي گذارند و سخنراني ترتيب مي دهند و ... اما وضعيت درسي اشان چندان مطلوب نيست و لذا بعد از اتمام دوره تحصيل، ديگر اثري از آن شر و شور نيست و به افرادي معمولي (البته با خاطرات خوش از دوران دانشجويي) تبديل مي شوند.

مورد ديگر در باره تماشاي تلويزيون است. تماشاي يک برنامه مطلوب، ناپسند نيست، اما گاه فرد چندين دقيقه پيش و وسط برنامه، آگهي بازرگاني تماشا مي کند و اين زمان ها، اصولا ربطي به تماشاي آن برنامه ندارد و مي توان بجاي آن روزنامه خواند يا کتاب خواند، ولي بسياري چنين نمي کنند و از پاي تلويزيون تکان نمي خوردند. ميزان بالاي تماشاي تلويزيون در ايران (حدود سه ساعت در روز) از موارد تنبلي است، چه بسيار فيلم و سريال ها که در گذشته با لذت ديده ايم و براي اکنون ما هيچ فايده اي ندارد، چه بسيار مسابقات تلفني با «جايزه ارزنده» که ساعت ها وقت صرف كرده ايم تا تا وارد آن مسابقه شويم، يا اخباري که دنبال کرده ايم و هيچ ارتباطي به ما نداشته است، مدتهاي مديد بجاي ورزش کردن، تنها ورزش ديگران را تماشا کرده ايم و... اكنون از آنهمه وقتي كه صرف شده، هيچ اثري نمانده بجز يك لذت زودگذر كه حتي شيريني آن لذت هم نمانده است.

اتلاف وقت فراوان در مسير رفت و آمد نمونه ديگر است. تمايل زياد به استخدام در ادارات دولتي و عدم تمايل براي کسب تخصص و مهارت و کارآفريني نمونه هاي ديگر تنبلي هستند. كم نيستند دانش آموزان و دانشجوياني كه داشتن مدرك را براي پيدا كردن كار كافي مي دانند و هيچ تلاشي براي كسب مهارت هاي اضافي ندارند. اقبال به گلدکوئست هم نمونه ديگري است از تمايل به داشتن ثروت، بدون تلاش جدي و چندساله براي کسب آن.

در نقطه مقابل تنبلي، حالتي از زيرکي، زرنگي و حسابگري وجود دارد که از آن به خودمداري (egoism) يا خودخواهي افراطي ياد مي شود. در اين حالت، فرد ميان نفع شخصي آني و نفع جمعي درازمدت، نفع شخصي آني را انتخاب مي کند، بي توجه به اينکه آيا دنبال کردن نفع آني شخصي، به زيان جمعي که وي يکي از اعضاي آن است، منجر خواهد شد يا خير.

در برخي از مواقع، خودمداري کثيري از افراد يک جمع، به زيان همه افراد آن جمع منجر خواهد شد، يعني افراد به دليل زياده طلبي و زرنگي بيش از حد، هم به خودشان زيان مي رسانند و هم به ديگران. از اين موقعيت ها به دوراهي اجتماعي (social dilemma) ياد مي شود. يک نمونه آشناي دوراهي اجتماعي، زرنگي و خودمداري رانندگاني است که در ترافيک جاده هاي باريک تهران به شمال، در تعطيلات و ايام نوروز، مي خواهند از هر راهي که پيدا مي کنند، اندکي زودتر برسند و لذا از مسير مقابل مي روند. صف طولاني يک طرف و خلوت بودن طرف مقابل وسوسه کننده است و تعداد اندکي از رانندگان در ابتدا، خودخواهانه قانون شکني مي کنند و ديگران هم به تقليد آنان يا براي آنکه عقب نمانند از آنها پيروي مي کنند و نتيجه مي شود کلاف سردرگمي از ماشين ها که در نهايت مسير سه چهار ساعته گاه تا ۱۳ ساعت طول مي کشد و همه (از جمله خود آن رانندگاني که به خيال خود زرنگي کرده اند) زيان مي بينند.

یک بار دیگر بر جزییات تعریف تنبلی و نحوه برخورد افراد با آن تاکید می شود تا عناصر انتخاب عقلانی در آن برجسته شود. تنبلی را به دو صورت می توان تعریف کرد:
۱) عدم تحرک و تلاش برای تمدید وضع موجود و عدم تغییر آن. که شبیه به محافظه کاری است. این نوع از رفتار، برای جوامع و افراد عقب مانده بیشتر مناسب است. یعنی ترجیح در این است که وضع موجود، هر چند از آن لذت برده نمی شود، حفظ شود. روسو در قرارداد اجتماعی چنین تعریفی از تنبلی دارد. یعنی عدم تلاش برای تغییر.

۲) تعریف دیگر در ترجیح از عدم فعالیت و لذت بردن از لذایذ آنی بجای تلاش برای کسب نفع آتی است. این تعریف چهار بعد دارد: ترجیح، لذت بردن فعلی، لذایذ آنی، تلاش برای کسب، نفع آتی

الف. مساله اساسی در اینجا این است که آیا فرد انتخاب می کند یا بر اساس جبرهای محیطی و اجتماعی پیش می رود و اصولا افراد انتخاب می کنند یا رفتار انجام شده را توجیه می کنند. پذیرش لذت آنی و حذف نفع آتی دلایل متعددی دارد.

ب.مساله دیگر این است که فرد از لذت بردن فعلی خویش چه تعریفی دارد، یعنی آن را لذت تعریف می کند، یا آن را جایزه درس خواندن و تلاش کردن خود می داند. یعنی من چون کنکور دادم، الان دیگر می توانم استراحت کنم، شاید تا کنکور بالاتر.

ج.مساله دیگر نفع آتی است.یکی از آنها کم برآورد کردن نفع آتی است، یعنی نفع آینده آنقدرها هم که می گویند مهم و برجسته نیست. به چه دلیلی یک پزشک باید زندگی بهتری از من داشته باشد، شب ها on call است و روزها با خون سر و کار دارد و هیچ آسایشی ندارد و....
شاید هم نفع آتی فقط در دقایق و لحظه هایی سر بلند می کند و مانند فیلی است که یاد هندوستان می کند و به همین دلیل باید او را مشغول کرد. غرق شدن در رویا یا در کار یا در مواد مخدر یا در خواندن کتاب و ....

برای این نفع آتی نیز می توان همذات پنداری کرد و آن را در موارد دیگری، شبیه سازی شده دید، مانند سینما، کتاب، سریال و رویا. در سریال های جدید هم مطابق نظر لئو لوونتال بیشتر بر مصرف تاکید شده تا بر تولید و شیوه رسیدن به هدف. شاید هم فرد آنقدر بالا را می نگرد و نفع های برجسته ای طلب می کند که دست نیافتنی است با توجه به توان و امکانات وی. تلاشی می کند و به سرعت منصرف می شود. در کنکور قبول نمی شود و لذا به سراغ پایین تر هم نمی رود.

موضوع دیگر در این است که جامعه موانع و محدودیت های طبقاتی را حذف کرده و لذا همه، بدون داشتن توان تربیتی یا اقتصادی یا توان ذهنی، آمال دراز در خود می پرورانند و وقتی نرسیدند، آنگاه دست از هر گونه تلاش بر می دارند. از دانش آموزان اول دبستان که می پرسی، همه می خواهند دکتر شوند یا مهندس یا خلبان. تمام ترادژی «اما بوواری» در کتاب مادام بوواری بر این اساس سامان گرفته که «اما» چشمش بر روی زندگی طبقه بالا با حضور در مهمانی کنت باز شد و از آن زمان به بعد هرگز نتوانست از زندگی خود لذت ببرد و در رویای طبقه بالاتر، آبرو و زندگی خود را به باد داد.

د. کم برآورد کردن تاثیر منفی رفتار فعلی یا عدم تلاش فعلی برای دستیابی به نفع آتی است. social aging ذکر شده در مقاله بوردیو در باره تربیت احساسات فلوبر از این باب است. یا آنچه اسکارلت اوهارا در برباد رفته انجام می دهد، نیز. یعنی هنوز فرصت دارم تا درست کنم. بعدا تلاش می کنم. فرد سیگاری در منطق اجتماعی، که همیشه ترک سیگار را به عقب می اندازد، تا وقتی که ماشینش خراب می شود و وقتی در یک جاده کوهستانی تنهاست و اتفاقا همان وقت هم سینه درد می گیرد، آن موقعیت امید به آینده ناگهان از بین می رود.

شیوه فعلی کار و تلاش نادرست است، یعنی با این حجم کم از کار هرگز موفقیت حاصل نمی شود. یا اینکه اصولا جامعه در حالت آنومیک بسر می برد و افراد من غیر لایحتسب به ثروت و قدرت می رسند. یک پدرزن برجسته، کسب یک ارث بالا، زد و بند کردن. آشنا شدن با یک فردی که به سرعت رییس جمهور (یا هر مقام دیگری) می شود، مشهور شدن در فعالیت های سیاسی براندازانه یا تندروانه و... نگاهی به برجستگان فعلی در باب علم و سیاست و اقتصاد و فرهنگ که بیندازیم، می بینیم قلیلی از آنها، «فقط» با تلاش به جایی رسیده اند. حوادث و اتفاقات یا روابط در پیشرفت آنها موثرتر بوده است. بیمن درباره نقش "گعده" در ارتقای اجتماعی پیش از انقلاب چنین نگاهی دارد. در فیلم و سریال آشنایی با تهیه کننده و کارگردان، بیش از آموزش و کلاس های بازیگری موثر است. در اقتصاد زد و بند و روابط ناسالم، یا شرایط ناسالم اقتصادی پدیده ای مانند شهرام جزایری ایجاد می کند.

این همه زمیندار خرده پا که بخاطر گرانی بیش از حد زمین پولدار شدند و هیچ مالیاتی برای این ثروت بادآورده ندادند. و همه کسانی که با یک تلاش منظم می توانستند به جایی برسند یا برنامه ریزی کرده بودند که به جایی برسند، همه معطل شدند و هیچ راهی به آینده ندارند. وقتی مدیران از بیرون سازمان می آیند، کارمندان چه آینده ای از تلاش اداری در خود می بینند. یا وقتی تجربه و پشتکار نادیده گرفته می شود و بر جوانگرایی در مدیریت و انتخاب مدیران تاکید می شود. یا در عرصه علم، ماجرای دکترای کردان یا روابط ناسالم در چاپ مقالات یا شهرت های تلویزیونی و شهرت های روشنفکری و.... به همین دلیل افراد عادی از آینده ناامیدند و بیشتر منتظر یک اتفاقند، درست مانند آنچه در داستان های عامه پسند رخ می دهد. چقدر از افراد در ایران، با تلاش و کار به جایی رسیده اند و در یک مسیر منظم و چند ساله و چقدر با زد و بند و از این شاخه به آن شاخه پریدن و هر روز موضع را و اشتغال را عوض کردن و...؟

در نهایت، دو تعریف متفاوت از تنبلی می توان ارائه کرد:

تمدید یا کش دادن یا اطاله وضعیت فعلی و عدم تمایل به تغییر رفتار یا وضعیت. که به نوعی بی عملی است و رخوت و رکود. مثل فردی که در یک ترافیک شلوغ از تاکسی پیاده نمی شود یا در زمان آگهی ها تلویزیون می بیند. روستایی که نمی رود مزرعه و تلاش می کند درس بخواند تا متفاوت شود.
تسویف یا انتخاب لذت آنی بر نفع فردی آتی. در اینجا عمل است مثل رفتن به پیک نیک به کافی شاپ و... گاه بر هم زدن وضع موجود تنبلی است یعنی درس خواندن مداوم یا کار کردن مداوم حفظ وضع موجود است و رها کردن آن، عمل نویی است.

منبع: سایت خبری الف

* دانشيار گروه جامعه شناسي دانشگاه تهران

نظرات
هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است اولین نظر را شما ثبت کنید
ثبت دیدگاه

ارسال دیدگاه