محبعلی بعد از شهادت هم سراغ خانواده را می گیرد+ تصاویر

همیشه با خودم فکر می کردم پدرم مرا فراموش کرده و سراغم را نخواهد گرفت، ولی همیشه موقعی که باید کنار من باشد، خودش را می رساند و به دخترش مثل همه پدرهای دیگر آرامش می دهد.

به گزارش زرین نامه؛ این هفته یاران "چهل شب با چهل شهید علی آبادکتول" مهمان خانواده شهید محبعلی سیاسر جهانتیغ بودند.

شهید محبعلی سیاسر جهانتیغ فرزند موسی متولد 1342 شهرستان علی آباد کتول بود. وی با کتاب انس زیادی داشت و از ویژگی های بارز او مطالعه کردن و خرید کتاب های ارزشی مانند کتب شهید مرتضی مطهری، شهید دستغیب و ... در برنامه زندگی خود داشت.

محبعلی حتی کتابی در مورد امام حسین (ع) از تهران برای مادرش خریداری می کند و به ایشان هدیه می دهد.

غلامرضا سیاسر یکی از برادران شهید در مورد برادرش این گونه نقل می کند: برادرم 17- 18 ساله بود که به دلیل فعالیت زیادش در بسیج جزء نیروهای فعال لقب گرفته و به عنوان بسیجی فعال در مسجد فعالیت می کرد. احترام ویژه ای به والدینش می گذاشت و مظلومیت و معصومیت از تمام چهره اش مشخص بود.

محبعلی در زمان جنگ، استخدام ارتش می شود و بعد از گذراندن آموزش هایی، بلافاصله به مناطق جنگی اعزام می شود.

شهید از همان سال های آغازین جنگ، یعنی سال 1363 در مناطق جنگی حضور می یابد و تا پایان جنگ و حتی پس از آن به این رشادت ها و ایثارگری های خود ادامه می دهد. او خدمه توپخانه بود و در این سمت خدمات زیادی را تقدیم مردم کشورش کرد.

مادر شهید از فرزندش این گونه یاد می کند: پسرم محبعلی 11 سال در مناطق جنگی خدمت کرد که 5 سال از آن با جنگ تحمیلی همزمان بود، اما هیچگاه از سختی های کارش و از مشکلات جبهه و جنگ چیزی به نگفت. او در جنگ با منافقین در آمل نیز شرکت داشت و به مقابله با منافقین کوردل تمام تلاش و همت خود را به کار گرفت.

مادر شهید صحبتش را اینگونه به پایان رساند: یک روز فرزندم محبعلی با من تماس گرفت و گفت؛ گمادر خوابی دیدم که انگار کسی می خواهد مرا بکشد، مرا حلال کن". از این حرفش خیلی ناراحت شدم. 30 روز پس از آن تماس تلفنی، خبر شهادتش را به من دادند.

شهید محبعلی سیاسر جهانتیغ سرانجام در سن 29 سالگی، یعنی در سال 1371 در منطقه مریوان و در حال ماموریت دچار سانحه می شود و خودروی حامل او به دره سقوط می کند و به درجه رفیع شهادت نائل می شود.

2 دختر از محبعلی جهانتیغ به یادگار مانده که هنگام شهادت پدر، یکی از آن ها یک سال و نیم و دیگری 7 ماهه بوده است. دختر ارشد شهید که حالا خودش هم یک دختر 2 ساله به نام نیایش خانم دارد از گوشه ای از درد و دل هایش در این چند سال پرده برداشت. او در مقابل دوربین "چهل شب با چهل شهید" با بغض گلو و در حالی که اشک در چشمانش حدقه زده است، می گوید: فقط یک دختر شهید می فهمد که من چه می گویم. من سالیان سال با اسم و نام و عکس پدرم زندگی کردم. با او نجوا و درد دل می کردم. زخم زبان هایی را نسبت به خانواده شهدا می شنیدم که هنوز هم ادامه دارد، همه را فقط می شنوم و دم نمیزنم.

پدرم را حتی در خواب هم ندیده و از این بابت نگران بودم، تا اینکه روز عقدم که نیاز شدید یک دختر به حامی مستحکم و استواری چون پدر کاملاً حس می شود، فرا رسید و من همچنان در غم بی پدری خودم به سر می بردم.

شب هنگام، پدرم را برای اولین بار در عالم خواب دیدم که در مورد زندگی مشترک من و همسرم، به من سفارشاتی کرد و حتی پدرم اسم همسرم را در خواب به زبان آورد.

بعد از آن خواب حس بسیار خوبی به من دست داده بود. یک بار دیگر هم پدرم به خوابم آمد و آن لحظه ای بود که دخترم نیایش می خواست به دنیا بیاید. پدرم در عالم خواب به من گفت: "نیایش اسم قشنگیه که برای دخترت انتخاب کردی."

همیشه با خودم فکر می کردم پدرم مرا فراموش کرده و سراغم را نخواهد گرفت، ولی همیشه موقعی که باید کنار من باشد، خودش را می رساند و به دخترش مثل همه پدرهای دیگر آرامش می دهد.

دختر کوچکتر شهید محبعلی نیز در مورد برداشت اکثر مردم از زندگی خانواده شهدا این گونه پاسخ داد: با تعریف هایی که از پدر شهیدم شنیده ام مانند کار و فعالیت ها و مهارت هایی که داشتند، مطمئن هستم اگر ایشان شهید نشده بودند، موقعیت اجتماعی و اقتصادی ما از این که هست به مراتب بهتر بود. افتخارم این است که خودم و همسرم هر 2 فرزند شهید هستیم.

پیکر مطهر شهید محبعلی سیاسر جهانتیغ در امام زاده اسماعیل ساورکلاته آرمیده است.

روایت از یاران "چهل شب با چهل شهید علی آبادکتول"

انتهای پیام/

نظرات
هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است اولین نظر را شما ثبت کنید
ثبت دیدگاه

ارسال دیدگاه