از ممنوعیت گفتن نام امام خمینی (ره) تا بستن عمدی مسیر اصلی منا توسط آل سعود+ تصاویر

علی دنکوب فرماندار سابق علی آباد کتول شرحی از حوادث امسال حج از جمله بازداشت 30 ساعته خودش در شرطه مدینه بخاطر نام بردن از خمینی و حادثه سقوط جرثقیل و رمی جمرات در منا را بیان کرد.

به گزارش  زرین نامه؛ حاج علی دنکوب فرماندار سابق علی آباد کتول که امسال به حج تمتع مشرف شده بود روز سه شنبه 7 مهر 94 در دومین پرواز حجاج گلستانی به استان وارد فرودگاه گرگان شد.

به همین مناسبت و در پی حوادثی که امسال در حج رخ داد به سراغ حاج علی دنکوب رفتیم تا جزئیات حج امسال را از زبان شاهد عینی این وقایع بپرسیم.

حاج علی دنکوب در ابتدای سخن خود در جواب خبرنگار گلستان ما که امسال در حج چه گذشت و چه دیدید گفت: ما رایت الا جمیلا ، چیزی جز زیبایی ندیدم ، اشک ها و لبخندها و سوگواری و حوادث بعدی که رخ می داد. دنکوب روز سوم شهریور ماه با کاروان حاج قربان زنگانه از فرودگاه گرگان راهی مدینه منوره شد.

فاجعه سقوط جرثقیل

دنکوب در خصوص فاجعه سقوط جرثقیل گفت: آن روزی که جرثقیل افتاد من روزه بودم و در هتل ماندم اما خانمم و زائران دیگر رفتند و رعد و برق و طوفان را دیدند اما رعد و برق طوری نبود که بتواند جرثقیل را بیندازد و از هتل ما سه نفر از دنیا رفتند.

dankoob2.jpg - 68.58 کیلو بایت

حدود 50 جرثقیل در آن محوطه بود که بزرگترین آن افتاد و سوال اصلی اینست که چرا با وجود دو میلیون زائر فعالیتهای جرثقیل برای چند وقتی متوقف نشد ؟ حضور جرثقیل ها تهدیدی برای زائران بود و همواره این دلهره وجود داشت و بنظر عامدانه این تهدیدات برنامه ریزی شده بود.

حادثه منا در روز عید قربان

فرماندار سابق علی آباد کتول در مورد حادثه منا در روز عید قربان تصریح کرد: در آن روز ما حدود ساعت 9 و خورده ای بود که از مشعر آمدیم و صبحانه خوردیم. تدبیر مدیر کاروان(قربان زنگانه) این بود که چون سیاه پوستان آفریقایی و مسلمانان اهل سنت به دلیل اینکه صبح زود به منا رفتن را فضیلت می دانند ، بروند بعد از اینکه آرام شد ما برویم.

اینها رفتند و ما طبق برنامه دیرتر رسیدیم . وقتی ما رسیدیم ما را راه ندادند داخل همان مسیر و زائرینی که بر می گشتند می گفتند نروید اتفاقاتی افتاده است. ما فکر می کردیم طبق سالهای گذشته معمولا چند نفر بر اثر ازدحام دچار حادثه شدند لذا اصرار می کردیم که برویم اما هر بار ممانعت می شد.

حاج علی دنکوب اضافه کرد: مسیری که این بندگان خدا رفته بودند نه آب داشت و نه آب پاش و فواره لذا با توجه به گرمای 50 درجه و بسته شدن مسیر فضا خیلی سخت شد . مسن تر ها و مریض ها افتادند و چون چفت هم بودند بقیه هم روی آنها و همین جور تلی از انسانها بوجود آمد.

ماموران سعودی هم روی دیوارها قرار گرفتند و مدام می گفتند : "رو رو "اما کاری نمی کردند مثل اینکه برنامه ای باشد یا دستوری داشته باشند.

اینها یک خیابانی را انتخاب کردند که نه آب داشت و نه آب پاش و ما مشغول دیدن این صحنه بودیم که ناگهان 20 تا 30 تا مامور سعودی بدو بدو طرف ما آمدند و جاده را باز کردند تا شاهزاده سعودی با چندین ماشین لوکس ضد گلوله رد شود و این همان تصاویری است که از تلویزیون پخش شد که البته بلوتوث آن را بعدا در موبایل یکی از روحانیون مازندرانی دیدم.

بعد از رفتن آنها ما را حرکت دادند البته از مسیر فرعی ، ما هم فضا برای راه رفتن داشتیم ، هم آب و هم آب پاش و می توانستیم راحت نفس بکشیم اما آن گروهها این امکانات را نداشتند و من احتمال می دهم که این کار تله سعودی ها بود و چون آنها یک ربع زودتر از ما رفتند توی این تله افتادند.

ماجرای بازداشت 30 ساعته در شرطه مدینه

حاج علی دنکوب امسال حادثه دیگری را نیز تجربه کرد و آن بازداشت 30 ساعته در بازداشتگاه مرکزی مدینه بود.

دنکوب در این خصوص می گوید: آخرین روزی که در مدینه منوره بودیم و قرار بود فردای آن روز به مکه برویم من به خانم و بچه های کاروان گفتیم برویم توی محوطه پشت بقیع و عکس و فیلم یادگاری دسته جمعی بگیریم . من مشغول فیلمبرداری و عکاسی بودم که یک گروه از سیاه پوستان آفریقایی وارد شدند در حالیکه حرکات طبیعی نداشتند و روی سر هم آب می ریختند.

من به یکی از آنها نزدیک شدم و سر صحبت باز شد و مشخص شد که اهل نیجریه هستند . گفتند : انت ؟ گفتم : من ایرانی و اسم امام خمینی و امام خامنه ای را بردم . همچنان که ما صحبت می کردیم خانم ها و سایر کاروان باهم صحبت می کردند و تمامی این حرکات از طریق دوربین های سعودی در حال ضبط کردن بود.

بعد از اینکه ماموران سعودی از داخل دوربین این صحنه را دیدند، آمدند جلو و گفتند که آقا بیا جلو و اون دوربین را به ما بده . گفتند : بازش کن . فیلم را در آوردند و گفتند که این چیه . گفتم چیزی نیست .فیلم را پخش کردند و دیدند که گفتم : خمینی و .. .

گفتند : چرا گفتید خمینی ؟ خلاصه من هم بحث نکردم و مرا بردند بالا محل بازجویی و مسئول کاروان ما هم آمد و حدود دو ساعت بازجویی شدم . بعد از کلی رسیدگی موبایل منو گشتند و چون قبلش مسجد امام حسن (ع) شیعیان بودیم و با امام جماعت هم عکس گرفته بودیم و مراسم زیارت عاشورا و ... بود ممکن بود به اتهام جاسوسی با من برخورد کنند .

من داشتم نگاه می کردم و احساسم این بود که آزادم می کنند اما ناگهان دیدم دست بند آوردند و تا اینجا که لباس شخصی بودند اما از اینجا به بعد مرا تحویل نیروهای امنیتی سعودی دادند که توی یک جیپ مخصوص انداخته و بردند وسط حیاط شرطه توی آفتاب رها کردند .

تنفس خیلی سخت بود و داشتم خفه می شدم . با زحمت پنجره را کمی کنار زدم تا حداقل بتوانم کمی نفس بکشم . مامور سعودی آمد مرا برد به شرطه مدینه ( به عبارتی نیروی انتظامی مدینه) که افسران ارشد آنجا بودند و به من گفتند که چرا گفتی خمینی ؟

حاج علی دنکوب که گرم سخن گفتن از خاطرات مکه شده ، می افزاید: من قبلا عضو هیئت مدیره هلال احمر استان گلستان بودم و یک کارت هلال احمر داشتم و نشان آنها دادم تا باور کنند که شخصی عادی هستم . روی کارتم نوشته شده بود ارشد چون جزو هیئت مدیره بودم لذا گیر دادند ارشد یعنی چی ، تو چکاره هستی ؟

خلاصه مرا بردند بازداشتگاه مرکزی مدینه که حدود 30 تا 40 نفر هم آنجا بودنداز اهالی مصر و یمن و .. که تا فهمیدند که من ایرانی هستم خیلی دوست داشتند با من صحبت کنند اما من می دانستم که دوربین های سعودی دارند نگاه می کنند لذا گفتم" لا تکلم عربی" و مشغول نماز شدم .


صبح که شد دوباره آمدند و دست بند و پابند زدند و مرا بردند انگشت نگاری و دوباره آمدیم بازداشتگاه اما ساعت 10 مجددا رفتم مرکز تفتیش که شما واقعا کی هستی و چکاره هستی؟ چندین نفر بودیم و خلاصه ساعت 2 نوبت من شد . مدام می گفتند چه کاره ای اما نهایتا به این نتیجه رسیدند که من کاره ای نیستم .

تمام این مکالمات را یک افغانی بین ما رد و بدل می کرد البته من عربی بلد بودم اما نخواستم بگم که عربی بلدم و این برای ادامه کارم خیلی موثر بود البته بچه ها هم گفته بودند عربی صحبت نکن . افسران ارشد عربستانی و مامور بازجویی منطقی تر بودند و مودبتر صحبت می کردند اما درجه داران آنها خیلی پرخاش می کردند.

به من گفتند : چرا گفتی خمینی؟ گفتم خوب وقتی دو نفر از دو کشور متفاوت به هم می رسند از روی رهبران این کشورها همدیگر را می شناسند . گفتم عربستان را از ملک سلمان ، مصر را از روی السیسی و سوریه را از روی اسد می شناسند ، من هم وقتی به آنها رسیدم خواستم اینطوری کشورم را معرفی کنم و گفتم که هدفم سیاسی نبود.


به هر وضعی بود راضی شدند و دور بین را تحویل من دادند و این در حالی بود که خانواده و کاروان در نگرانی بودند و با توجه به اینکه روز آخر ما در مدینه بود آنها رفتند و من ماندم تا اینکه با بچه های بعثه خودم را به مکه رساندم و محرم شدم.

حاج علی دنکوب که با خبرنگار گلستان ما صحبت می کرد: حج امسال را هیجانی و معنوی تصویف کرد و گفت: این اتفاقات نباید ما را از اصل ما که همان اسلام و دین حضرت محمد (ص) دور کند . کعبه مال ماست و باز هم خواهیم رفت تا بالاخره نجات پیدا کند.

انتهای پیام/

نظرات
هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است اولین نظر را شما ثبت کنید
ثبت دیدگاه

ارسال دیدگاه