با روزی ۳۵هزار تومان ایرانگردی می‌کنم

«کوروش علیزاده» جوان ایرانی است که با موتورسیکلتش ایرانگردی می‌کند و جزو اولین توریست‌هایی در کشور است که با موتور سیکلت به مسافرت می‌رود. مصاحبه ما با این جوان را در مجله مهر بخوانید.

به گزارش زرین نامه؛ رفتن مسیرهای تکراری و دنبال کردن کلیشه‌ها این روزهای یکی از بزرگ‌ترین خصیصه‌های ما ایرانی‌ها به حساب می‌آید به شکلی که می‌شود نمود بیرونی این معضل را در بخش‌های گوناگون زندگی پیدا کرد؛ تا جایی که گاه این تصورات کلیشه‌ای اجازه نمی‌دهد که در انتخاب‌های روزمره به گزینه‌های دیگر هم فکر کنیم. سفر کردن هم یکی از آن‌هاست؛ پدیده‌ای که همه آدم‌ها به واسطه آن می‌توانند یکی از لذت بخش ترین تجربه‌های زندگی را بچشند. اما در این میان تصور کلیشه‌ای که برای سفر کردن بیشتر ما وجود دارد این است که فکر می‌کنیم برای سفر کردن حتماً باید از قبل تشریفات زیادی را در نظر بگیریم و خرج‌های گزافی بتراشیم؛ اما «کورش علیزاده» یکی از آدم‌هایی است که در این ایام به خاطر شیوه متفاوت سفرهایش مثال نقض همه این ادعاهاست. او این روزها با موتور سیکلتش مشغول ایرانگردی است و به نقاط مختلف کشور سفر کرده و با آدمهایی از اقلیم‌های متفاوت معاشرت کرده است. به سراغ او رفتیم تا برایمان از ایرانگردی و از سفرهایش بگوید؛ سفرهایی که او معتقد است برای انجام آن لازم نیست از قشر مرفه جامعه بود.

از بچگی به ناصرخسرو علاقه داشتم

همه‌چیز از نوجوانی «کورش علیزاده» شد وقتی که او به قول خودش شروع به خواندن سفرنامه‌های«ناصرخسرو قبادیانی» کرد و عاشق خاطرات«سعدی» در سفرهایش شد. همین موضوع کافی است تا دوست داشتن سفر را کنار علاقه بی‌حد و حصر کورش نسبت به موتورسواری بگذارید تا دیگر مسافرت به اقصی نقاط کشور با موتور چندان برایتان عجیب و غریب به نظر نرسد.«دو سه سال قبل من با خانمی آشنا شدم به نام خانم"مهسا همایون‌فر" که پارسال به ایران آمده بود. این خانم با موتور در حال جهانگردی است. برای همین من وقتی او را دیدم به این فکر افتادم که چه ایده خوبی و ای کاش من هم بتوانم این ایده را عملی کنم. همین موضوع هم بعدها منجر به آشنایی من با "برادران امیدوار" و بعد آغاز سفرهایم شد.»

برای سفرهایتان هدف داشته باشید

«من دوست داشتم همیشه در طول سفرهایم یک کار مثبتی داشتم. من طی دیدارهایی که با برادران امیدوار داشتم یادم می‌آید که آقای «عیسی امیدوار»همیشه به ما می‌گفتند که سعی کنید برای سفرهایتان هدف داشته باشید و گرنه رفته‌رفته خودتان هم از سفر کردن هایتان دل‌زده می‌شوید.»تا جایی که همین هدف داشتن هم باعث شد تا سال ۹۳با کمپین حمایت از موسیقی آشنا بشود، بعد به عنوان داوطلب سفیر این کمپین باشد و در طول همه سفرهایش به بخش‌های مختلف کشور با موسیقی‌های گوناگون محلی آشنا شود و از آنها فیلم‌برداری و عکس‌برداری کند.

با موتور لذت سفر را تجربه می‌کنم

کمتر پیش می‌آید که بیشتر ما در ذهنمان یک ایرانگرد و یا جهانگرد را با موتور تصور کنیم. ویژگی‌ای که باعث می‌شود تا کورش علیزاده از سایر گردشگران متمایز شود تا جایی که خیلی‌ها صفحه او را در اینستاگرام با نام«mototourist»بشناسند. وقتی از او سؤال می‌پرسیم که بین همه وسیله‌های مختلف چرا موتور را انتخاب کرده است با جواب جالبی از جانب او مواجه می‌شویم.«وقتی شما یک مسیر را هم با ماشین بروید و هم با موتور مطمئناً متوجه تفاوت آن خواهید شد. چون شما روی موتور آزاد هستید و متوجه همه چیز هستید به شکلی که اگر آفتاب بتابد یا باران ببارد آن را حس می‌کنید و یا از کنار یک مزرعه رد بشوید می‌توانید بوی آن را کاملاً استشمام کنید. همین هم باعث می‌شود تا شما در موتور احساس بهتری نسبت به ماشین داشته باشید. اما فارغ از این خیلی‌ها از من می‌پرسند که چرا بین دوچرخه و موتور باز موتور را انتخاب کردم که خب دلیلش این بود که سرعت موتور خیلی بیشتر از دوچرخه است.چون بسیاری از دوستان من که با دوچرخه سفر می‌کنند می‌گویند که در بهترین حالت در روز ۱۰۰کیلومتر می‌روند ولی من با موتور روزانه ۷۰۰کیلومتر هم رفتم و پارسال توانستم ۴۰هزار کیلومتر سفر کنم یعنی چیزی حدود یک‌سوم ایران.»

در طول سفر کار می‌کنم و خرجم را درمی‌آورم

پیش‌فرض مرسوم بیشتر ما از کسانی که سفر می‌کنند و ما آن‌ها را به عنوان«گردشگر»می‌شناسیم این است که لزوماً افراد برای سفر کردن باید آدم‌هایی از طبقه مرفه و ثروتمند باشند. اما کورش علیزاده نظری خلاف این ادعا دارد. او فارغ التحصیل رشته کامپیوتر است؛ ولی در حال حاضر به کار طراحی تأسیسات مشغول است و در کنار کار کردن به سفر و گردشگری هم می‌پردازد. «مهندس" مهبد نیا" رئیس شرکتی است که من در آن کار می‌کنم او خیلی با من راه می‌آید(با خنده) چون در کار کارمندی شما به صورت قانونی فقط یک ماه مرخصی دارید ولی خوشبختانه ایشان به من مرخصی می‌دهد تا من هم کارم را داشته باشم و هم به سفرهایم برسم.» اما آقای علیزاده می‌گوید که این روزها کنار کار کارمندی‌اش به شغل دیگری هم مشغول است که در طول سفرها آن را برای خودش دست و پا کرده و آن را«کار در سفر» صدا می‌کند.«من وقتی این کار را شروع کردم بعد از یک مدت در اینستاگرام با خانم"زهرا کریمیان" آشنا شدم ایشان کسی بود که کار چرم انجام می‌داد و وقتی من از شرایطم برایش گفتم لطف کرد این کار را هم رایگان به من آموزش داد تا من کار چرم هم انجام بدهم و بتوانم در طول سفر آن‌ها را بفروشم و خرج سفرم را در بیاورم.»

مردم فکر می‌کنند ما توریست خارجی هستیم

یکی از نکاتی که شاید بیش از پیش باعث دلگرمی کورش علیزاده برای ادامه سفرهایش شده استقبال و واکنش‌های مثبت مردم نسبت به ایران‌گردی و کاری است که او انجام می‌دهد تا جایی که در بسیاری از اوقات مردم در ابتدای مواجهه با او و هم‌سفرهایش خیال می‌کنند که آن‌ها ایرانی نیستند و توریست‌های خارجی‌اند.«واکنش و بازخوردهای مردم نسبت به من همیشه دلگرم‌کننده بوده در بسیاری از مواقع مردمی که ما را می‌بینند از دیدن ما خوشحال می‌شوند و ما را به کاری که انجام می‌دهیم تشویق می‌کنند. یکی از ویژگی‌هایی که خود من حین موتورسواری دارم این است که لباس‌هایی که می‌پوشم از لحاظ ایمنی خیلی بالاتر از استانداردهایی است که در ایران وجود دارد برای همین در نگاه اول وقتی مردم ما را می‌بینند شروع می‌کنند به انگلیسی حرف زدن ولی بعد که می‌فهمند ایرانی هستیم برای کاری که انجام می‌دهیم خوشحال می‌شوند و تشویقمان می‌کنند.» تا جایی که کورش علیزاده می‌گوید در موارد بسیاری پیش آمده که مردم در شهرهای مختلف آن‌ها را به خانه‌هایشان دعوت کرده‌اند و یا به شکل‌های گوناگون از کاری که انجام می‌دادند حمایت کرده‌اند.«من یک‌بار در سفری که به اصفهان داشتیم به کافه ای رفتیم که وقتی صاحب رستوران آقای"محسن رزم‌جو" ما را دید از کاری که ما انجام می‌دادیم حسابی خوشش آمد برای همین هم موقع رفتن ۵۰۰هزار تومان به ما داد و از ما خواست که اسپانسر کافه اش باشیم که بعد من برایش توضیح دادم که وقتی من در زاهدان هستم چه طور تبلیغ رستوران شما را در اصفهان بکنم؟! که باز با این حال زیر بار نرفت و به ما لطف داشت و گفت به‌قدری از کاری که ما انجام می‌دادیم خوشش آمده که می‌خواهد با این رقم از حرکت ما استقبال کند.»

مردم شهرهای مرزی مهمان‌نوازترند

وقتی پای صحبت‌های کورش علیزاده می‌نشینیم یکی از چیزهایی که بخش زیادی از حرف‌های او را تشکیل می‌دهد مهمان‌نوازی مردم ایران است. این در حالی است که او می‌گوید این مهمان‌نوازی هرچه به سمت شهرهای مرزی و کوچک‌تر می‌رود بیشتر و پررنگ‌تر هم می‌شود ولی در این میان نکته‌ای که وجود دارد این است که سفر و ایران‌گردی تنها با یک موتور سیکلت به خودی خود زمینه‌ساز خاطرات و خطرات زیادی هم برای آن‌ها بوده است.«یکی از استان‌هایی که من و یکی از دوستانم به نام "حسین مسرور" به آن سفر کردیم سیستان و بلوچستان بود جایی که پیش از سفر به خاطر شرایط مرزی که در آن وجود داشت خیلی‌ها ما را ترسانده بودند. به خاطر می‌آورم که موقعی که در این استان بودیم چند روزی را در گل افشانی نزدیک چابهار بودیم و به خاطر شرایطی که وجود داشت چادر زده بودیم و حتی شرایط حمام رفتن هم نداشتیم تا اینکه یکی از همان روزها پسر جوانی را دیدیم که سراغ ما آمد با لهجه بومی همان جا ما را به روستایشان دعوت کرد که"که به خانه ما بیاید تا ما خدمتتان کنیم" ما هم قبول کردیم و به دنبالش رفتیم ولی هر چه قدر جلوتر می‌رفتیم هوا تاریک‌تر می‌شد و ما هیچ آدمی را هم نمی‌دیدیم خود آن بنده خدا هم هر پنج دقیقه که می‌شد برمی‌گشت و به ما می‌گفت "نترسید، نترسید شما مثل برادران ما هستید"ما حتی روی جی پی اس هم وقتی نگاه می‌کردیم می‌دیدیم که اصلاً هیچ روستایی این دور و اطراف نیست. همین هم باعث می‌شد که اتفاقاً ترس ما بیشتر شود. تا اینکه کار به جایی رسید که من اسپری‌ای که دنبالم بود و حسین چاقویی که با خودش داشت را آماده کرده بود که اگر اتفاقی افتاد بتوانیم از خودمان دفاع کنیم اما چند کیلومتر که جلو رفتیم به محلی رسیدیم که دیدم حتی روستا هم نیست فقط چند کپر است که چند خانواده در آن اسکان دارند و آماده‌اند که از ما پذیرایی کنند.بندگان خدا با اینکه وضع مالی آن‌چنانی نداشتند ولی با تمام وجودشان از ما میزبانی کردند و ما هنوز که هنوز است با آن‌ها در تماسیم از حال هم خبر داریم.»

وقتی سفر نمی‌کنم بیشتر خرج می‌کنم

در بین همه این ایران‌گردی‌ها و سفرها، کورش علیزاده معتقد است که سفر کردن یک علم است.«من خودم قبلاً بلد نبودم که چگونه سفر کنم ولی الآن سفرهای من با چادر است و روزی ۳۵هزار تومان است و وقتی این را به خیلی از دوستانم می‌گویم باور نمی‌کنند ولی من خودم جزو کسانی بودم که فکر می‌کردم برای یک شمال رفتن باید بالای یک میلیون هزینه کرد. ولی الآن هر سفری که انجام می‌دهم فقط خرج خورد و خوراک و سوخت موتور را می‌پردازم و فکر می‌کنم برای سفر کردن لازم نیست پول زیادی خرج کرد. حتی خیلی‌ها فکر می‌کنند که حتماً موتوری که زیر پای من است موتور گران قیمتی است این در حالی است که موتور من یک موتور هندی است که قیمتش چیزی بین ۶تا۷میلیون است و من فکر می‌کنم که وقتی سفر نمی‌کنم خرجم خیلی بیشتر از این حرف‌هاست.»

انتهای پیام/م

نظرات
هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است اولین نظر را شما ثبت کنید
ثبت دیدگاه

ارسال دیدگاه