پایان مرجعیت خودخواسته سلبریتی‌های همه‌چیز دان

سلبریتی‌ها به چه پشتی و اعتباری خود را واجد این صلاحیت می‌دانند که درمورد امور مختلف سخن گفته و خواسته یا ناخواسته دست به جریان‌سازی بزنند.

به گزارش زرین نامه؛ در این روزها، «مهناز افشار» اقدام به معرفی یک آمپول برای جلوگیری از سوء‌مصرف مواد مخدر معرفی کرده، پیشنهادی که به سرعت توسط انجمن داروسازان و وزارت بهداشت، ممنوعه اعلام و عواقب بسیار خطرناک آن درصورت مصرف خودسرانه مورد تاکید قرار گرفت. حالا این بازیگر بی‌توجه به این هشدارها، بار دیگر با انتشار ویدئویی، اظهارات قبلی خود را تکرار کرده و بیان داشته که حرف‌های او، همان حرف‌های سازمان بهداشت جهانی است و با بیان اینکه اگر وزارت بهداشت ایران حرف‌های سازمان بهداشت جهانی را قبول ندارد، این دیگر تقصیر او نیست و عملا توپ را در زمین وزارت بهداشت انداخت! یعنی در برابر به وجود آوردن چنین بحرانی که ممکن است به‌واسطه برخورداری از چند میلیون فالوئر، جان انسان‌هایی به خطر بیفتد، تنها به یک فرافکنی عمومی بسنده کرده و میدان علمی را برای مصرف‌کنندگان این آمپول خالی نگه داشته است.

نکته جالب توجه آنکه این قبیل اقدامات، برای نخستین‌بار نیست که از سوی یک سلبریتی به وجود می‌آید. همین چند روز پیش نیز «پرویز پرستویی» که حضور بسیار فعالی در شبکه‌های مجازی دارد، با انتشار یک عکس عنوان کرد این تصویر پس از بارندگی‌های اخیر کشف شده و اگر کسی از این شهید مفقودالاثر خبری دارد با فلان شماره تماس بگیرد. تصویری که خیلی زود تکذیبیه آن از سوی یک مقام رسمی اعلام و عنوان شد که این عکس نه در بارندگی‌های اخیر بلکه دو سال قبل پیدا شده بود و...

این شکل جهت‌دهی با تصور مرجعیت سلبریتی‌ها، حداقل در سالیان اخیر که فضای مجازی به‌شدت برای مردم ایران جدی شد، با سرعت بیشتری دنبال شد و کار به جایی رسید که حتی برخی نمایندگان مجلس نیز اظهار کردند که این ستاره‌ها نباید درباره همه چیز اظهارنظر کنند چراکه دایره اظهارفضل کردن این ستاره‌ها از وقایع و مسائل روزمره گرفته تا شرایط اقتصادی مردم، ورزش، سیاست، اقتصاد، فرهنگ و... گسترده است و چون این ستاره‌ها از طرفداران چند میلیونی در فضای مجازی برخوردارند، عواقب بسیاری درصورت انتشار یک خبر اشتباه یا تحریک‌کننده به وجود می‌آید.

این جسارت از کجا می‌آید

نخستین نکته‌ای که می‌توان به آن اشاره داشت این است که این سلبریتی‌ها به چه پشتی و اعتباری خود را واجد این صلاحیت می‌دانند که درمورد امور مختلف سخن گفته و خواسته یا ناخواسته دست به جریان‌سازی بزنند. به لحاظ روانی، قدرت اعتمادبه‌نفس درمورد انسان‌هایی که در چشم هستند و می‌دانند که توسط افراد بسیاری دنبال می‌شوند، چندین برابر یک فرد معمولی است. اگرچه قطعا صفحه مجازی هر انسانی، حریم خصوصی وی به حساب می‌آمده که او می‌تواند احساسات خود را درمواقع مختلف با دوستدارانش به اشتراک بگذارد اما وقتی یک چهره، حکم عمومیت پیدا کرده و توسط میلیون‌ها فرد جامعه‌اش دنبال می‌شود، آن وقت اوضاع بسیار فرق می‌کند. درحال حاضر ما سلبریتی‌های بسیاری داریم که جز درمورد مصائب عمومی جامعه، خوشی‌هایش و البته فعالیت‌های هنری خود، پستی به اشتراک نگذاشته و عامدانه از اظهارفضل درمورد مسائل مختلف جلوگیری می‌کنند اما اکثریت قریب به اتفاق هنرمندان و چهره‌های شناخته‌شده فضای مجازی که به‌واسطه هنر یا تخصص فردی خود در حوزه‌ای مورد توجه قرار گرفته‌اند از هر فرصتی برای بیان نظرات خود استفاده کرده و در برخی موارد فراموش می‌کنند که این نظرات آنها، کاملا شخصی و طبق فکر و دانش آنها بر زبان آورده می‌شود و نمی‌تواند مبنای علمی دقیقی داشته باشد.

آنها نمی‌دانند که این اظهارات غیرعلمی و گاهی سلیقه‌ای و احساسی آنها ممکن است به یک جریان تبدیل شده و با شاخ و برگ‌هایی که برای آن مساله به وجود می‌آید، در وهله نخست، خود آنها را درگیر حواشی کند که گاهی زندگی شخصی آنها را با مشکلاتی مواجه می‌کند، درست مانند مشکلاتی که چندی پیش توسط «حمید فرخ‌نژاد» به وجود آمد و وی را برای چند هفته در کانون حواشی بی‌موردی قرار داد که خودش به وجود آورده بود و هیچ ضرورتی برای بیان آنها وجود نداشت. اگرچه اکنون آب‌ها از آسیاب افتاده و وی دیگر درصدر حواشی قرار ندارد اما حافظه تاریخی، قضاوت خود را از آن جملات و اظهارنظرهای این بازیگر هیچ‌گاه فراموش نکرده و قطعا بخشی از طرفداران این بازیگر به دلیل چنین موضع‌گیری‌ای از دست وی ناراحت و دلخور هستند.

مورد دیگر، آماری است که چندی پیش منتشر شد و نشان می‌داد که برخی سلبریتی‌ها، صفحه خود را به «بنگاه تبلیغاتی» تبدیل کرده و در برابر برخی اظهارنظرها، دستمزد می‌گیرند. طبیعتا چون پشت‌پرده چنین به‌ظاهر دغدغه‌مندی‌هایی برای مردم مشخص نیست، آنها چون این سخنان از زبان یک شخصیت موجه و مشهور بیان می‌شود، به آن اعتماد کرده و اگر مشکلی از بابت این حرف‌شنوی متوجه آنها شود، تنها به دلیل پولی است که فلان سلبریتی در برابر دریافت آن، اطلاعات اشتباه به خورد مخاطبان خود داده است. این شکل اطلاع‌رسانی و آگاهی‌بخشی به مردم یک سرزمین توسط چهره‌های مشهورش، شکلی کاملا غیراخلاقی داشته که نمی‌تواند صلاحیت اعتقادی و انسانی آن سلبریتی را تضمین کند.

در شکل سوم، باز هم به انگاره‌های روانی این پدیده برمی‌خوریم که در زمانه کنونی اگر می‌خواهی به تو به چشم یک اندیشمند نگاه شود باید حتی‌الامکان درمورد مسائل روز اظهارنظر کرده یا موضع‌گیری خود را در برابر برخی جریان‌های سیاسی یا فرهنگی و اجتماعی روز مشخص کنی. اینکه کمپین «نه به افطار رئیس‌جمهور» راه افتاد و پیرو آن جمعی از سلبریتی‌های درجه اول تا سوم، این مراسم را بایکوت کردند، می‌تواند مثال خوبی برای این مدعا باشد. کما اینکه ظاهر امر، همراهی با سفره‌های خالی مردم بود اما برخی از همین سلبریتی‌ها درمواقع مختلف نشان داده‌اند که برخلاف چنین رویه‌ای در کارها و پروژه‌هایی که مردم نسبت به سرمایه آن مشکوک هستند، حضور یافته و بنابراین اکنون که با موج دردمندی اقتصادی مردم همراه شده‌اند، بیشتر درجهت تقویت بنیه خود و همراهی با موجی باشد که چندین چهره مشهور دیگر نیز آن را همراهی کرده‌اند و مثلا حالا اگر در این باره اظهارنظری نکنند، مخالف مردم شناخته شده و از صدر اخبار پایین می‌آیند. هم‌چنان‌که وقتی قیمت دلار به چندین برابر رسید و صدای اعتراض چندین سلبریتی از این واقعه بلند شد، همه احساس کردند که این اظهار درد کردن‌ها درنتیجه همراهی با قشر ضعیف جامعه است که بی‌آن که به دلار کار داشته باشند، مجبور هستند چند برابر شدن قیمت همه چیز را تحمل کنند اما بعدها مشخص شد که بسیاری از این دلسوزی‌ها برای خود سلبریتی‌ها بوده که نتوانسته‌اند مسافرت خود را با آن پیش‌بینی قیمت دلار تطابق دهند یا به فلان برنامه مالی خارجی آنها ضربه وارد شد درست مانند زمانی که عوارض خروج از کشور چند برابر شد و صدای اعتراض برخی از این سلبریتی‌ها به سیبل قرار دادن مردم بلند شد. مردم همیشه مساله آنها نیستند اما سپر بلای بسیار خوبی برای بیان منویات شخصی آنها بوده و هستند. یک برهه زمانی بود که چندین سلبریتی با یکدیگر بگومگو می‌کردند که چه کسی بیشترین میزان فالوئر ایرانی را دارد.

در همان گیر و دار مشخص شد که بسیاری از این چهره‌های متشخص از فالوئرهای فیک استفاده کرده و طرفداران واقعی آنها بسیار کمتر از آن چیزی است که در بالای صفحه آنها نشان داده می‌شود. با رو شدن دست برخی از این سلبریتی‌ها، آنها ترجیح دادند که پست‌های حاشیه‌ای و جسورانه بگذارند تا از این طریق بر تعداد فالوئرهای خود بیفزایند. همین‌گونه هم شد و آنها از هر چیزی که به ذهن‌شان می‌رسید، پست گذاشتند تا در دایره توجه باشند. شدت این اتفاق به اندازه‌ای بود که برخی از آنها به «خودزنی» روی آورده و از فساد در سینما و عالم هنر و حتی ارائه چندین پیشنهاد بی‌شرمانه به خود پرده برداشتند؛ اتفاقی که قطعا نمی‌توان منکر آن شد اما بیان آن با یک آب و تاب خاص و در یک برهه زمانی خیلی مشخص، نشان می‌داد که این دادوبیدادها از بابت فساد سیستماتیک در عالم هنر نیست و بیشتر برای جذب مخاطب است. بنابراین وقتی کار تا این اندازه خاله‌زنکی جلو می‌رود، خیلی بچگانه است که بخواهیم در این پیج‌ها و صفحات، راه‌هایی از مانیفست‌های روشنفکرانه پیدا کرده و خود را آلت‌دست یک سری اظهارنظرهای تصنعی کنیم که اهداف دیگری را دنبال می‌کنند. «شهرت» کلیدواژه مهم تمام این رویکردهاست. چه آنهایی که می‌خواهند از غائله عقب نیفتند و چه کسانی که دوره‌شان به سر آمده و از این طریق می‌خواهند خود را همچنان در بورس نگه دارند. البته نباید از یاد ببریم که بسیاری از این سلبریتی‌ها، از روز نخست انسان‌های گمنامی بوده این‌که با پست گذاشتن‌های خاص توانسته‌اند طرفداران چند صد هزار نفره و گاهی میلیونی برای خود دست و پا کرده و از این طریق حتی به برخی پروژه‌های سینمایی نیز دعوت شده و به‌عنوان بازیگر مقابل دوربین بروند. برخی از آنها نیز به کنسرت‌ها دعوت می‌شوند و بازیگران و خوانندگان ما در کمال تعجب با خم شدن درکنار آنها عکس یادگاری می‌گیرند و لبخند می‌زنند. آن‌وقت آیا باید چشم به دهان این دسته بدوزیم که چه می‌گویند و با مرجعیت قرار دادن آنها، در حاشیه قرار بگیریم؟

‌خلأ نبود مشاور

این حق هر انسان گمنام و البته سلبریتی است که در صفحه شخصی خود به بیان احساسات بپردازد اما همان‌گونه که از نامش پیداست، «احساسات» نمی‌تواند دایره شمول گسترده‌ای چون سیاست، اقتصاد، فرهنگ، ورزش، فلسفه، ادبیات و... را در بر بگیرد. مگر سطح و توان دانش فردی هر انسانی به چه اندازه است؟ از سوی دیگر سلبریتی‌ها باید بسته به شهرت و مقبولیتی که نزد طبقه عام جامعه دارند، در برخی جهات فرهنگ‌سازی کرده و به بارور شدن تعالی در جامعه‌شان کمک کنند. به همین دلیل آنها مشاورانی را استخدام می‌کنند که درمواقع مختلف، به آنها تجربه و دانش سخنوری درمورد یک مساله جهانشمول را می‌دهد که زندگی و ظرفیت فکری بهتر و بیشتری را برای مردم سرزمینش به همراه دارد.

نمونه بسیار کاربردی این مورد، «لئوناردو دی‌کاپریو» است که پشت تریبون‌های مجامعی در ارتباط با محیط‌زیست و گرمایش بی‌سابقه زمین قرار گرفته و علاوه‌بر اینکه در این زمینه‌ها سخن می‌گوید بلکه با سیاستمداران و چهره‌های صاحب‌نفوذ این عرصه نشست و برخاست کرده تا بتواند ضمن پیدا کردن راهکاری برای یک فهم بهتر، بودجه‌های کلانی برای مبارزه با انتشار گازهای سمی و گلخانه‌ای که اساس گرم‌تر شدن کره زمین هستند، به دست آورده تا زمین را برای ساکنانش به نقطه امن‌تری تبدیل کند. حالا آیا دی‌کاپریو، سواد و دانشی در این حوزه دارد یا از تحصیلات آکادمیک این حوزه برخوردار است؟ هیچ‌یک، بلکه او مشاورانی دارد که پیش از هر سخنرانی و دیداری، آموزه‌های لازم را دراختیار وی قرار داده تا وی براساس آن اطلاعات منسجم و دقیق جهانی چیزی در چنته داشته باشد.

متاسفانه در ایران، عنوان «مشاور» برای یک سلبریتی، پیش‌پاافتاده است و گویا استفاده از مشاور به این معنی است که آنها از سواد لازم برخوردار نبوده که حالا باید دست به دامن مشاور شوند؛ مانند همان تصور عجیبی که زمانی مردم تصور می‌کردند فقط کسانی که دیوانه یا روانی هستند باید به روانپزشک مراجعه کنند. بسیاری از سلبریتی‌های ما هنوز مدیربرنامه ندارند یا اگر دارند، بسیارشان در حکم فرمایشی و ظاهری است و وقتی هنوز سلبریتی‌های ما، از داشتن مدیر برنامه محروم هستند چطور می‌شود به برخورداری آنها از یک یا چند مشاور در امور مختلف اذعان داشت. متاسفانه بسیار دیده شده که برخی از سلبریتی‌ها در مواجهه با این انتقاد که چرا درمورد همه‌چیز اظهارنظر می‌کنند، نمونه‌های مشابه خود در هالیوود و موسیقی غرب را مثال می‌زنند حال آنکه جز دربرخی موارد که آنها اقدام به فحاشی می‌کنند، کمتر دیده شده که آنها بدون مشورت با مشاوران‌شان، در گستره وسیعی از اطلاعات ورود کرده و بخواهند درمورد هر مساله‌ای لب به سخن بگشایند. ضمن اینکه هر گونه سخن یا اظهارنظر آنها درمورد مساله‌ای، ارتباط بسیار مستقیم با کار بعدی آنها خواهد داشت اما اینجا ادعا درمورد مسائل مختلف به مسائلی همچون شهرت بسیار، درگیرشدن در کارهای تجاری و البته ژست روشنفکری مربوط بوده که نمی‌تواند محلی خاصی از اعراب داشته باشد و به همین دلیل اطلاعات واصله به مخاطبان دارای کمترین میزان ارزش علمی بوده که کم‌کم کار به جایی رسیده که مردم نیز در برابر این اطلاعات، واکنشی نشان نداده و بر مرجعیت خودخواسته سلبریتی‌ها پایان داده‌اند. همچنان‌که درحال حاضر کمپین‌های مردمی بسیاری درجهت مقابله با این رفتارها تشکیل شده که گاهی اعضای بسیاری نیز دارند و توانسته‌اند در برابر گاف‌های پرتعداد این ماه‌های اخیر سلبریتی‌ها، بسیاری از مردم را با خود هم‌سو کنند.

منبع: روزنامه فرهیختگان

انتهاي پيام/

نظرات
هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است اولین نظر را شما ثبت کنید
ثبت دیدگاه

ارسال دیدگاه