پلشتی های پول در عصر حاضر!

پول، عامل اصلی خوشبختی نیست و فرضیه هرکس پولدارتر، خوشبخت‌تر، از بنیان غلط بوده ولی سوگمندانه آنچه که در جامعه کنونی امروز به وضوح مشاهده می شود، قدرت و اعتبار فراتر از حد باور و تصور پول و تغییر ماهیت آن، "از ابزار به هدف" است.

به گزارش زرین نامه: با وجود تقبیح نظام سرمایه داری یا سرمایه محوری از سوی علما و فلاسفه، داشتن ثروت و سرمایه مادی در حد اعتدال مورد پذیرش همگان است و هیچ انسان عاقلی فی نفسه داشتن ثروت مشروع را تقبیح نمی کند. چرا که اساساً ماهیت پول - که برای رفع نیازهای طبیعی بشر تعریف شده - ماهیتی اقتصادی و اجتماعی است و تلاش برای برآوردن نیاز های بشری نیز امری طبیعی و فطری است. کسب درآمد و تولید ثروت در دین مبین اسلام نیز مورد توجه بزرگان دین قرار گرفته است. بدون تردید خداوندی که انسان را خلق کرده، طبیعتاً نسبت به همه نیازهای او آگاهی دارد و به همین دلیل شیوه مرتفع کردن این نیازها را نیز به او آموخته است. یکی از نیازهای اساسی و فطری انسان کسب رزق و روزی است و اتفاقاً تلاش بشر برای کسب روزی حلال مورد ستایش نیز واقع شده است.

اما متاسفانه با پیشرفت بشر در زمینه های مختلف به ویژه در مباحث اقتصادی، همانگونه که ماهیت بسیاری از اشیاء و قوانین تغییر پیدا کرد، ماهیت و خواص پول نیز به گونه ای غریب تغییر یافت و محبوبیت آن صد چندان شد. تا جایی که امروزه گستره زعامت پول سرتاسر جهان را در برگرفته است و آدمیان در رقابتی تنگاتنگ برای رسیدن به آن تلاشی حریصانه و هراس انگیز دارند.

زیمل – دانشمند نابغه آلمانی در سال 1900 - در کتاب سترگ فلسفه پول می گوید: «پول خالص ترین ابزاری است که خودش به هدف تبدیل شده است!» این دگردیسی در پول و تبدیل شدن آن به هدف منجر به ظهور تبعات جبران ناپذیری فراوانی در جوامع امروزی شده که بر روی افکار، رفتار و اعمال انسان ها تاثیرات شگرفی گذاشته است. کمرنگ شدن یا حتی از بین رفتن مفاهیمی چون انسانیت، شرافت، شخصیت، اخلاق، مردانگی، گذشت، امانتداری و ... در جوامع به اصطلاح متمدن امروزی بخشی از این خسران نابهنجار و ویران کننده حکومت پول بر وجدان آدمیان است. در جامعه مدرن امروز سوگمندانه معیار بسیاری از امورات و معادلات بر مبنای پول پایه گذاری شده اند تا جایی که بسیاری در کوچکترین مراودات انسانی نظیر سلام  احوالپرسی نیز نقش و جایگاه پول و صاحبانش را لحاظ می کنند. در حقیقت پول و خواص مادی آن بر روی بسیاری از مولفه های اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و حتی دینی و اخلاقی نظیر نوع نگاه به افراد جامعه، احترام گذاشتن به دیگران، نذری بردن، دعوت کردن، محبت کردن و حتی پاسخ سلام سایه افکنده است! زیمل تاکید دارد: «تصاحب پول احساس امنيت و آرامش به وجود مي‌آورد و ما را متقاعد مي‌سازد که ختم شدن همه ارزش ها به پول امری طبیعی و رایج است! بنابراين مي‌توان گفت كه اين احساس و اعتقاد از حيث روانشناختي محض باعث مي‌شود كه همه اشياء در يك سطح قرار گيرند و اين امر نيز دليل موجهي است بر اينكه شكوه كنند كه پول در عصر ما به «خدا» مبدل شده است.» فلذا تعالی پول آنچنان که زیمل بدان اشاره دارد باعث شده تا افراد برای رسیدن به پول - این خدای نوظهور و همه کاره - از هر ابزاری بهره ببرند و از هیچ اقدامی – حتی غیر انسانی- فروگذار نکنند. 

با این وجود بسیاری از علما، فلاسفه، کارشناسان فرهنگی، دینی، آموزشی و ... نظریه زیمل را در خصوص تعالی پول نمی پذیرند و کماکان به جایگاه و نقش اخلاقیات در جامعه باور دارند. اینان معتقدند پول، عامل اصلی خوشبختی نیست و فرضیه هرکس پولدارتر، خوشبخت‌تر، از بنیان غلط بوده ولی سوگمندانه آنچه که در جامعه کنونی امروز به وضوح مشاهده می شود، قدرت و اعتبار فراتر از حد باور و تصور پول و تغییر ماهیت آن، "از ابزار به هدف" است.

پول تا جایی قدرت و رنگ و لعاب  پیدا کرده است که رنگ قانون در برابر آن تقریباً به چشم نمی آید و با قدرت آن می توان خرق عادت نمود و حتی قوانین فیزیک را هم تا حدودی جابجا کرد! با پول می توان با ماشین گرانقیمت، ساعت یک نیمه شب جوان بیگناهی را با هزاران آرزو راهی سینه قبرستان کرد و زودتر از آنکه جنازه اش را به سردخانه منتقل کنند، روی آسفالت قیمت جانش را چوب زد! با پول می توان مدرک تحصیلی خرید، می توان برای همسر دوم خانه ای معادل 782 سال حقوق یک کارگر خرید و یک لکسوس میلیاردی به عنوان حق السکوت پرداخت، با وجود داشتن پرونده سنگین تخلفات پزشکی می توان بیست دقیقه آنتن زنده تلویزیون را خرید و کارشناسی کرد، می توان هر شب با لبخند مردم خوب ایران را خیلی خیلی دوست داشت ولی برای تولد فرزند راهی کانادا شد، می توان فضولات را با غلات قاطی کرد و به خورد مردم داد، با پول می توان در رسانه ملی بساط قمار و بخت آزمایی راه انداخت، بازی ستاره مربع درست کرد، از خواص نداشته حلزون گفت و طاسی و سفیدی مو را درمان کرد، با پول می توان تابعیت و پست همزمان گرفت و با منابع مالی بزرگترین بانک جهان اسلام از کاباره ها و کازینوهای کانادا سر در آورد، می توان روز روشن کوه های لواسان را تراشید و شهرک لاکچری باستی هیلز ساخت و برای فرزندان، نوادگان، نتیجگان، نبیر‌گان، احفاد، اصحاب و اذناب زندگی رویایی ساخت، با پول می توان معدن ذغال سنگ زمستان یورت را تا خرتناق کاوید و ده ها کارگر بیچاره را راهی دیار باقی کرد، با پول می توان صندلی دانشگاه خرید و دندانپزشکی خواند، می توان بافت روستا را تغییر داد و بلند مرتبه سازی کرد، می توان مصوبات اقتصادی دولت و مجلس را ملغی کرد، می توان رای خرید، می توان تعرفه واردات خودرو را نجومی کرد و پراید را تا چند ده میلیون تومان بالاتر از قیمت واقعی فروخت و در یک کلام با پول می توان روی سبیل شاه نقاره زد و باقی داستان ... جالب اینکه در این گیر و دار که عده ای برای سیر کردن شکم خویش تا کمر در سطل های زباله خم می شوند، معاون رئیس جمهور در نقش وکیل مدافع ثروتمندان از عده ای حسود سخن می راند که در صدد زمین زدن ثروتمندان هستند و در سوی دیگر اگر کسی از ورود پول های کثیف به عرصه ای نظیر انتخابات حرفی به میان آورد، سین جین شده و مجبور به عقب نشینی می شود حتی اگر وزیر مملکت باشد!

بی تعارف شاید در هیچ عصری نظریه زیمل در خصوص تعالی و عظمت پول، این قدر رنگ واقعیت و عینیت به خود نگرفته بود. سوگمندانه این تغییر ماهیت پول همه ماجرا نیست و قصه آنجا غصه ناک می شود که اکثر این افرادی که پول را در راستای اهداف مالی شان به بردگی کشیده اند دارای شان و جایگاه اجتماعی نیز هستند و هر از گاهی از آنان با عنوان خیّر نیکو کار، مدیر نمونه، مدیر عامل بانک، کار آفرین برتر، معتمد، مشاور و ... یاد می شود و از دست مسئولان لوح سپاس دریافت می کنند؛ تمبر یادبودشان چاپ می شود؛ قدر می بینند و در مجالس بر صدر می نشینند؛ بانکها بدون وثیقه به آنها وام های میلیاردی می دهند؛ در رسانه ملی از آنها تجلیل می شود؛ به برنامه های ورزشی رسانه ملی دعوت می شوند؛ در افطاری ها و مهمانی های رسمی مقامات مشاهده می شوند و قس علی هذا ... ( هر چند خیلی دیر با لباس راه راه در دادگاه ها هم حاضر می شوند!)

این جایگاه و منزلت پوشالی را ]که خود زمینه ای برای ایجاد فساد مضاعف در جامعه شده است[ می توان نفرت انگیز ترین و خطرناک ترین خاصیت پول در عصر حاضر نامید. جایگاه خطرناکی که صاحبان آن، خود را تا جایی بالا و برتر می بینند که ستاندن جان سایرین در کف خیابان با ماشین های میلیاردی نیز در نزد آنها امری طبیعی است چرا که به زعم خویش توانایی جبران آن خسارت عظمی را دارند! این اوج مصیبت انسان عصر ماست! به هوش...

انتهای پیام/