معصومه ایمان زاده؛ صندوقچه اسرار فراموش شده سه شهید

رین نامه: نگریستن به فاصله های دور نمی گذارد حتی پلکی بر هم بزند شاید نشان از بیماری باشد اما گویا با این نگاه خود را به روزهای با فرزندانش بودن می کشاند، او خود را همچنان در سال های جبهه و جنگ می بیند.

به گزارش زرین نامه؛ قدم گذاشتن در خانه اش نیرو و توان می خواهد، خانه مادر شهیدانی که همان صفای روزهای جنگ را دارد مادری پر صلابت که هنوز جای قدم هایش که از شهامت و جرات ستودنیش 3 شیرمرد جوان را برای این انقلاب و سرزمین تربیت کرد، دیده می شود، هنوز ستون خانه رعشه دارد از دلاوری معصومه ایمان زاده مادر 3 شهید ارومیه ای که شاید در بستر افتاده است و بیماری اون را بستر نشین کرده است و شاید به ظاهر فراموشی گرفته است و چشم به دور دست ها دارد اما صلابت نگاهش توام با مهرو و عطوفت مادریش قابل دیدن و درک است، زنی که حق مادری را با آموختن به آغوش کشیدن بهشت برای 3 فرشته بنام اسماعیل ، امامعلی و جانعلی فاضلی به جا آورد و مادری شد برای همه فرزندان سرزمین عزیزمان ایران، مادری جان داده بود و او نه یک بار که 3 بار جانش را برای این مرز و بوم عطا کرد.

وارد که می شوی صفای خانه را از گوشه ی اتاقی حس می کنی که  دورادور تو را به یاد دوردست ها می اندازد ،مادری غریبانه روی تختی تنها و تنها نگاه گرمش را دارد و  دیگر هیچ! سالها مادر صدایش کرده اند اما امروز این کلمه برایش غریب است! حافظه ای نمانده برای خاطرات ، خسته و رنجور فقط چشم به دورها دوخته و حتی نمی تواند حرف بزند...

نگریستن به فاصله های دور نمی گذارد حتی پلکی بر هم بزند شاید نشان از بیماری باشد اما گویا با این نگاه خود را به روزهای با فرزندانش بودن می کشاند، او خود را همچنان در سال های جبهه و جنگ می بیند، زمانی که کمر همت بست و همت فرزندانش را برای حفاظت از خاک و دیارشان به جوش آورد.

تنها خاطرات مبهم و دور هستند که در برابر دیدگان کم سوی او رژه می روند او امروز با خاطراتش در کنار نوه هایش زندگی می کند اما حال  وروز خوشی ندارد یک نفر همین چند روز پیش می گفت شهدا که خود، رفته اند، الان بیشتر پدر و مادر آن ها نیز عزم رفتن دارند و در سنین بالا، هر روز شاهد رحلت این عزیزان هستیم.

معصومه ایمان زاده شیرزنی که همچون نامش معصومانه ایثار کرد و راه و رسم دلدادگی و عاشقی در عین شجاعت و نترسی را به فرزندانش آموخت تا شهادت هرکدام دیگری را از ادامه راه بازندارد، معصومه ایمان زاده ای که با ایمان زائیده شده بود، با ایمان زیسته است و امروز با ایمان شاید در انتظار پیوستن به فرزندانش و شاید به امید شفایش و بازهم در این انتظار رشادت خود را نمایان ساخته است.

کاش از همین امروز قدر این سرمایه را بدانیم و خاطرات آنها را برای آیندگان ثبت و ضبط کنیم. او راست می گفت اما برای معصومه ایمانی دیگر خاطراتی وجود ندارد. کاش می شد یک نفر برایش خاطراتش را بازگو می کرد.

حالا افسانه دیگری در راه است مادری در فراق یاد و یادگاران گذشته در بستر بیماری آرمیده است. آدم دوست دارد همه چیزی را بنویسد مبادا دست روزگار، عصیان به پا کرده و نسیان به بار آورد.

 بزرگی گفته است تا شقایق هست زندگی باید کرد اما مادران شقایقمان آرام آرام ترکمان می کنند، برای آن که نیازی به شناخته شدن نیست چراکه همیشه مانا خواهند بود اما ما برای اینکه خود را بشناسیم باید در کنارشان باشیم و اگر یارای گفتن هم ندارند حتی نگاه کردنشان هم بدون شک حماسه سازی را برایمان خواهد آموخت.

شهید امامعلی فاضلی

شهید اسماعیل فاضلی

شهید جانعلی فاضلی


منبع: اروم نیوز

نظرات
هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است اولین نظر را شما ثبت کنید
ثبت دیدگاه

ارسال دیدگاه