داد بکش؛ فـــــــریـــــــاد بـــــــزن!

زرین نامه: رضا مشتاقی دانشجوی فعال فرهنگی در مطلبی با نگاهی متفاوت به تحلیل فیلم «هیس؛ دخترها فریاد نمی زنند» پرداخته است که در ذیل این تحلیل را می خوانید:

به گزارش زرین نامه؛ * انتشار این مطلب از سوی «پایگاه خبری تحلیلی زرین نامه» به هیچ وجه به معنای تایید یا رد کامل یا بخشی از این مطلب نمی باشد.

«دخترها فریاد نمی زنند». شما با این گزاره موافقید؟ اگر همین الان این سوال را از من بپرسید ، پاسخ من صد در صد مثبت خواهد بود. به نظر من پسرها هم فریاد نمی زنند. اصلا آدم درست و حسابی داد و بی داد راه نمی اندازد.

خود خدا هم می گوید که : « بانگ برداشتن به بد زبانی را دوست ندارد ». ولی این حکم ، مطلق مطلق نیست. از نظر حقیر و خدای متعال (جل جلاله) یک قید خیلی مهم دارد ؛ « مگر از کسی که بر او ستم رفته باشد و خدا شنوای داناست .»1 به نظر موارد دیگری هم هست که فریاد کشیدن جایز و شاید حتی واجب باشد . یکی وقتی که قصد بیدار کردن خفته ای در مسیر خطر آرمیده را دارید.

قطعا فردی که بر روی ریل راه آهنی به خواب رفته است و تا دقایقی دیگر با رد شدن قطار از روی خود، جان به جان آفرین تسلیم خواهد کرد، با فریاد هشدار دهنده شما از خواب ناز خواهد پرید، احتمالا یک رویای شیرین را هم نیمه کاره رها خواهد کرد، تا ثانیه هایی شوکه خواهد بود و تا ساعاتی بعد سر درد آزار دهنده ای خواهد داشت. اما آیا کسی – از جمله خود شخص خوابیده – می تواند انکار کند که شما جان او را نجات داده اید؟

فیلم « هیس ... دختر ها فریاد نمی زنند »، داستان دختری است که در کودکی مورد کودک آزاری جنسی قرار گرفته است و به دلیل شرایط خانوادگی و اجتماعی و ترس از آبروریزی، از بروز دادن این مساله و مطرح کردن آن با خانواده اش – که متمول و متعلق به طبقه بالای اجتماع نیز هستند - عاجز بوده و این مساله بر زندگی او حتی تا سنین بزرگسالی و روز عروسی اش سایه افکنده است. مادر دخترک که با وجود وضع خوب مالی، به دلیل اشتغال فرصت نگهداری از دخترش را ندارد ، او را به دست کارگرشان « مراد » می سپارد و می شود آن چه نباید بشود.

دخترک هیچ گاه فرصت ابراز این مشکل خود را پیدا نمی کند تا این که در روز عروسی خود با موقعیت مشابه برای دخترکی دیگر رو به رو می شود و برای نجات او، نگهبان متعرض را به قتل می رساند. قهرمان قصه ما در دادگاه محکوم به قصاص می شود و پدر و مادر دخترک نجات داده شده نیز که از وضع مالی و اجتماعی بسیار خوبی برخوردار هستند، از ترس آبروریزی و در رفتاری مشابه با پدر و مادر قهرمان داستان، از حضور در دادگاه و عنوان این مساله که قتل صورت گرفته دفاع مشروع از ناموس و عرض دخترک آن ها بوده خودداری می کنند.

البته این رفتار فقط بین این دو خانواده یا در کشور ما رفتار شایع و مشابهی نیست. در تمام دنیا، رقم سیاه جرایم – تعداد جرایمی که هیچ وقت گزارش یا کشف نشده و از دید اجتماع مغفول می مانند – در مواردی مثل جرایم جنسی، خشونت های خانگی، جرایم علیه اطفال و امثال آن ها، میزان بالاتری را نسبت به دیگر جرایم دارا هستند. دلیل آن را هم می توان ناتوانی بزه دیده از گزارش جنایت، ترس از آبروریزی و عدم حمایت اطرافیان و جامعه و ... دانست.

در واقع جرایمی از این دست که کشف می شوند، نوک یک کوه یخ هستند که چندین برابر آن زیر آب و از نظر غایب است . خط اصلی فیلم « هیس » هم همین مساله – ترس قربانیان این جرایم از آبروی خود – به عنوان یک معضل اجتماعی است.

اسم فیلم هم به کنایه به همین موضوع اشاره دارد. این قضیه که بزه دیده به جای بزه کار سرزنش شود حداقل در فرهنگ ما سابقه طولانی و عمیقی دارد. شاهد آن هم حکایتی است که اسب یک نفر را می دزدند و یکی از همسایه ها می گوید که تقصیر پسرت است که در طویله را نبسته و دیگری می گوید که تقصیر خود توست که مواظب اسب نبوده ای و قس علی هذا و صاحب اسب می گوید: پس با این حساب، آن که بی تقصیر است دزد اسب است.

چرا در جامعه ای که منطق آن باید « هیچ حمل کننده ای بار گناه دیگری را حمل نمی کند »2 باشد، یک نفر باید از این که مورد ظلم و جنایت واقع شده است شرمسار باشد و از مطرح کردن آن ناتوان؟ بدون تردید این مساله و موجب شرمساری دانستن بزه دیده واقع شدن در این موارد، هیچ بنیان شرعی (به شهادت مثال هایی که از کتاب مقدس مان آوردیم) و عقلانی و منطقی ندارد و چیزی نیست جز باور های موهوم و خرافی و سنت های اشتباه. و فیلم «هیس»، شجاعانه کوشیده است تا با این فریاد خود، بیدارمان کند از این خواب شیرین پیش از آن که برای دخترکان بیشتری دیر شده باشد. به پدر و مادر ها بفهماند که بیشتر مراقب لاغر شدن و گریه های شبانه و زمزمه های زیر لب فرزندانشان باشند.

بفهماند که این سکوت از ترس آبروی کذایی، می تواند به از دست رفتن جان یک انسان، به آزادی یک جانی و ادامه جنایت هایش، به تعرض به 27 دختر دیگر، به نابود شدن زندگی 27 زن، 27 خانواده، 27 مادر، یک نسل بیانجامد.

نمی دانم که می دانید در سال 90 و طبق گزارش ناجا، 900 مورد تجاوز جنسی ثبت شده است که 60 درصد آن ها نسبت به مردان ( لواط ) بوده است ؟ می دانید اغلب این موارد نسبت به افراد زیر 15 سال و با اغفال صورت گرفته است ؟3 می دانید با توجه به آن چه در مورد رقم سیاه این جرایم گفتیم، آمار واقعی احتمالا خیلی بیشتر از این حرف ها است ؟ می دانید محمد بیجه ، جوان پاکدشتی که به 17 کودک تعرض کرده و در کنار 3 بزرگسال مجموعا 20 نفر را به قتل رساند ، در سنین 6، 8 و 12 سالگی مورد تعرض قرار گرفته بود و همین عامل و مشاهده بی پاسخ ماندن ظلمی که به او رفته بود و عدم توجه والدین او به این قضیه، اصلی ترین نقش را در شکل گیری شخصیت جامعه ستیز وی داشت؟

4اگر چه کسانی که در عالم حقوق جزا پا نهاده باشند می دانند که به نظر اغلب و اشهر اساتید حقوق کیفری، معاونت در یک جرم با ترک فعل محقق نمی شود و کسی که با ترک فعل به انجام جرمی کمک می کند را نمی توان مستحق کیفر دانست. اما آیا به راستی، کسی که با عدم تعقیب یک مجرم، دست او را در ادامه جنایات خود باز می گذارد، شایسته ملامت نیست؟

به فیلم به خاطر شجاعتش در ابراز این مساله احترام می گذارم. اگرچه معتقدم ایراداتی هم بر آن وارد است. برخی گفته اند که نباید به این موضوع که در جامعه ما چندان مبتلا به نیست، این قدر رو پرداخته می شد که این موضوع را قبول ندارم 5. ایرادی که به نظر می آید، نحوه پرداخت به مسائل حقوقی است. مردم ما اطلاعات چندانی از مسائل حقوقی ندارند. همین مساله آن ها را به شدت مستعد غلطاندن نظام عدالت کیفری در دام عوام گرایی می کند.6 حتما شما هم این مصاحبه های صدا و سیما را دیده اید که از مزدم درباره نحوه بر خورد با یک مجرم (اقتصادی، زورگیر و ...) سوال می شود و همه خواستار اشد مجازات هستند.

در این وانفسا رسانه ها نباید به این مساله دامن بزنند. اگر چه کارگردان در راستای شکل دادن به فیلم درام خود و به دست آورد فراز و فرود های آن ملاحظاتی داشته، اما بازیچه قرار دادن موارد حقوقی، آن هم در فیلمی با این موضوع که قصد اصلاح گری دارد، نتیجه مساعدی بر جا نخواهد گذاشت. دفاع وکیل متهمه در دادگاه و جمله ی « آخرین دفاع من اشک هایم است » شاید در نظام کیفری آمریکا که تشخیص جرم با هیات منصفه است، محلی از اعراب داشته باشد، اما در برابر قضات دادگاه کیفری استان، چه جایگاهی می تواند داشته باشد؟

آیا پایان فیلم، با وجود امکان نجات دادن قهرمان داستان از طریق برگزاری غیر علنی دادگاه و احضار خانواده دخترک نجات داده شده به دادگاه و ادعای دفاع مشروع، تاثیر منفی بر جامعه نخواهد داشت و سرنوشت چنین قهرمان هایی را که سعی در نجات دیگران دارند، سرنوشتی تاریک نشان نخواهد داد؟ از این قبیل موارد و برخی ایرادات دیگر وجود دارد که در این مقال نمی گنجد.

ولی باید گفت، کارگردان محترم، رسالت هنر را درک کرده است و این درک را با هدف گرفتن یک معضل تا پیش از این خاموش اجتماعی نشان داده است. فیلم با فریاد خود سعی کرده است که خفتگان را بیدار کند. فریادی که باید ادامه پیدا کند. فریادی که اگر زده نشود، روزی باید خون به صورت این خفته پاشید تا بیدار شود.

منبع:

1- لاَّ يُحِبُّ اللّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوَءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَن ظُلِمَ وَكَانَ اللّهُ سَمِيعًا عَلِيمًا / النساء 148

2-مَّنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدي لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً / الاسراء 15

3- همشهری جوان شماره 420

4- تحلیل جرم شناختی – روانشناختی بزهکاری در پرنو نظریه شخصیت مجرمانه با تاکید بر سه پرونده جنایی ( خفاش شب، بیجه پاکدشت، عنکبوت اصفهان)/ بهروز جوانمرد/ مجله کانون وکلا دادگستری مرکز/ شماره 45 و 46

5- ن.ک به افسرده دل افسرده کند انجمنی را

6- ن. ک. به همه شون رو اعدام کنید یا رسانه ها و عوام گرایی کیفری

خبرنامه دانشجویان ایران

اخبار بیشتر

آرشیو
نظرات
هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است اولین نظر را شما ثبت کنید
ثبت دیدگاه

ارسال دیدگاه