ماجرای مباهله

به گزارش زرین نامه: پیامبر اسلام در سال دهم هجرت نامه‌ای به اسقف نجران نوشت و طی آن مسیحیان نجران را به دین اسلام دعوت کرد.

نمایندگان پیامبراسلام، عتبة بن غزوان و عبدالله بن ابی‌امیة و الهدیر بن عبدالله و صهیب بن سنان، نامه را به اسقف مسیحیان نجران رساندند.وی پس از خواندن نامه، شورایی مرکب از شخصیت‌های مذهبی و غیرمذهبی تشکیل داد که وارد مدینه شوند و از نزدیک با پیامبر دیدار کنند و دلایل نبوت ایشان را مورد بررسی قرار دهند.

 

هیئت مسیحیان نجران متشکل از ۴۰ یا ۶۰ یا ۷۰ نفر به مدینه رفتند که بزرگان این هیئت را چنین نام برده‌اند: ابوحارثة بن علقمة که اسقف اعظم اهالی نجران بود و عاقب که اسم او عبدالمسیح بود و سید که اسم او ایهم بود. نمایندگان نجران پس از دیدار با پیامبر با او به مباحثه و تبادل نظرات و افکار پرداختند و در مورد مسیح ومریم و خدا به گفتگو نشستند، که در نهایت آنان به پیامبر گفتند: «گفتگوهای شما ما را قانع نمی‌کند». در این هنگام جبریل آیه مباهله را آورد و پیامبر را مأمور کرد تا با کسانی که با او مجادله می‌کنند به مبادله برخیزد. آن آیه (آیه ۶۱ سوره آل عمران) چنین است:

 

 به آنها (مسیحیان نجران) بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت می‌کنیم شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت می‌نماییم شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت می‌کنیم شما نیز از نفوس خود را، آنگاه مباهله می‌کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار می‌دهیم.

  

 

نمایندگان نجران از پیامبر وقت خواستند و قرار شد فردای آن روز به مباهله بروند.پیامبر و نمایندگان نجران، توافق کردند که مراسم مباهله در نقطه‌ای خارج از شهر مدینه، در دامنه صحرا انجام بگیرد.اسقف مسیحی به نمایندگان نجران گفته بود در مراسم مباهله نگاه کنید، اگر محمد با فرزندان و خانواده اش برای مباهله آمد، از مباهله با او بترسید و اگر با یارانش آمد با او مباهله کنید. پیامبر اسلام به همراه  علی و حسن و حسین و فاطمه به سمت صحرا رفت. با دیدن این صحنه مسیحیان از انجام مباهله خودداری کردند.

نظرات
هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است اولین نظر را شما ثبت کنید
ثبت دیدگاه

ارسال دیدگاه