بالاخره یک ساعت کار در هفته شغل محسوب می‌شود؟

زرین نامه: در سال های گذشته شماری از منتقدان دولت های نهم و دهم، مرتبا صحت آمارهای اعلام شده درباره نرخ بیکاری را زیر سوال می بردند و در توجیه ادعای خود، دستکاری دولت در تعریف شاغل را بهانه می کردند.

به گزارش زرین نامه؛ به گفته منتقدان، دولت های نهم و دهم با دستکاری در تعریف بیکاری تلاش می کردند نرخ بیکاری را کمتر از واقع نشان دهند.

دستمایه این انتقادات هم تعریفی است که از فرد شاغل در محاسبات مرکز آمار صورت می گیرد. طبق تعریف مرکز آمار، به فردی که در هفته حداقل یک ساعت کار کرده باشد، شاغل گفته می شود و وی جزو بیکاران محسوب نمی شود.

در کشورمان مرکز آمار مسئول تهیه و انتشار نرخ بیکاری است. این مرکز در راستای هماهنگی استانداردها با مراکز آماری بین المللی و سازمان بین المللی کار، در سال 1383 تصمیم گرفت تعریف شاغل و بیکار را مطابق استانداردهای بین المللی تنظیم کند.

تعریف شاغل در طرح آمارگیری از اشتغال و بیکاری، تا سال 1383 عبارت بود از فردی که در هفته مرجع حداقل دو روز کار کرده است. اما در سال 1383 برای انطباق با تعاریف جدید و استانداردهای بین المللی که توسط سازمان بین المللی کار ابلاغ می شود، این تعریف به حداقل یک ساعت کار در هفته مرجع تغییر کرد. 

به گفته مسئولان مرکز آمار، تغییر تعریف بیکاری فقط موجب یک دهم درصد تغییر در نرخ بیکاری آن هم فقط برای یک بار شده است، تغییر تعریف نرخ بیکاری در دولت هشتم و در جهت همسو کردن شاخص ها با استاندارد های بین المللی صورت گرفت.

 بدین ترتیب از ابتدای سال 1384 در آمارگیری ها و سرشماری های مرکز آمار، از استاندارد جدید استفاده شد؛ به عبارت دیگر این تغییر استاندارد آماری، قبل از روی کار آمدن دولت نهم انجام شده بود؛ اما بعدها منتقدان دولت های نهم و دهم مکررا آن دولت را متهم می کردند که با دستکاری در آمار بیکاری، تلاش دارد نرخ بیکاری را کمتر نشان دهد تا عملکرد خود را موفق جلوه دهد.

البته در طی سال های گذشته، مسئولان مرکز آمار چند بار در واکنش به این جنجال ها اعلام کردند که حقیقت ماجرا چه بوده است.

مثلا عادل آذر رئیس مرکز آمار ایران گفته بود: «تعریف مفهوم بیکاری از دولت هفتم در کشور رایج بوده و طی این مدت همواره نرخ بیکاری بر اساس تعریف یک ساعت کار در هفته محاسبه شده است. مبنای محاسبه نرخ بیکاری بر اساس تعریف سازمان بین‌المللی کار است، بر اساس تعریف یاد شده هر فردی که در هفته یک ساعت کار کند و بتواند درآمدی کسب کند، شاغل محسوب می‌شود.»

اما منتقدان دولت سابق بر حرف خود اصرار داشتند و آن را به دستکاری در نرخ بیکاری متهم می کردند. این روندادامه داشت تا این که با تغییر دولت و روی کار آمدن روحانی، بسیاری از افرادی که در هشت سال گذشته چنین ادعایی را مطرح می کردند، در دولت جدید پست و مقام گرفتند و از گروه منتقدان قوه مجریه به حامیان آن تغییر موضع دادند.

بدین ترتیب انتظار می رفت که با روی کار آمدن منتقدان دولت سابق بر مسندهای اجرایی، تعریف بیکاری نیز اصلاح شود اما نه تنها این انتظار، محقق نشد بلکه مدیران دولت فعلی همان ادله دولت سابق را بیان می کنند که البته حقیقت هم همین است.

مثلا حسن طايي، که از منتقدان ثابت دولت های نهم و دهم و جزو امضاکنندگان نامه های انتقادی اقتصاددانان به رئیس جمهور سابق بود و اینک معاون اشتغال وزير كار دولت یازدهم شده است، روز شنبه در گفتگو با روزنامه آرمان، تمامی ادعاهای چند سال اخیر درباره دستکاری دولت های نهم و دهم در نرخ بیکاری را رد کرده است.

وی در پاسخ به این سوال جهت دار خبرنگار که پرسیده است: «در دولت گذشته شاهد بوديم كه حتي دو ساعت كار در هفته نيز مصداق اشتغال محسوب مي شد، اين شيوه احتساب اشتغال تا چه حد با نرم‌هاي جهاني آمارگيري اشتغال همخواني دارد؟»، گفته است: «اين تعاريف مربوط به دولت گذشته نبود. تعاريفي كه در حال حاضر مركز آمار مورد عمل قرار مي‌دهد مبتني بر استانداردهاي بين‌المللي است. برخي از معيارهاي مركز آمار براي تعيين تعداد بيكاران و شاغلان به واحدهاي اندازه‌گيري بيكاري مربوط مي‌شود، يعني از اين معيار صرفا براي اندازه‌گيري استفاده مي شود اما مادامي كه بخواهيم نرخ بيكاري كلان كشور را مشخص كنيم بايد دقت بيشتري داشته باشيم. اين شيوه احتساب با نرم‌هاي جهاني مطابق دارد. لذا روش‌هاي مركز آمار كشور و هم تعاريف آن صحيح است و اشكالي بر آن وارد نيست.»

هرچند باید به انصاف و صداقت کنونی آقای طایی ارج نهاد، اما این سوال مطرح است که چرا وی در سال های گذشته که این اتهام از سوی اصلاح طلبان مطرح می شد، به این حقیقت اشاره نکرده بود.

اینک بد نیست نگاهی بیندازیم به شماری از افرادی که در سال های گذشته تعریف بیکاری را تصمیم دولت نهم برای کم نمایی بیکاران معرفی می کردند:

بالاخره یه ساعت کار در هفته شغل هست یا نیست؟* حسن روحانی در نشست تخصصی «تحلیلی بر مزد منصفانه و کار شایسته از سیاست تا واقعیت» که در مرکز تحقیقات استراتژیک در تاریخ 91/02/11 برگزار شد، گفت: «متأسفانه حتی با در نظر گرفتن یک تعریف بسیار نازل از کار یعنی که با یک ساعت کار در هفته، افراد شاغل محسوب می‌شوند! باز هم اشتغال نه در حد کافی بلکه «لازم» هم حاصل نشد. طبق گزارش رسمی معاونت برنامه‌ریزی و نظارت راهبردی رئیس‌جمهور که در سال 1390 منتشر شد با همین تعریف یک ساعت کار در هفته، نرخ بیکاری در برنامه چهارم توسعه نه تنها کاهش نیافت بلکه از 11/5 درصد در سال 1384 به 11/9 درصد در سال 1388 افزایش یافت و این در حالی است که طبق هدف برنامه، باید نرخ بیکاری در سال 1388 به 8/4 درصد کاهش می‌یافت.



* علی لاریجانی 
تاکید کرد: یکی از مشکل‌های اساسی کشور مسأله بیکاری است که باید براساس تعریف دقیق بیکاری در قانون اساسی این مسأله نیز برطرف شود. کسی که در هفته یک روز کار می‌کند واقعاً شاغل نیست و باید شغلی براساس تعریف قانون اساسی داشته باشد. 

* محمدرضا باهنر: «تا سال ۸۴ و ۸۵ نرخ بيكاري بر مبناي شاخص هاي بين المللي ارزيابي مي شد كه بر اساس آن هر فردي كه دو روز در هفته شاغل مي بود عنوان شاغل مي گرفت و بر اين اساس نرخ بيكاري در كشور برآورد مي شد حال آن كه در سال هاي بعد دولت با تغيير دادن شاخص هاي بين المللي و استفاده از شاخص هاي ديگري مبني بر اين كه هر فرد در هفته يك ساعت كار كند شاغل است نرخ بيكاري در كشور را كاهش داده است. بنابراين با تغيير شاخص هاي بررسي بيكاري، نرخ بيكاري نيز كاهش پيدا كرد.»

* محمد عطارديان دبير كل كانون عالي انجمن هاي صنفي كارفرمايي ايران: «نرخ بيكاري غيرواقعي است، دولت در تعريف شاغل دستكاري كرده تا نرخ بيكاري را كمتر نشان دهد، تعريف اشتغال از دولت نهم تغيير كرد.... بطور قطع نرخ بيكاري واقعي در جامعه بيش از آن چيزي است كه اعلام شده است... به نظر من اشكال در اعلام نرخ بيكاري به تعريف نادرست از بيكاري بر مي گردد. در حال حاضر بر اساس تعريف دولت، هر كس يك ساعت در هفته كار كند شاغل محسوب مي شود، در حالي كه اين تعريف به هيچ وجه واقعي نيست. از نظر من حداقل 20 تا 25 ساعت كار در هفته لازم است كه بتوان يك فرد را نيمه شاغل خواند و براي چنين فردي نيز بايد نرخ بيكاري ضريب در نظر گرفت.... تا آنجا كه من اطلاع دارم و اسناد سازمان جهاني كار را مطالعه كرده ام، اين موضوع كه براساس تعريف سازمان جهاني كار يك ساعت كار در هفته معادل اشتغال كامل است، صحت ندارد.»

* محمدرضا تابش: «با تغيیر تعريف كار نمي توان گفت بيكاري كاهش يافته است در گذشته چنانچه فردي دو روز در هفته كار مي كرد شاغل محسوب مي شد اما در حال حاضر چنانچه فردي دو ساعت در هفته كار كند شاغل محسوب مي شود در حالي كه واقعيت امر اين نيست. تعریف کار عوض شده و بر مبنای تغییر آن تعریف، می گویند کاهش بیکاری است که این مسأله درست نیست و در جامعه افزایش بیکاری مشهود و وضعیت اشتغال خوب نیست و همین مسأله ها باعث نگراني اقشار جامعه شده است.» 

*روزنامه مردم سالاری: «يکي از بدترين تغييراتي که در رابطه با کاهش آمار ميزان بيکاري از سوي دولت اعمال شد، تغيير در نحوه محاسبه شغل است. تعريف سوال برانگيزي که دولت از شاغل ارايه داده اين است که هر کس در هفته يک ساعت کار کرده باشد، شاغل محسوب مي شود و از ليست بيکاران حذف خواهد شد.» 


* غلامعلی فرجادی: «در مورد تعریف بیکاری،در گذشته سوال می‌شد که آیا در دو هفته گذشته شاغل بوده‌اید یا خیر؟ اما در سرشماری اخیر کسی که دو روز را در ماه گذشته زمان سرشماری کار کرده، شاغل به حساب می‌آورده‌اند یا پنج ساعت در هفته کار کرده جزو شاغلان محسوب شده است. بنابراین، نتایج سرشماری 85 ممکن است باعث شود که نرخ بیکاری تا حدودی متفاوت از گذشته حساب شود.»

*محمدرضا خباز: مسئولان اشتغال کشور به جای حل مشکل اشتغال تعریف آن را عوض کرده‌اند و به جای دو روز کار در هفته هر کسی را که دو ساعت در هفته کار کند، شاغل حساب می‌کنند و متأسفانه ادعای حل مشکل اشتغال را هم دارند... وزارت کار ادعای این را دارد که نرخ بیکاری را در کشور تک رقمی کرده است، در صورتی که این وزارتخانه تنها در شاخص‌ها و تعریف‌های اشتغال دست برده است...  تغییر شاخص اشتغال از هفته‌ای دو روز به هفته‌ای دو ساعت مشکل اشتغال کشور را حل نمی‌کند، بلکه انبوهی از مشکلات را در پس پرده آمارهای خوش نقش و نگار پنهان می‎کند. 

*مسعود پزشکیان: معلوم نیست که 11/1 درصد بیکاری چقدر منطبق بر واقعیات باشد. در واقع، چیزی که در کشور ما، قابل اعتماد نیست، آمار است! تعاریف که جدیدا از اشتغال شده، با واقعیات جامعه، زمین تا آسمان فرق دارد.

 
* حسین راغفر: در حال حاضر فردی که بگوید در هفته قبل حداقل «یک ساعت» کار کرده است، جزو بیکاران در نظر گرفته نمی‌شود. در حالی که در سال‌های قبل از 1384 بیکاری با تعریف قبلی یعنی «سه روز کار در هفته» مشخص می‌شد. در صورتی که آمارهای خام اشتغال و جزییات آمارها با توجه به رده‌بندی سنی اعلام شود، می‌شود تعداد این اشتغال ناقص را که در واقع یک نوع بیکاری است، محاسبه کرد. اما تعداد ساعاتی که بتوان بر اساس آن گفت یک فرد واقعاً شاغل است، 44 ساعت در هفته است. این در شرایطی است که الان حدود نیم میلیون نفر هستند که کمتر از 16 ساعت در هفته کار می‌کنند و واقعاً نمی‌توان گفت این تعداد ساعت، کسی را از بیکاری خارج می‌کند.

* محسن رضایی در مناظره با احمدی‌نژاد: در مورد نرخ بیکاری که گفتید، باید بگویم شما عددسازی کردید. مردم بدانند که متغیر بیکاری در تعیین این آمارها تغییر پیدا کرده و از 2 روز کار در هفته به 2 ساعت رسیده است. یعنی در دولت نهم فردی با 2 ساعت کار در هفته بیکار محسوب نمی شود.

* علیرضا محجوب: متأسفانه در چند سال گذشته شاهد بوده‌ایم که دولت برای پایین جلوه دادن نرخ رشد و آمار بیکاری، دست به تغییر و تحریف مفهوم بیکاری زده و چرخش خبری رسانه‌ها را به نفع خود تمام کرده است، در صورتی که در عالم واقعیت، بیکارها همان بیکارها بودند و گرسنگان همان گرسنگان.

* محمدعلی نجفی: بی‌تعادلی در بازار کار هم وجود دارد و با اینکه دولت نهم تعریف بیکاری را تغییر داد شاهد 3.5 میلیون نفر بیکار در کشور هستیم که 80 درصد آن‌ها زیر 30 سال هستند و این البته بدون محاسبه بیکاری پنهان قشر تحصیل‌کرده است که برای برای فرار از بیکاری‌ چاره‌ای جز ادامه تحصیل تا مقاطع بالاتر ندارد.

* وحید محمودی امضاکننده نامه 57 اقتصاددان به رییس جمهور تصریح کرد: آقایان برای بهبود نرخ بیکاری تعریف بیکاری را تغییر داده‌اند. پیش از این در پرسشنامه‌های مرکز آمار به شخصی شاغل گفته می‌شد که در دو هفته اخیر بیکار نبوده باشد اما در تعریف جدید فردی که دو هفته قبل از بررسی تنها 2 ساعت کار کرده باشد شاغل محسوب می‌شود!

روزنامه شرق: آمار دولت در مورد بیکاری دروغ است... درصدهای اعلام‌شده در مورد بیکاری کلا اشتباه است. آیا هر کسی که در هفته یک ساعت کار کند، شاغل محسوب می‌شود؟ این از اساس و بنیان غلط است.

* مردم‌سالاری: دولت دهم در دو، سه سال گذشته همه تعريف‌هاي دقيق و آکادميک از بيکاري را به کناري گذاشته و تعريفي خود ساخته از اين معضل اقتصادي ارائه کرده است تا با شاغل توصيف کردن بسياري از بيکاران، آمارهايش را مثبت و اثربخش جلوه بدهد. اگرچه تکيه بر تعاريف دولت بويژه در بخش بيکاري، کاملا نادرست و نابجا است اما حتي با وجود اين فرض و حتي با مبنا قرار دادن تعريف بيکاري مورد پذيرش دولت باز هم نمي‌توان نتايج موفقيت آميزي از کار بيرون آورد.ا

البته نباید از یاد برد که دولت های نهم و دهم نیز در ایجاد چنین فضایی مقصر بودند؛ وقتی بدون هیچ دلیل و مدرکی از اشتغالزایی میلیونی یا نرخ رشد اقتصادی 10 درصدی سخن می گفتند، طبیعی بود که منتقدان با تعمیم این آمارهای نادرست به سایر آمارهای رسمی، تمامی عملکرد دولت را زیر سوال ببرند.