گزارشی از اولین دیدار چمران با امام(ره)
زرین نامه: دیدار این گروه از ایرانیان که یکی از آنان، دکتر مصطفی چمران بود، در اول آذر ۱۳۴۴ با امام خمینی صورت گرفت. دو دیدار، در روزهای دوم و چهارم آذر با حضرت امام(ره) در نجف اشرف انجام شد.
به گزارش زرین نامه؛ در تاریخ ۱۵ مهر ماه ۱۳۴۴، به جمعی از ایرانیان مبارز مستقر در بیروت تلگرافی به ایم مضمون از عراق ارسال شد:
«خمینی سهشنبه وارد کاظمین شد. محمد».
دیدار این گروه از ایرانیان که یکی از آنان، دکتر مصطفی چمران بود، در اول آذر ۱۳۴۴ با امام خمینی صورت گرفت. دو دیدار، در روزهای دوم و چهارم آذر با حضرت امام(ره) در نجف اشرف انجام شد. متن مذاکرات عینا از روی یادداشتهای دکتر چمران و یکی از همراهانش به شرح زیر میباشد:
جلسه اول: ۲۴ نوامبر ۱۹۶۵ برابر با ۳ آذر ۱۳۴۴
ابتدا آقایان کمال و جمال توسط محمود معرفی شدند و محمود شرح تحصیلات و سابقه مبارزات جمال و کمال را شرح داد و آیتالله تحسین کردند.
آیتالله به جمال: آیا به ایران میروید؟
جواب داده شد نه- جزء لیست سیاه بوده و به ایران نمیرویم- از ایران نیز نوشتهاند که نیایید و زن و بچه را نیز نفرستید.
آیتالله شروع به صحبت کرده و فشار و اختناق بیحد ایران را تذکر دادند و گفتند با این فشار چه میتوان کرد؟ در وضع بدی هستیم.
جمال: درباره سازمان دانشجویان آمریکا، جبهه ملی، نهضت آزادی ایران و انجمن اسلامی دانشجویان و روابط آنها با هم و فعالیت در سطحهای مختلف از نظر فکری و سیاسی گزارش داد. جمال ضمن یاد خیری از بازرگان و نصیحت پدرانه او میخواست به صحبت خود ادامه دهد ولی نام بازرگان آیتالله را به سخن آورد و با تاثر گفتند.
آیتالله لابد میدانید که آقایان را به برازجان تبعید کردهاند.
کمال اسامی همه آنها را ذکر کرد.
آیتالله: خبرهای مختلفی نیز رسیده بعضی میگویند، ۶۰۰ نفر، ۴۰۰ نفر و بعضی میگویند ۶۰ نفر از تهران و مشهد گرفته و مرتب میگیرند:
کمال: مطابق خبرها ۲۳۰ نفر را گرفتهاند.
آیتالله: همین این عدد را من هم شنیدهام.
کمال شرح داد که عدهای از دوستان ما تحت تعقیب و متواری هستند و از ما سوال کردهاند آیا ممکن است به عراق یا جای دیگری بیایند؟ لحظاتی با سکوت گذشت.
آیتالله با نارضایتی گفتند وضع اینجا هم خیلی بد است. سکوت است، همه خفتهاند. گفت من میخواهم در اینجا نیز تکانی بدهم.
کمال: درباره تغییر و تحول اساسی در ایران صحبت کرد که منظور فقط تغییر این رژیم نیست بلکه تغییر و تحول همهجانبه و سازندگی کامل آینده است و ما نمیخواهیم شاه برود و قلدر دیگری جای او بیاید.
آیتالله: آری ما الان کسی را نداریم که اگر شاه برود مملکت را اداره کند. ما نمیخواهیم شاه که سیر است برود آدم گرسنهتری بیاید و مردم را بیشتر اذیت کند.
لحن سخن طوری بود که ایشان میداند نابودی شاه عملی است ولی بدون نقشه و سازندگی کار عاقلانهای نیست. در ضمن گفتند چه میدانید؟ شاید یک شبه وضع برگردد.
دیدار شهید چمران با امام خمینی(ره) پس از پیروزی انقلاب
کمال: درباره حساسیت جوانان نسبت به مذهب سخن گفت، که مبارزات روحانیون در حال حاضر این حساسیت را از بین برده و این خود خدمت بزرگی است. و بعد درباره خطر ایدئولوژیک کمونیستها و احتیاج فکری و توجه بیشتر به خارج صحبت کرد. ضمنا کمال کتابی از طرف انجمنهای اسلامی دانشجویان و نامهای از نهضت آزادی ایران خارج از کشور و کتابچهای از کنفدراسیون را که سخنرانی ایتالله درباره کاپیتولاسیون در آن درج شده بود و نامه والدن به یونانت و فشارهای موسسات خارجی بر دولت ترکیه و نامه نهضت آزادی ایران خارج از کشور به کنگره اسلامی در قاهره و جریان شرکت کاشف الغطاء در این کنگره و نامه اعتراض آمیز انجمنهای اسلامی دانشجویان خارج از کشور به شاه، همه را شرح داد.
ایتالله: شرح دادند که در ترکیه چندینبار گروههای مختلف از مقامات دولتی ایران به دیدار او رفتند- مهندس شریفامامی، مهندس ریاضی، سرهنگ پاکروان، سرهنگ (نشاط) به کرات به دیدن او رفتهاند- و کوشیدهاند که ترتیب آشتی او را با شاه فراهم سازند. آیتالله به پاکروان گفته است که چرا مبارزه میکنند، شاه باید تسلیم قانون اساسی بشود؛ شاه باید دست از دخالت در امور بردارد؛ نباید همهچیز را به شاه مربوط و موکول ساخت. باید دولت آزاد و مستقل باشد. چرا اگر سازمان امنیت جنایتی میکند، شاه را مورد لعن قرار بدهند! به صلاح خود شاه نیست. شاه نباید نوکر اجنبی باشد. و نظایر اینها. پاکروان با وجود خبث طینت حرفهای او را تایید میکند، ولی میگوید بهتر است خود آیتالله با شاه حضوری صحبت کنند. آیتالله توضیح دادند که این دامی بود برای رسوا ساختن ایشان. پاکروان میگوید حرفهای شما منطقی است اما من نمیتوانم به شاه بگویم و مثل خود شما تشریح کنم. شاه آدم خوبی است حرف حساب سرش میشود، بهتر است خود شما به دیدار او بروید.
سرهنگ دیگری که اسمش را نویسنده (جمال) فراموش کرده است (احتمالا نشاط) به دیدار آقا میرود و میگوید شاه آدم متواضعی است اگر شما قبول بفرمایید او خود به دیدار شما خواهد آمد. آقا در جواب میگویند، شاه آنقدر کثیف و نجس است که اگر به دریا نگشت بزند، دریا نجس میشود. من شاه را بپذیرم؟ هیهات، نابود میشوم. استنباط و درک آقا این بوده است که ظاهرا فشارهای مقامات بینالمللی در دستگاههای ایران بسیار موثر بوده است (اینها را در تایید اقدامات گذشته ما میگفتند).
گفتند که به همه در داخل و خارج سفارش کرده بودند که مبادا راجع به آزادی ایشان از دشمن درخواستی شود. بودن در زندان و تبعید برای ایشان خوشتر است از آنکه از دشمن خواهش شود. لذا تاکید کردند که اقدامات خارج از کشور شما موثر بوده است و دشمن از ترس دخالت آنها ناچار به عقبنشینی شده است. ایشان سپس به طور مبسوط راجع به وظایف ما در دو جهت کلی و اساسی: ۱. شناساندن استعمار و امپریالیسم به مردم و جوانان و ۲. معرفی مکتب مترقی اسلام، بیاناتی فرمودند و گفتند که باید جوانان بدانند که استعمار میخواهد همه چیزها را غارت کند، باید او را شناخت و با او جنگید. باید دانست و ایمان آورد که اسلام یک مکتب مترقی و تامینکننده سعادت ما میباشد. یک آیین کامل است. برای انسان از قبل از تولد تا بعد از مرگ، برای تمام مراحل، تعلیم و تربیت، اقتصاد، ازدواج، حکومت و... نظر داده است. در هیچ کجای دنیا، در هیچ آیینی چنین امری دیده نمیشود و این خود یکی از معجزات اسلام است. جوانان را باید با این حقایق آشنا ساخت.
سپس آیتالله راجع به ادامه مبارزه و تاکید در عدم ناامیدی صحبت کردند. فرمودند باید به مبارزه ادامه داد. ما هم در اینجا امیدواریم بتوانیم نجف خفته را تکان بدهیم. شاید بتوانیم با مقامات و محافل کشورهای اسلامی و عربی تماسهایی برقرار سازیم و کاری انجام بدهیم.
کمال توضیح داد که در موقع ورود شاه در روز ۱۵ خرداد سال قبل به آمریکا تدارکات وسیعی دیده شده بود. از ایران خبر دادند که ۵۰۰ نفر افسر و گروهبان و کماندو به آمریکا میآید. دشمن ترسیده بود و مقامات سفارت توسط پسر آیتالله زنجانی پیغام دادند که حاضرند اگر دست از تظاهرات علیه شاه برداریم، زندانیان را آزاد سازند، اما جواب ما این بود که بروید، با خود آنها (مهندس بازرگان و آیتالله طالقانی و دکتر سحابی) در زندان صحبت کنید اگر آنها دو کلمه بنویسند که آزادند ما سکوت میکنیم.
سپس چون جمع کثیری به دیدن آقا (آیتالله خمینی) آمده بودند، و مستخدم اطلاع داد که مردم منتظرند، ادامه صحبت به روز بعد موکول شد.
جلسه دوم: ۲۵ نوامبر ۱۹۶۵ برابر با ۴ آذر ۱۳۴۴
با حضور کمال و جمال و محمود و آیتالله
پس از معارفه و سلام
جمال: درباره آمریکا و فعالیت مسیحیت برای مسیحی کردن مسلمین شرح داد و فعالیتهای مسلمین و نتیجه گرفت که تا ما یک کشور آباد و آزاد و نمونه اسلامی نداشته باشیم کسی به حرف و منطق و طرز تفکر ما گوش نمیدهد. وقتی مصر و الجزایر پیروز شدند تازه مردم عرب به دنبال مطالعه امور اسلامی آمدند.
آیتالله: آیا تبلیغات مسیحیت کسی از مسلمین را عوض میکند؟
جمال: نه، زیرا حرفهای پوچ آنان اثر عکس دارد و حتی جوانانی که در ایران به دین علاقهای ندارند پس از مقایسه با مسیحیت به دین اسلام و طرز تفکر خود مباهات میکنند.
جمال درباره لزوم سازمان و برنامه و علم انقلابی و عدم وجود آن در ایران صحبت کرد. گفت الجزایر ۱۳۵ سال جنگیده. در جنگ بینالملل دوم سابقه داشته ولی ما هیچ علم و سابقهای نداریم و اکنون باید بیاموزیم. کشور شمال دشمن ما و عراق و افغانستان خفته و خواباند. و ما جوانان نهضت (آزادی) بنابر ضرورت از سالها پیش خود را آماده کرده و سعی داشتهایم که این کمبودها را پر کنیم. ۱۵ خرداد یک پیروزی بزرگ بود. ما که در خارج هستیم از انعکاس اخبار، وحشت غربیها را درک میکنیم. نوشتند اگر روحانیون و طبقه جوان با هم تواما کار میکردند رژیم سرنگون شده بود. نیروی انقلابی بالقوه وجود دارد و غربیها برای (مقابله با) مبارزه پارتیزانی مشغول تعلیم سربازان خود و ارتش ایرانند. فقط موضوع، تعلیم علوم لازم انقلابی و سازماندهی و هماهنگی نیروهاست و اگر این آمادگی در ۱۵ خرداد وجود د اشت با شهادت ۵۰۰۰ نفر دولت سرنگون میشد...
به علت کمی وقت... پیشخدمت وارد شد و گفت عدهای منتظرند و وقت نماز است.
کمال مقداری درباره اصول امنیتی صحبت کرد و راجع به میکروفونهای کوچک و فرستنده و ضبط صوت گزارش داد که ممکن است حرفها را به خارج برده سوءاستفاده کنند. کمااینکه تا به حال کردهاند. به همین علت ما میل نداریم که دیگران درباره روابط ما با هم چیزی بدانند و نوشتههای ما را ببینند زیرا صلاح نیست دشمن از برنامهها و کارهای ما باخبر شود. ایشان تصدیق کردند.
کمال خواهش کرد که بهتر است آیتالله جواب تلگرافات دوستان و جوانان را بدهند.
آیتالله: این مخالف نقشه من است. من از صمیم قلب خواهان موفقیت همه آنها هستم، ولی اگر نامه و جواب و غیره شروع شود چند دستگی به وجود میآید. عدهای خیلی مقدسند و عدهای خیلی متجدد و دل آزرده میشوند. در مورد حتی آقای مهندس بازرگان وقتی من اشاره و صحبت کردم عدهای از مقدسین اصفهان به من اعتراض داشتند و چون دشمن ما خیلی قوی است ما باید همه نیروهای خود را جمع کنیم از چند دستگی بپرهیزیم. کاری کنیم که همه بیایند و خلاصه صلاح نیست که مرا منسوب به دسته بخصوصی کنند.
جمال: شما پرچم مبارزهاید و باید مافوق دستجات و این حرفها قرار بگیرید.
آیتالله: نه همه ما با هم باید کار کنیم. تقدم و تاخری نیست و نباید باشد همه با هم در یک ردیف باید بمانیم تا کار پیش برود.
کمال: صف جماعت هم امام دارد.
خداحافظی و وداع...
علاوه بر یادداشت مذاکرات این جلسه دیدار و گفتوگو، دکتر چمران، طی یادداشتی جمعبندی خود را از عکسالعمل آیتالله خمینی، به شرح زیر نوشته است.
جمعبندی دکتر چمران در عکسالعمل آیتالله خمینی- پس از صحبت با کمال و جمال و محمود- طی دو جلسه خصوصی در تاریخهای ۲۵ و ۲۶ نوامبر ۱۹۶۵ ۰سوم و چهارم آذر ۱۳۴۴)
۱- او در جواب اینکه باید نامههای سازمانها را جواب داد عقیده داشت که این به صلاح نیست زیرا هر کس نامهای خواهد نوشت و او مجبور خواهد شد، جواب به بعضی دستهها باعث ناراحتی دستههای دیگر خواهد شد و این امر موجب تفرقه است. باید همه نیروها را جمع کرد و از هر عملی که باعث چند دستگی و اختلاف شود پرهیز کرد.
۲- حتی حاضر نشد درباره تبعید مهندس بازرگان چیزی بنویسد، زیرا میگفت در دفعه قبلی دفاع از مهندس بازرگان باعث اعتراض مقدسین شده، عدهای از مقدسین اصفهان به او اعتراض کردهاند. بنابراین معتقد بود که نباید دیگر حتی نام بازرگان را برد.
۳- معتقد بود که پیرها بیفایده هستند و فقط امید به جوانان است.
۴- معتقد بود که هر کس در هر نقطهای که هست باید صدای اعتراض بلند کند و مردم را آگاه نماید. آگاهی راجع به استعمار، و راجع به دین و واقعیت آن.
۵- قلبا با ما و با مبارزه جوانان بود و از صحبت با ما لذت میبرد و از فعالیت جوانان خوشحال بود ولی کم و بیش میترسید که مبادا آلت دست جوانان تند و یا دستههای موجود گردد.
بسمه تعالی
محرمانه. برای انتشار نیست
گزارش مذاکرات نمایندگان اعزامی به عراق و ملاقات با حضرت آیتالله خمینی
قبل از ارسال این گزارش بر آن بودیم که شرحی به عنوان مقدمه از اوضاع و احوال این همسایه خود بدهیم. تا دوستان به عوامل جغرافیایی، سیاسی، اجتماعی... موثر این منطقه آشنا بشوند- اطلاع بر این عوامل برای درک و شناخت برنامههای زودرس و دیررس- فعالیتها- حدود پیشرفت کار و مشکلات آن لازم، مفید، ضروری است. بررسی این عوامل به آن حد که بتوان گزارشی تهیه و ارسال داشت تکمیل نشد. انتقال آیتالله خمینی به عراق، جهشی در بعضی از برنامهها به وجود آورده است. اهمیت و فوریت امر ایجاب میکرد که ملاقاتهایی با معظمله انجام گیرد. این ملاقات انجام گرفت. اطلاع دوستان از مطالب مورد بحث لازم است. لذا بدون آنکه منتظر تکمیل مطالعات اولیه- جامعهشناسی عراق- بشویم این گزارش را ارسال میداریم اطلاع از این مطالب فقط برای بالا بردن دانش سیاسی برادران است و نظر بر انتشار آنها نیست.
این ملاقاتها- در دو نوبت، به طور خصوصی- میان شخص ایشان و نمایندگان اعزامی و مسئول مستقیم انجام گرفته است. قبل از آغاز به سخن، مسئول مستقیم، نمایندگان اعزامی را معرفی کرد. سوابق سیاسی و اجتماعی و مشاغل و موقعیت اجتماعی و علمی فعلی هر کدام را بیان نمود- آقا در مورد کارهای آنها، از هر یک سوالاتی نمودند که جواب داده شد. همچنین توضیحاتی در پاسخ سوالات ایشان در مورد رویه فکری و عقاید اسلامی جوانان داده شد.
برخورد ایشان با نمایندگان بسیار گرم، صمیمی، دوستانه بود. به طور محسوسی از این ملاقات خوشحال بودند. در برخورد مردی است عمیق، آرام، متواضع، از نظر زندگی، ساده مختصر، بیریا و بیتکلف، درویشانه، به یک زندگی سادهطلبهگی بیشتر شباهت دارد تا به زندگی یک زعیم و رهبر (در مقایسه با آنها که دیدهایم و شنیدهایم).
میگویند مردی [...] و در ادامه کار پیگیر و سمج.
صحبت و مذاکرات نمایندگان اعزامی ادامه مذاکرات و صحبتهایی بوده است که مسئول مستقیم در ملاقاتهای خود با آقا انجام داده است.
در این ملاقات مطالب زیر را نمایندگان مطرح ساختهاند:
۱. بیان و دادن گزارش: در این قسمت وضع ایرانیان مقیم خارج از کشور، سازمانها، اتحادیهها، جبهه و سازمانهای سیاسی، دستهبندیها، تا آنجا که ممکن بوده است توضیح داده شد. طرز کار، فعالیتها در گذشته و حال بیان شده است. میزان، وسعت و عمق و قدرت هرکدام تشریح گردیده است. وابستگیها روشن گردیده است.
در قسمت بعد، در اطراف «کجای کاریم» توضیح داده شد. براساس تحلیلی که از جامعهشناسی ایران از صدر مشروطیت تا حال حاضر شد و مقایسهای که میان رشد و عمق جنبش انقلابی در صدر مشروطیت با بعد از شهریور ۲۰ به عمل آمد، نقاط ضعف و اشکالات کار و خلاءای را که نهضت ملی ایران با آن روبهرو بوده و هنوز هم هست تشریح گردید. سپس به نقش خلاقه جنبش روحانیت و علمای اسلامی در پر کردن این خلاء و نزدیک ساختن قشرهای موثر انقلاب ایران اشاره شد. تاثیرات عینی جنبش علما و شخص ایشان را در مسیر مبارزات و ترمیم مشکل بزرگی که با آن روبهرو هستیم بیان شد.
رشد جنبش- رفع نسبی حساسیت جوانان است به جنبش اسلامی در کشور ما، توسعه جنبش فکری، ضرورت مجهز شدن مبارزه به سلاح عقیده و مسلک تشریح گردید.
در قسمت بعد- از وجود یک خطر صحبت شد. و اینکه چرا احساس مسئولیت میکنیم. از روابط بینالمللی- سیاست دشمن (آمریکا، انگلیس، ایادی آنها در داخل) و نقش مخالفین- روسیه و چین- و تاثیرات متقابل رویه آنها در وضع مبارزات ما صحبت شد. راجع به فعالیتهای رقابتآمیز که جناح وابسته به روس و چین در ایران- سیاست نعل وارونه دولت آمریکا- صحبت شد.
سپس گفته شد که نواقص نهضت ما- صرفنظر از جنبههای فکری که بدان اشاره رفت. فقدان کادر است، فقدان برنامه است، فقدان سازمان است. گفته شد که هدف ما از بین بردن رژیم فعلی به تنهایی نیست. هدف آباد و آزاد ساختن جامعه ایرانی است- از بین بردن رژیم فعلی- حکم یک مانع سر راه را دارد. در حال حاضر اگر ما رژیم را از بین ببریم به طور محسوس میبینیم که یک کادر مطمئن و متحد و یکپارچه برای جانشین ساختن آن نداریم. جوانان ما- با توجه به خلاء فکری و یا پرت بودن فکری و غربزدگی و ناآشنایی با ضروریات جامعه ایرانی- معلوم نیست انقلاب ما را به بیراهه نکشانند.
در اینجا ایشان نیز اشاره کردند که بارها فکر میکردهاند که اگر شاه را بزنند چقدر مفید است؟ و جای او را کدام قلدری بدتر از او خواهد گرفت.
سپس در نتیجهگیری گفته شد که باید از گذشته درسهایی گرفت. ۱۵ خرداد درسهای بزرگی به ما داد. ۱۵ خرداد شکست نبود- یک قدم از یک مرحله مبارزه بوده است. دادن کشته و شهید مهم نیست. الجزیره یک میلیون شهید داد. مهم درک اشکالات کار است.
گفته شد باید برنامه تنظیم کرد. و تدارکات دید. و قدم به قدم برنامه را تعقیب کرد. از مسایل فکری نباید غافل شد. ساختن کادر باید با شدت ادامه یابد. در مسائل سیاسی باید برنامه داشت. در نوع این برنامهها صحبت شد. در زمینه مسایل بینالمللی و روابط دنیای سوم صحبت شد. و بالاخره اینکه ما با امکاناتی که داریم در اختیار شما- به عنوان رهبر و زعیم خود قرار داریم. ما تابع و مرید فرد و شخص نیستیم- فردپرستی در اسلام محکوم است. ما به خاطر راه و روش و عقاید و افکار شما، به شما اعتقاد داریم. و تا زمانی که به این راه و روش ادامه میدهید- در اختیار شما خواهیم بود. آنچه را که بتوانیم در اجرای برنامههای شما میکوشیم. به ما بگویید چه کار بکنیم. ما را راهنمایی کنید. در نبرد و جنگی که آغاز کردهاید در رکاب شما حاضریم و خواهیم جنگید.
در یک صحبت مختصر و حاشیه- در مورد مسایل امنیتی صحبت شد. از پیشرفتهای فنی که سازمان امنیت برای جاسوسی استفاده میکند گفته شد. از چگونگی کنترل مذاکرات و میکروفونهای کوچک- و بیسیم و غیره صحبت شد و در ضرورت حفظ استتار و مخفی نگه داشتن برنامهها از دوست و دشمن مطالبی گفته شد. بر آن بودیم که نسبت به برنامهها توضیحاتی بیشتر داده شود. در محتوای آنها- آنچه را که در دست اجراست. اما ضیق وقت مانع بود و صرفا اشاره شد که برنامههایی در دست اجراست. باید این برنامهها به تفصیل مورد بحث با آیتالله (خمینی) قرار گیرد و از نظرات و راهنماییها استفاده شود.
در برابر نمایندگان اعزامی- آیتالله (خمینی) از فعالیتهای جوانان بسیار خوشحال و راضی بودند- گفتند باید پیرمردها را رها کرد و به حال خودشان گذاشت و به سراغ جوانها رفت. در مورد فعالیتهای خارجی مدارکی را که موجود بود- نامههایی را که ارسال شده بود و جوابهایی که دریافت شده بود- از انتشارات سازمانهای مختلف ارائه گردید. در مورد این فعالیتها گفتند استنباط و احساس خود ایشان هم این است که فعالیتهای خارجی و ترس دولت از دخالت مقامات بینالمللی دستگاه را به عقبنشینی واداشته است. گفتند موقعی که از ایران تبعید شدند، به دوستانشان و سایر مراجع پیغام دادند که مبادا برای آزادی ایشان دست تمنا و خواهش به سوی دشمن دراز کنند. گفتند، بودن من در تبعید گواراترست تا تمنا و خواهش از دشمن، در بورسا که منزل داشتهاند، از طرف مقامات دولت ایران به کرات با ایشان تماس گرفته شده است. از وکلای مجلسین- سازمان امنیت به سراغ ایشان رفتهاند، مهندس شریفامامی، مهندس ریاضی، پاکروان، سرهنگ نشاط- از کسانی بودند که اسم برده شد و نگارنده اسامی آنها را به خاطر دارد.
پاکروان در ملاقاتهای خود اصرار داشته است که به هر ترتیبی آقا (آیتالله خمینی) را به ملاقات با شاه راضی نماید. از آقا سوال میکند که ایشان چه میخواهند؟ ایشان هم جواب میدهند که شاه باید به قانون اساسی گردن بنهد. دست از همکاری با اجانب بردارد. نوکر خارجی و آمریکا نباشد. شرم اور است که همهچیز مملکت و ناموس ملت در دست آنها باشد. مجلسین باید آزاد باشند، دولت باید آزاد و مستقل باشد. چرا باید هر کاری که انجام میشود به نام شاه باشد. چرا اگر سازمان امنیت به مردم ستم میکند ناسزای آن را به شاه بدهند، و شماها را محاکمه نکنند. این به نفع مملکت نیست که همه کارها در دست یک نفر باشد. به نفع خود شاه هم نیست. شاه نباید نوکر خارجی باشد.
در جواب بیانات آقا، پاکروان با تردستی (به قول آقا) میکوشد که ایشان را به قول ملاقات با شاه وادار سازد. میگوید من نمیتوانم این حرفها را به شاه بزنم- شما خود بهتر است با شاه ملاقات کنید. حرفهای شما در او موثر است. شاه آدم منصفی است. اما اقا جواب منفی میدهند.
سرهنگ نشاط (یا اسمی مشابه این) که ظاهرا مردی است مذهبی و متدین به دیدار آقا میرود. صحبت میکند میگوید شاه مردی است متواضع و مذهبی، حاضر است اگر شما اجازه بدهید به دیدار و دستبوس شما بیاید. آقا اینبار به او میگویند؟ هیهات- هرگز او (شاه) آنچنان عنصر کثیفی است که اگر انگشت به دریا برساند، دریا نجس میشود. تو میخواهی مرا نابود کنی؟ من و ملاقات با شاه! نابود خواهم شد!! و سپس آقا اشاره کردند که بدون شک فعالیتهای خارجی موثر در این بازیها و راهجویی برای حل مشکل بوده است.
در اینجا باید به دوستان خاطرنشان ساخت که همگام با فعالیت سازمانهای مختلف در خارج از کشور در اروپا و آمریکا، از عراق نیز نامهها و تلگرافات فردی و دستهجمعی زیادی برای مقامات موثر از رئیسجمهور تا مطبوعات ترکیه ارسال شده بوده است. در تمام این نامه- که به امضای جمعی از مراجع عالیقدر- خویی و حکیم تا سادهترین طلاب بوده است، ضمن اشاره به مقام شامخ آقا، به رویه دولت ترکیه شدیدا اعتراض شده است. در همین زمینهها بوده است که نامهای از طرف انجمنهای اسلامی دانشجویان به موتمر علمای اسلامی در قاهره نوشته شد و وضع ایران و مبارزات علمای ایران ذکر شده و خواسته شد که علمای شرکتکننده به کمک و یاوری علمای ایران برخیزند- از قاهره- محل موتمر- آقای کاشفالغطاء- تلگراف اعتراض به شاه میفرستد و آزادی خمینی را طلب میکند- سپس مصاحبه مطبوعاتی تشکیل میدهند که مطبوعات عربی آن را منعکس ساخته بودند.
سپس آقا (آیتالله خمینی) با اظهار قدردانی از فعالیت جوانان گفتند. وظیفه جوانان بسیار سنگین است. در مرحله اول و مقدم بر هر چیز باید آنها استعمار را بشناسند- و آن را بشناسانند- جوانان باید اسلام را بشناسند، عمیقا آن را مطالعه کنند. اسلام یک آیین و یک طرز تفکر است. برای زندگی ما راه و روش معینی را تعیین نموده است. شناخت اسلام برای جوانان لازم است. اسلام سیستم حکومت دارد. اقتصاد دارد، و یک مکتب کامل است، و با مسیحیت فرق دارد. در مورد عراق گفتند، نجف خفته است. خوابش هم سنگین است. باید او را بیدار ساخت فعلا من در اینجا دست و بالم بسته است. در ایران هر موقع میخواستم صحبتی بنمایم، دهها هزار از اطراف و اکناف جمع میشدند، صحبتها را ضبط و سپس چاپ و به تمام دنیا میفرستادند، اما در اینجا وضع اینچنین نیست. فعلا من امیدوارم عراق را به حرکت درآورم، تکانی بدهم، بیدار سازم، و ضمنا در خارج از کشور مطالعه کنم ببینم با سایر کشورهای اسلامی و عربی چگونه میتوانیم کار کنیم، شاید راههای جدیدی پیدا شوند.
در برابر سوال ما راجع به پاسخ تلگرافات گفتند که این به صلاح کار ما نیست. جواب ما به این نامهها موجب ناراحتی بعضیها خواهد شد. ما باید طوری عمل کنیم که به امید خدا همه نیروها را متحد سازیم. گفتند در موقعی که من راجع به نهضت آزادی و مهندس بازرگان- در موقع محکومیت آنها، مطالبی گفتم، جمعی از مقدسین اصفهان پیش من آمدند و اعتراض کردند- لذا به نظر ایشان نباید کاری کرد که بهانه به دست جمعی برای ایراد بدهند.
لازم است تذکر داد که تلگرافات و نامههای زیادی برای ایشان فرستاده شده است. و بسیاری هم تلگراف زدهاند اما نرسیده است. تلگرافات سازمانهای دانشجویان از آمریکا، اروپا، انجمنهای اسلامی، نهضت آزادی ایران، (کمیته) دفاع از زندانیان (حسین مهدوی) رسیده است. میگویند سپهبد بختیار هم تلگراف زده است!!!
چون ایام رجب و شعبان- ماههای زیارتی هستند- سازمان امنیت از مردم التزام میگیرد که به دیدار آقا نروند، همراه با خانواده ایشان مامورین سازمان امنیت را در لباس روحانی فرستاده است.
عدهای از طلاب جوان میخواستهاند از قم به نجف حرکت کنند، آقا پیغام دادهاند که مبادا حرکت کنند و سنگر را خالی نمایند و حوزه را تعطیل کنند.
عدهای در حدود ۵۶ نفر ایرانی را که اکثرا طلاب بودهاند. در بصره پلیس عراق توقیف مینماید به جرم اینکه قاچاقی به عراق آمده بودند، ولی با وساطت آقای خویی و تضمین ایشان، آنها را آزاد میکنند تا بعد از یک هفته زیارت به ایران برگردند.
از دوستان انتظار میرود که نظرات خود را ارسال دارند.
هرگونه نشریاتی را که میتوانید به آدرسهایی که از عراق دارید ارسال کنید. قدم اول از برنامه عراق بمباران مطبوعات و نشریات است. آنچه را که تا به حال ارسال شده است نتایج خوبی ایجاد کرده است.
بسمه تعالی
خصوصی- برای انتشار نیست
ملاقات نمایندگان انجمنهای اسلامی دانشجویان با حضرت آیتالله خمینی در نجف اشرف- عراق ۲۵/۱۱/۱۹۶۵
بر طبق قرار و وقت قبلی نمایندگان ۱.۱.د به حضور حضرت آیتالله (خمینی) پذیرفته شدند. ابتدا معرفی به عمل آمد و سپس حضرت آیتالله پیرامون وضع روحی و فکری جوانان سوالاتی فرمودند. گزارشی از این سوالات و مطالبی که نمایندگان مزبور به عرض معظمله رسانیدهاند به طور جداگانه تقدیم میگردد.
در ابتدای ملاقات نمایندگان مزبور گفتند که بر آن بودیم در این سفر- که یکی از بهترین مسافرتهای ما بوده است- هدیهای متناسب شخصیت حضرت آیتالله تهیه و تقدیم نماییم اما از آنجا که مقام و شخصیت حضرت عالی بالاتر از آن است که بتوان هدیهای مناسب تهیه نمود. و از آنجا که ملت ما در راهی که میرود و باید برود راهی است که ملت الجزایر رفته است و از بسیاری از جهات انقلاب الجزایر شباهت به وضع ما دارد و میتواند نمونه و سرمشقی برای ما باشد، لذا با توجه به اولین شعاری که حضرت آیتالله در آغاز مبارزه خود عنوان فرمودند (اشاره به حدیث نبوی افضل الجهاد کلمه...) و به مناسبت روز بعثت رسول خدا (ص) کتاب جهاد الافضل را که یک نویسنده الجزایری در تحلیل جامعهشناسی انقلاب به رشته تحریر درآورده است تقدیم مینماییم.
در صفحه چهارم کتاب در زیر شعاری که به عنوان اسم کتاب انتخاب شده است «افضل الجهاد کلمه عدل عند سلطان جائر- حدیث شریف» (عبارت) زیر نوشته بود:
در روز فرخنده بعثت رسول خدا (ص)/فارس
ارسال دیدگاه