"علی" چشم به راه یاری یاری دهندگان+تصاویر

"علی اسدخانی" پدر پرامید و زحمت کش سنگدوینی که 6 سال پیش در پی ساختن سرپناهی برای خانواده اش از ارتفاع سقوط کرده، این روزها حال خود و زندگی اش خوب نیست و چشم به راه یاری یاری دهندگان است.

به گزارش خبرنگار زرین نامه ؛ از درب خانه اش که وارد می شوی، چشمت به حیاطی کوچک و با صفا می افتد که نشان از صفای دل اهل خانه می دهد.

وارد منزل اش که شدیم دختری حدوداً 11 ساله با چادری سفید و گل دار به استقبال مان آمد.

"علی" نیز به سبب آخرین عمل جراحی زخم بسترش که چند روز پیش انجام داده بود، روی تخت دراز کشیده و امکان حرکت نداشت، اما با همین حال به گرمی از ما استقبال کرد.

خانه اش آرام و بی صدا اما با صفا بود و اما همسرش (که او را همراهی همیشگی، استوار در زندگی و چیزی شبیه فرشته ها می داند ) آن روز باز هم مانند همه ی روزهای دیگر این 6 سال، صبح زود با کوله باری از دلواپسی برای همسر بیمار و دختر نوجوانش روانه زمین کشاورزی مردم شده بود تا بتواند غروب با آن 10 هزار تومنی که بدست می آورد، خرج خانه را بدهد.

علی می گفت: این روز ها خار پاشنه همسر خاری شده بر قلب من که بیش از بیماری ام، مرا رنج می دهد، چرا که می بیند با این درد باز هم همه ی سختی ها را به جان خریده، صبح ها برای کار در زمین کشاورزی از منزل خارج می شود و عصرها نیز با تمام خستگی اش به کارهای او و منزل رسیدگی می کند.

عشق به همسر فداکار و خانواده در هر واژه از حرف های "علی اسدخانی" موج می زند و دوستانی که اگر نبودند، نمی داند چگونه می توانست زیر بار مشکلات زندگی اش دوام بیاورد.

دختر بزرگترش را سال 89 به خانه بخت فرستاده و پسرش رضا نیز این روزها خود را برای دانشگاه مهیا می کند، دختر کوچکترش هم که وقتی مادر نیست پرستاری کوچک برای پدر است، تا چند روز دیگر پشت میز و نیمکت های مدرسه، تحصیل در کلاس ششم را تجربه خواهد کرد.
علی اسدخانی پر امید و خوشرو که تنها امیدش به خدای رحیم است و بس، دوستی همانند خودش (قطع نخاع) در روستای حاجیکلاته هم دارد که البته همانند وی با انگیزه نیست.

علی در ماه های گذشته که هنوز زخم بسترش با این شدت عود نکرده بود، به صورت منظم فاصله ی 3 کیلومتری سنگدوین تا حاجیکلاته را با ویلچر می پیمود تا به دیدن دوستش برود و با او صحبت کند تا شاید کمی حالش بهتر شده و انگیزه بگیرد.

اسدخانی همچنین در ادامه با اشاره به سایر دوستان همشهری همانند خودش در سنگدوین، از نبودن سالن ورزشی مخصوص افراد معلول در این شهر گلایه می کند.

از وی درباره چگونگی این اتفاق می پرسم که در پاسخ می گوید:

قبل از اینکه قطع نخاع شوم، هر کاری از دستم بر می آمد انجام می دادم، (با خنده می گوید) به عبارتی "آچارفرانسه بودم"، رانندگی، کشاورزی، دفترداری در فروشگاه محصولات کشاورزی و ... .

سال 87 بعد از چند سال کار و تلاش و تهیه مقداری پس انداز، عملیات ساختمانی خانه برای خانواده ام را آغاز کردم که بیش از 80 درصد کارهایش را هم خودم انجام دادم. اما ایرانیت کاری را زیاد وارد نبودم، لذا به شخصی سپردم که برایم اینکار را انجام دهد، متاسفانه او ایرانیت های بخشی از سقف را خوب جاگذاری نکرده بود و من برای اصلاح آن بخش بالای پشت بام رفتم که احساس سرگیجه گرفته و ناخودآگاه از پشت بام به زمین افتادم.

چند روی بیهوش بودم و از ناحیه کمر نیز دچار قطع نخاع شدم، سال اول پذیرش این اتفاق برای من که بسیار فعال بودم و یکجا ثابت نبودم، بسیار سخت بود، اما دیدم این شرایط تا آخر عمر همراه من است و باید واقعیت را بپذیرم.

اسدخانی که ششمین عمل جراحی زخم بستر را چند روز پیش پشت سر گذاشته ادامه داد: مدتی نگذشت که به دلیل عدم تحرک ناشی از عارضه قطع نخاع، دچار زخم بستر شدم و از آن به بعد سالی یک بار عمل جراحی انجام می دهم. بار اول برایم 10 میلیون تومان هزینه داشت و در حال حاضر هم هر بار برای انجام این عمل که در شاهرود انجام می شود، باید 3 میلیون تومان با هزینه های بیمارستان و ایاب و ذهاب بپردازم که در اینجا لازم می بینم از پزشکم خانم دکتر سید فاطمه امیرخلیلی که هیچگاه بابت دستمزد جراحی هایش از من پولی دریافت نمی کند، قدردانی کنم.  

در ادامه صحبت هایمان درباره کمک های بهزیستی پرسیدم، که در پاسخ اظهار کرد: متاسفانه بهزیستی هربار وسایل بهداشتی می دهد که مورد نیاز من نیست و من باید هر ماه خودم وسایل بهداشتی مورد نیاز را تهیه کنم که برایم ماهی 100 هزار تومان هزینه دارد.

پرسیدم پولی که همسرت بابت کار در زمین کشاورزی در می آورد، برای تامین هزینه های بیمارستان، جراحی ها و وسایلی بهداشتی که هر ماه به آن نیاز ضروری دارید کفاف می دهد؟

اسدخانی اذعان داشت: خیر. این پول کفاف خرج زندگی ما را نمی دهد چرا که همسرم علیرغم کار زیاد، تنها روزانه 10 هزارتومان مزد می گیرد و روزهایی هم که من زیاد حالم خوب نیست یا خار پاشنه پایش بسیار به او فشار می آورد، نمی تواند سرکار برود.

چندین بار به سراغ مسئولین رفته و فاکتورهای سرسام آور مخارج بیمارستان و عمل های جراحی ام را به آن ها نشان داده و تقاضای کمک کرده ام، ولی تنها یکی از آن ها یک سال پیش قول حمایت داد که اتفاقی نیافتاد و بقیه مسئولین هم که سراغشان رفتم اصلا به روی خود نیاورند.

وی تاکید کرد: بار مشکلات من زیاد است و در تامین هزینه های زندگی تنها چند تن از دوستانم از من حمایت می کنند.

asadkhani 3.JPG - 82.36 کیلو بایت

بعد از شنیدن حرف های علی اسدخانی در پایان از او پرسیدم خواسته ات چیست؟

علی که در روحیه اش امید موج می زند چرا که چشم خانواده اش هم به امید او گرم است، گفت: در حال حاضر تنها کاری که می توانم انجام دهم رانندگی است، به تازگی گواهی نامه ویژه معلولین را دریافت کرده ام و اگر وامی یا کمکی شود تا بتوانم خودرویی تهیه کنم، هم می توانم با مسافر کشی بخشی از هزینه خانواده را تامین کنم و هم برای رفتن به بیمارستان مشکلاتم کمی کاهش می یابد.

مسئولین یا خیران گرامی برای یاری به "علی اسدخانی" می توانند از طریق بخش " تماس با ما" پایگاه خبری تحلیلی زرین نامه و برقراری تماس با این پایگاه اطلاعات بیشتر برای ارتباط با وی را کسب کنند.

نظرات
هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است اولین نظر را شما ثبت کنید
ثبت دیدگاه

ارسال دیدگاه