یلدای 93 زیر کرسی وساطت اهل بیت (ع)
چقدر گرم می شود سرتاسر بلندترین شب سال و آغازین دقایق یخ زده زمستان با نوای دلنشین کلامی که از دیوان آخرین مبشر به فضا منتشر می شود…
به گزارش زرین نامه به نقل از اصفهان شرق؛ چند روز پیش درست یادم نیست کجا، با خط درشت نوشته بود سفارشات شب یلدا پذیرفته می شود.
آن وقت سوالی فضای ذهنم را مشغول کرد که به راستی امسال برای شب یلدا چه سفارشی می توان داد، ساعات و دقایقش را چگونه باید پر کرد.
قدیمی ها به حافظ تفالی میزندند و شاهنامه می خواندند و دور تا دور کرسی پاهایشان را زیر لحاف گرم زمستانی دراز می کرده و گوش هایشان را برای شنیدن خاطرات گذشته تیز……
اما امسال یلدایش رنگ و بوی دیگری دارد و آسمانش به نور ماه خیرالامم تابان است، ماهی که در سپهر وجود بهتر از او هرگز ندمیده است و ستاره ی درخشانش منشاء محاسن است و حُسن حسن تمام آسمان را نور باران کرده است.
به خاطرم آمد که امسال ملائک سفارشات یلدا را فراهم می کنند، یلدایی که شب های گذشته اش اربعین سالار دین را به چشم خود دید و شب و روزش عزدار مجموعه محاسن و منبع فیض تعالی می باشد و شب و روز آینده اش سیاه پوش قبله ی دهم و مقتدای هشتم…..
یلدای امسال من پاهای ناتوانم را در زیر کرسی وساطت بیت عترت می گذارد و دستان گدایی ام را به سمت آسمان ولایت بلند می کنم و چشم دل به طبق های محمول بردستان ملائک می دوزم و تفالم را بر صفحات تابناک دیوانی میزنم که جبرئیل بر دل اُمّی هاشمی فرود آورد، دیوانی که گنجینه ی عرفان است و سرچشمه ی انوار الهی و حافظ شیوایی اش را مرهون تک تک آیات ان می باشد.
غنچه ی لبان را با افکاری شکوفا می کنم که گفتنش روحی تازه می بخشید بر جسم رنجورم و شیندنش روح گمگشته ام را از (لا) به همه ی زمینی ها به سمت الا الله سوق می دهد.
ذکر محمد کمال رحمت را و نام حسن، حُسن هدایت را و حُبّ رضا شفاعت قیامت را برایم تحفه می آورد و من زیر کرسی ولایت شاهنامه ای را ورق می زنم که سردار حیدری اش بیش از هزار سال از سمت مهمانخانه های عالمیان است و اکبر لیلایی اش محو تماشا کرده هر چشم و بصری را……..
یلدای امسال شیعه، با دانه های بلورین اشکی که بر دامنه ی گونه اش می درخشد فخر می فروشد، به حافظ به فردوسی و به هر صاحب دیوان و شاهنامه ای که اگر چه یک شب سال را یلدایی می کنند با افسانه هایشان اما شاهنامه ی محمدیه، با قهرمانی اکبر حسین و اصغر رباب، قاسم حسن و عبدالله محلقا و عون و محمد و حبیب و غیر…… بیش از هزار و سیصد سال است هر شب خانه هایشان را یلدایی کرده است.
شاهنامه ای که سطر سطر واقعیتش با قطره قطره خون دریایی حسین و با قلم شدن دستان سقایی عباس نوشته شده است.
چقدر گرم می شود سرتاسر بلندترین شب سال و آغازین دقایق یخ زده زمستان با نوای دلنشین کلامی که از دیوان آخرین مبشر به فضا منتشر می شود و چه قیامتی بر پا می کند قدقامت عشقی که این شب ها از تربت عطر اگین بقیع و گلدسته های طوبایی مسجد نبوی و صحن و سرای رضوی بلند می شود که تربت هر کدامشان آیینه ی تاریخی است که تدارم تاریخ روزگار خواهد بود.
یلدای محمدیه من
شام و شب احمدیه من
********
برگوش دلم نوای قرآن
امشب بدمد خدای رحمان
********
چون شام فراق مصطفی شد
مسموم امام مجتبی شد
************
امشب کرم خدا ببارد
بر هر که به دل امید دارد
*********
از غصه و غم کند حدایش
هرکس که کند صدا رضایش
انتهای پیام/م
ارسال دیدگاه