خودمانی های هنرمند علی آبادی/ دلنوشته ای برای مادرم "تئاتر"
شايد اگه از تو متولد نمي شدم، به خاموشي مي رفتم و فكرو قلمم اجازه از تو، براي تو نوشتن رو بهم نميداد...
به گزارش زرین نامه؛ محمد مهدی زنگانه یکی از هنرمندان جوان عرصه تئاتر علی آبادکتول به بهانه هفتم فروردین روز جهانی تئاتر نوشت:
می خواهم به پاس بهاری ديگر به پاس تولدت بنويسم....
به نام خدايي که بزرگترين هنرمند عالم است
با خودم فكر كردم امروز یه جور ديگه واسه من و تو بگذره. يه روز باشه پر از حرف و درد و دل. پر از ناگفته هايي كه خيلي وقته درگوشي بهم نگفتيم...
بزار من برات بگم و تو گوش كن.
نمي خوام پر حرفي كنم، ميدونم يه وقتايي خسته ميشي از اينكه چرا انقدر بايد گوشه كنايه بشنوي، چرا گاهي وقتا بهت بي توجهي مي كنن، چرا به خونه هات نميرين و دستي به سر و روشون نمي كِشن. جايي به اسم تو واسه بچه هاي تو...
چرا انقدر به بچه هات واسه نشون دادن گوشه اي از زيبایی هات سخت ميگيرن....
ولي با تموم این سختيا، بچه هات نميزارن خسته بشي، نميزارن گوشه كنايه بشنوي و اگر همه بهت بي توجهي كنن، اونا هستن تا در اين كسادي احساس و معرفت، بهت فكر كنن. واسه اسمت كار كنن.
از خونه هات گفتم، خوب مي دونم و بهم ياد دادي كه هر جا يه گروه باشه، يه دل باشه، يه هدف باشه، نويسنده و كارگردان و بازيگر باشه، اونجا زير آسمون خدا و خونته...
تو مثل يه بهار ميموني كه هرجا ازت حرفي باشه، شكوفه ميدي.
تو مثل يه نهال ميموني ك تو ذهن تموم علاقه مندات رشد مي كني و ميوهاتم همون ايده ها و اجراهاست و هركسي هم به اندازه توانايیش محصولشو از باغت ميچينه.
اگه تو درختی، ما هم میوه هاتیم. اگه تو مادري، ماهم بچه هاتيم..
دلت به اين قرص باشه كه نميزاريم هيچوقت يادت از اذهان فراموش بشه و واسه داشتن ات با تموم سختيا مي جنگيم تا تو رو همچنان ایستاده ببینیم.
جنگي واسه نشون دادن ايده ها و تفكراتت، واسه نشون دادن تو.
شايد اگه از تو متولد نمي شدم هيچوقت نمي دونستم الان گوشه كدوم بي سوالي اين خيابونا، تو بي فكري و هرزگي کدوم ذهنا غرق مي شدم.
شايد اگه از تو متولد نمي شدم، به خاموشي مي رفتم و فكرو قلمم اجازه از تو، براي تو نوشتن رو بهم نمي داد...
براي تو كه چون خورشيد زندگي بخشي، برای تو كه درس زندگي كردن مي آموزي. برای تو نوشتم...
روزت مبارك 27March - 7 فروردين
فرزندت: محمد مهدي زنگانه (م. ز.سپيد)
انتهای پیام/ت
ارسال دیدگاه