غواصی شهدا در دل گلستانیها / نگارستان ایران قطعهای از بهشت شد
ماجرا در کمی آن سوتر در کنار دریاچهای رقم میخورد موسوم به خزر. در سرزمین شهدای شریفی چون غلامعلی تولی، سید احسان حتملو و قاسم غرب و مشاهیر نامداری چون فخرالدین اسعدگرگانی، قابوس بن وشمگیر و حکیم فندرسکی.
به گزارش زرین نامه؛ چند صباحی است که از لحظه تاریخی اعلام خبر تفحص پیکر مطهر دریادلان غواص و خطشکن این سرزمین نورانی در خاکهای تفتیده امالرصاص میگذرد، گام اول از انفجاری عظیم، لحظاتی که همزمان با نمایش بر صفحات تلویزیونِ منازل، مرواریدهای ارادت و دلبستگی ایرانیان را بر روی گونههاشان به تلالو درآورد. چشمانی خیس و قلبهایی امیدوار در پیکره مادرانی چشم انتظار. سفری چند صد کیلومتری تا مرکز کشوری که امالقرای جهان اسلام است؛ تهران.
حلق حماسه مردم پایتخت در حضوری دشمنشکن که مستکبران را به گزیدن انگشت در دهان وادار کرد گام دوم رخداد بزرگ پیش رو شد. حماسهای از جنس حضور و غیرت و شرافت. از جنس زمانشناسی و قدرشناسی و با پیامی از نوع ایمان و ارادت و شعور.
ادامه ماجرا در کمی آن سوتر در کنار دریاچهای رقم میخورد موسوم به خزر. در سرزمین شهدای شریفی چون غلامعلی تولی، سید احسان حتملو و قاسم غرب و مشاهیر نامداری چون فخرالدین اسعدگرگانی، قابوس بن وشمگیر و حکیم فندرسکی. آری سرزمین گلستان نگارستان ایران زمین.
مردمان گلستان را تاریخ، به دلهای دریایی بر صفحات خود به یادگار گذاشته و تحریر و تصویر کرده است. دریایی که آرام و مطمئن است و به غایت پاکیهای دنیا زلال و سرشار از شفافیت محض.
سرزمینی که این روزها بزرگ مردانی از دیار اروند و کارون و از عاشق پیشهگان خمینی میهمان این دریای بیکران محبت و میهماننوازیاند. میهمانانی غواص و خطشکن که خط فریب درون و برون را شکستهاند و برای دیدار معشوق خویش راه آسمان را در پیش گرفتهاند.
گام آخر در شهرهای گلستان و در عمق دریای دل مردمانش برداشته شد، شهدای غواص این روزها در این دریایی که با عشق به تلاطم در آمده به غواصی میپردازند و تک تک سلولهای مردمان این دیار را لبریز از معرفت و ایمان و اراده کردهاند و عزمی که راسختر شده است برای برداشتن گامهایی محکم در مسیر توسعه و سازندگی.
شهر به شهر و میدان به میدان استان سرسبز گلستان رد گامهای تابوتهایی شده است که مرواریدوار برای به رخ کشیدن عزت و شرف دلاور مردان این سرزمین دل از صدف خاک بیرون کشیدند و آمدهاند تا در لحظات کدر قلبهایی زنگار گرفته از انبوه اندوه افسارگسیختگی استکبار و ظالمان بر گرده مظلومان فلسطین و یمن و سوریه، شادی بیافرینند و کوک کنند همت و ارادههای جوانان سرزمینمان را برای کمر بستن بر هدف غایی دشمنان مزدور و پرفریب این روزگار.
برای تصویر کردن صحنههای این روزهای گلستان، جز توان بصیری حکیم و عالم هیچ قاب و پنجرهای را یارای به خاطر سپردن و انعکاس نیست اما به رسم ارادت و وظیفه با کلماتی شرمسار از شهدا شاید اینگونه بتوان بخشی از این همه عظمت را به اسارت تقریر و نگارش کشانید.
البته تصمیم برای انتخاب کادری برای توصیف آنچنان سخت است که سختی انتخاب جملهای شایسته برای عرضه به ساحت مقدس این غواصان خطشکن.
از چه باید گفت؟ از سیزدهای که بر خلاف داستانهای افسانهای این بار مبارک بود و سرشار از برکت. از مادرانی با قابهایی از پرتره بهترین جوانان این دیار که آنها فدایی خمینی کردهاند و برای استقبال از همسنگران فرزندانشان دست ارادت بر سینه گذاردهاند یا مرد و زن و کودک و جوانی که در هیاهوی تبرک جستن از پرچم سه رنگ مقدسی که بر پیکره تابوتهای نورانی نقش بسته است سر از پای نمیشناسند و یا از دختر شهیدی که بر تابوت غواص خطشکن اینگونه مینگارد که به بابایم بگوید دلم برایش تنگ شده است و یا کودک معلولی که مادرش گریان وساطت شهدا را برای شفای فرزندش نزد خدا از فداییان خمینی میخواهد و یا همرزم شهیدی که آمده تا بوی کربلا را از ابدان مطهر رفقایش استشمام کند... صحنههایی که اگر در باب زیبایی قصد نگارش کنیم باید دریاها را مرکب و درختان را قلم و کاغذ کنیم ... به هر روی هر جمله که نوشتم دیدم نمیتواند وصف کند این روزهای گلستان را.
شاید در شرح انفجار بزرگ این روزهای گلستان باید اینگونه در تاریخ نوشت: نگارستان ایران قطعهای از بهشت شده است./فارس
انتهای پیام/م
ارسال دیدگاه