خانواده های چشم انتظار .....
اینجا فقط مادرانی ماندند که وقتی این تابوت ها را میدیدند میگفتند آمده ایم به این شهدا بگوییم که سلام مرا به خمینی کبیر و فرزند شهیدم برسانید.
به گزارش زرین نامه به نقل از گلستان ما؛ محسن رايجي فعال فرهنگي اجتماعي گلستان طي مطلبي نوشت: شهدا آمدند و رفتند و فضای شهر را طوری عطر آگین کردند که همه در شوک ماندند.
همان غواصانی که دیدند ما داریم غرق می شویم، خودشان را زود رساندند. و همه خوشحال از بازگشت این بزرگواران تاریخ که همه سرباز خمینی کبیر بودند که رهبر عزیزمان آنها را دردانه های انقلاب نامید.
و اینجا فقط مادرانی ماندند که وقتی این تابوت ها را میدیدند میگفتند آمده ایم به این شهدا بگوییم که سلام مرا به خمینی کبیر و فرزند شهیدم برسانید ....
مادرانی که با دیدن این تابوت ها انگار دوباره زخم و داغ دلشان تازه شده بود ولی هنوز خبری از فرزندشان نیامده بود و شاید هم فرزندشان در بین این خوشنامان بودند ولی خبری نداشتند. و یا همسرانی که سالها به فرزندانشان از رفتن پدرشان پیش خدا می گفتند و کودکانشان را اینگونه دلداری می دادند.
فرشته هایی که هم مادر بودند و هم همسر وفادار. مادرانی که با چشمان خیس در انتظار جوان رعنایشان هستند و با اینکه خود داغدار و چشم انتظارند ولی باز خودشان سنگ صبور فرزندانشان هستند و خطابم به تمام خانواده های این خوشنامان تاریخ اند.
مادرانی که تا فهمیدند که دوباره شهدای گمنام را آوردند با خودشان زمزمه می کردند و می گفتند پسرما که هنوز نیامده ولی برای این گمنامان طوری مادری می کنم که دیگران حسودی کنند.
خانواده ها و مخصوصا مادرانی که شاید هنوز دامادی پسرشان را ندیدند ولی باز می گویند که هیچگاه از اینکه فرزندم به آغوشم برنگشت شکایتی نکردم و برای دیگر شهدا مادری خواهم کرد و آرزویش این بود که از شهدا می خواهم فرزندم را به آغوشم برگرداند.
خانواده هایی که تا می شنوند دوباره شهید گمنامی را آورده اند آرام و قرار ندارند و شانه هایشان از گریه می لرزد و اشک از گوشه چشمانشان جاری می شود. مادرانی که هر وقت می بینمشان با اینکه شاید نتوانم درکشون کنم ولی یاد مادر شهید بهروز صبوری می افتم که با هر بار دیدن این فیلم لرزه به تن ما می اندازد و ما را به حِق حِق و گریه می اندازد و شرمنده مان میکند.
با اینکه مادران در دلهایشان تاب ندارند ولی خیلی هاشون می گفتند اگر فرزندمون شهید می شد همه عمر و زحمتمون تباه می شد و از فرزندانشون میگفتند که برای شهادت زندگی می ردند.
و خواهش این حقیر در پایان از جوانان مومن و انقلابی ، هیئت ها، پایگاه ها و کانون ها و هر نهاد انقلابی دیگر است که منتظر اقدام ارگانهایی مانند بنیاد شهید، فرهنگ و ارشاد، سازمان تبلیغات و تمام ادارات که به واسطه خون این شهدا پشت میز نشسته اند که وظیفه شان است نباشند و حتما یادی از این خانواده های شهدا بکنند و با خود قراری داشته باشند تا حداقل ماهی یکبار به دیدار این مادران بروند و تسکینی شوند بر دل داغ دیده آنها و بگوییم ما هم فرزند شما هستیم.
پدران و مادرانی که در خانه مانده اند و کم کم دارند از دوری فرزندشون دِق می کنند و هنوز هم چشم به راهند. و چون اعتقاد به ایه زنده بودن شهدا داریم حتما این شهدا که با حضرت زهرا (س) محشورند شفاعت ما را پیش اربابمون خواهند کرد.
انتهاي پيام/م
ارسال دیدگاه