دروغگویی، خودکمتر بینی، سرخوردگی و فرار از والدین از عواقب مقایسه فرزندان
انتظار و توقع بیش از حد از کودکان و مقایسه آنها با دوستان و همسالان در زمینههای گوناگون یکی از علتهای دروغگویی، خودکمتربینی کودک و سرخوردگی و فرار آنها از والدینشان میشود.
به گزارش زرین نامه به نقل از طنین یاس، در بسیاری از خانوادهها والدین به اسم سرزنش برای تربیت و یا گاهی تشویق فرزندانشان به سمت پیشرفت، فرزند خود را با فردی موفق مقایسه میکنند و ویژگیهای مثبت دیگران را به رخ او میکشند، با این عمل غلط نه تنها فرد اصلاح نمیشود بلکه دچار تخریب و آسیب روحی هم میشود.
به طور کلی الگو قرار دادن کسی، عیب و ایراد نیست ولی اگر قرار باشد شخصی را به شخص دیگری ترجیح دهید که او هم باید مثل او باشد و این با زبان تند مطرح شود، روش اشتباهی است که باید والدین از این کار خود تجدید نظر کنند، قرار نیست همه افراد مثل هم باشند و هر کسی در زندگی فرد موفقی باشد.
مقایسه کردن به شدت در روحیه فرد تأثیر منفی میگذارد شاید برخی به دلیل غروری که دارند، احساسات خود را ابراز نکنند ولی مقایسه در جلوی چشم فرد ممکن است روحیه او را به شدت تخریب کند.
متأسفانه برخی از والدین فکر میکنند مقایسه کردن یک روش تربیتی است در حالی که تربیت فرزند به معنی اصلاح کردن نقایص او نیست او خودش میتواند به رور زمان نقایص رفتاریاش را رفع کند. مهم، پرورش قابلیتهاست بنابر این باید قابلیتها را شناخت و به آنها احترام گذاشت لازم نیست فرزندمان شبیه دیگری باشد بلکه باید او را همان طور که هست بپذیریم و در محیطی سرشار از عشق و نگاه مثبت گرایانه بپرورانیم باید به تفاوتهای فردی آگاه بود و استعدادهای حقیقی بچه ها را شناخت و در مسیر واقعی قرار داد، نه اینکه آرزوهای فرزندمان را سرکوب کنیم و با نگاهی کنترل گرایانه و یا ابزار گونه کاملا او را تحت کنترل خودمان دربیاوریم.
این روش غلط و اشتباه است که برخی والدین دارند، مقایسه کردن باعث خشم، حسادت و رفتارهای منفی در فرزندان به خصوص در دوران کودکی میشود که به این موارد خواهیم پرداخت.
وقتی پدر یا مادری میگوید: ( از برادر یا خواهرت، یاد بگیر که شادگر اول مدرسه شده است.) کودک برای جلب محبت پدر و مادر درگیر یک رقابت ناسالم میشود و تصمیم میگیرد شاگرد اول شود اما چون در درس ریاضی و علوم ضعیف است نمیتواند موفق شود در نتیجه احساس ناتوانی میکند و در مییابد که پدر و مادر دیگر دوستش ندارند بنابر این به خواهر یا برادرش حسادت میکند در حالی که اگر شما بچهها را با هم مقایسه نکنید و آنها را مورد حمایت قرار بدهید بچهها خود را باور میکنند و اعتماد به نفسشان بالا میرود. در حقیقت والدین باید به کودکان، نشان بدهند چقدر دوستشان دارند و همه را با یک چشم میبینند.
انتظار و توقع بیش از حد از کودکان و مقایسه آنها با دوستان و همسالان در زمینههای گوناگون یکی از علتهای دروغگویی محسوب میشود و والدینی که انتظارات بیش از حد توان و استعداد از کودک خود داشته باشند و او را زیر فشار قرار دهند کودک را به دروغگویی وا میدارند. والدین باید توجه داشته باشند مقایسه کردن بچهها در هر سنی، کار غلطی است که سبب خودکمتربینی کودک شده و سرخوردگی ایجاد میکند و این باعث میشود کودک برای فرار از مقایسه شدن در حقیقت از والدینش فرار کند و این یعنی خطر. پس باید به یاد داشته باشید هرگز بچهها را با هم مقایسه نکنید ، یادتان باشد که انسانها متفاوت از هم آفریده شده اند و تواناییها و خصوصیاتشان نیز متفاوت آفریده شده است بنابراین مقاسیه کاری دور از منطق است هر کسی در زمینه خاصی توانایی و استعداد دارد و نمیتوان انتظار داشت که دو نفر مثل هم باشند، کار والدین این است که شرایطی را فراهم کنند که استعدادهای خدادادی کودکان شکوفا شود و پرورش یابد.
به طور کلی هدف تعلیم و تربیت، ایجاد افزایش و گسترش رفتارهای مطلوب و کاهش دادن و از بین بردن رفتارهای نامطلوب است و این مهم محقق نمیشود مگر از طریق به کار بردن تقویت کنندهها به طریق درست و مناسب لازم است به جای مقایسه کردن از روش تشویق استفاده کرد که این روش باعث تقویت رفتارهای مثبت و قابلیتهای فرد نیز میشود بنابر این باید سعی کنیم شایستگیهای فرزندانمان را حفظ کنیم و عزت نفس و اعتماد به نفس او را بالا ببریم. قرار نیست همه آدمها یک جور رفتار کنند، قرار نیست فرزندمان مثل پسر همسایه دکتر یا مهندس شود شاید استعدادی در فرزند شما نهفته است که دکتر یا مهندس هم نداشته باشد و فرزند شما موفقتر عمل میکند بنابر این مقایسه کردن را باید کنار گذاشت و به منظور رشد فرزندمان به آنها آگاهی و انرژی مثبت داد.
این روشها هر کدام میتواند اثر تشویقی داشته باشد، دادن مسئولیت، پاسخ دادن به تلفن، تلفن کردن و اضافه کردن زمان بازی ، مشاهده فیلم مورد علاقه ، پارک رفتن، مهمانی رفتن و ..
گاهی اوقات با ارائه تقویت کنندههای کلامی میتوان کودک را مورد تشویق و تأیید قرار داد. مانند آفرین، خیلی خوب، کاری که کردی مرا خوشحال کرد، تو موجب افتخار من هستی، من از این کارت راضی هستم، کارت بهتر شده و شما داری پیشرفت میکنی. همواره باید به کودک کمک کرد تا ارتباط میان دریافت پاداش و رفتارش را بداند و بفهمد، نابرده رنج، گنج میسر نمیشود.
چه کار نباید کرد؟
فکر مقایسه را دور بریزید: اگر میخواهید از شر افکار مقایسهای خلاص شوید بهتر است یک قلم و کاغذ جلویتان بگذارید و لیستی از بهترین ویژگیهای فرزندتان تهیه کنید و سعی کنید ذهنتان را از مقایسه او با دیگری دور و فقط به نکات مثبت او فکر کنید، اینکه چقدر زیبا لبخند میزند، چقدر پرانرژی و بانشاط است و ...
او را باور داشته باشید: بزرگترین سرمایه ای که پدر و مادر میتوانند به فرزندشان بدهند، ایجاد حس اعتماد به نفس است. اگر او را باور نکنید، چگونه او خودش را باور کند. او راه خودش را دارد مانند هر انسان دیگری مقایسه او با دیگر کودکان به مرور او را از خودش مأیوس میکند، مبنای ذهنیتان را این بگذارید فرزند شما بهترین فرزندی است که میتوانید داشته باشید، نمیگویند و نمیگوییم: بهترین فرزند دنیا که اگر چنین تصور کنید یعنی فرزندتان را در مقام مقایسه با سایر کودکان بهترین نمیدانید که این نوع نگرش نیز به مرور میتواند برای شما مشکل ساز شود.
کودکاتان برای شما بهترین است: کودک خود را چنین تصویرسازی نکنید که بعدها اگر طور دیگری رفتار کرد به ذوق شما بخورد، اگر فرزند خودتان را به بُت زندگیتان تبدیل کنید ممکن است او بر اساس رفتار بچهگانهاش رفتار نشان دهد که برای شما آزار دهنده باشد و به مرور شما از او دور شوید چون توقعات شما را براورده نمیکند یادتان باشد کودک شما راه طولانی را در پیش دارد، اگر از همین روزهای اول و سالهای نخست زندگیاش دید خود را نسبت به خود تغییر ندهید در نوجوانی و بزرگسالیاش دچار مشکلات جدیتر میشود. اگر در کودکیاش میخواهید آن باشد که شما دوست دارید چگونه در نوجوانی بتواند علایق و استعدادهایش را شناسایی کند. اگر ذهن شما بر اساس مقایسه فرزندتان با دیگران باشد، چگونه خودش باشد. پس بهتر است تا دیر نشده ذهنتان را خالی کنید و بگذارید کودکتان مسیر زندگی خودش را داشته باشد و شما به عنوان پدر و مادر فقط مراقب او باشید.
بیخیال تفاوتها: فرزندان ما از هم متفاوت هستند والدین باید به این مهم توجه کنند که توانمندی، استعدادها و یادگیری ها و رفتار کودکان با هم متفاوت است، فرض کنید در باغجه منزل شما هم درخت سیب وجود دارد و هم درخت گلابی هر دو درخت نیاز به نور، آب و زمین خوب دارند اما در نهایت میوهای که به دست میآید با هم متفاوت است بنابر این فرزندان ما نیاز به توجه، مراقبت و عدم تبعیض دارند اما در نهایت هر فرزندی با توجه به نیاز رفتار خاص خود را دارد.
ناهید زندی پژوه
منابع:
نشریه موفقیت
هفت روز زندگی
انتهای پیام/م
ارسال دیدگاه