حال اورژانس علی آباد کتول اورژانسی است

Orjanss«خدا پای شما رو به دوا و درمان باز نکنه.» این دعای همه ی آن هایی است که به خاطر بارها حضور در سیستم درمان و روبه برو شدن با اوضاع بحرانی بخش های مختلف بیمارستان به ویژه بخش اورژانس تنشان به لرزه افتاده است.

به گزارش زرین نامه؛ وارد حیاط بیمارستانی می شوم که حدوداً 5 ساله است. حتی فضای سبز آن هم تزئین نشده، شلوغی جلوی درب بخش اورژانس مرا به سمت خودش می کشد، چند قدمی در سالن اورژانس پیش می روم که خشکم می زند.

پرستاران خسته ای که می روند و می آیند. بیماران و همراهانی که درمانده از این سو به آن سو می روند و پاسخی نمی شنوند. تخت های سرگردان درون سالن، درب نیمه باز تنها پزشک اورژانس که از لای ازدحام بیماران در آن اتاق 3*4 خودنمایی می کند و همهمه ی ناله ها و گلایه ها. احساس سر گردانی می کنم.

از کنار جمعیت انبوهی که دردهایشان از چهره هایشان فریاد می زند، عبور می کنم و روی صندلی کنار کسی می نشینم. درمانده و خسته رو به من می کند و می گوید: «ما را بگو که به خیال درمان دردمان کجا آمده ایم! اگر اینجا کسی درمان می شد که این همه جمعیت در این سالن آه و ناله نمی کردند.

اینجا اورژانس است!!!

دور و برم را نگاهی می اندازم که با تعجب می بینم بعضی ها ماسک زده و بعضی دیگر بی خیال در حال عبور هستند. به سراغ پرستاری که پشت میز پذیرش ایستاده می روم، سخت مشغول پاسخگویی به بیماران است. او هم ماسک زده، هنگام سلام کردن می خواهم به او دست بدهم که دستش را عقب می کشد و می گوید؛ «دست دادن ممنوع است.»

می پرسم چرا که پاسخ می دهد، به خاطر شیوع آنفولانزا، وضعیت اضطراری اعلام شده و دست دادن هم ممنوع است. راهم را می کشم، تا سری به اتاق ها و وضعیت بیماران اورژانسی بزنم. در اتاق اول 8 بیمار روی تخت بستری هستند. 2 خانم باردار، یک کودک 3-4 ساله، یک دخترخانم عقب مانده ذهنی که دچار عفونت ریه شده، یک خانم مسن و چند تای دیگر.

سراغ بیمار تخت کنار درب ورودی می روم. باردار است، سرُم خالی روی آرنجش وصل شده و ماسک زده، روی تخت دراز کشیده است. می پرسم سرم شما خالی شده، به پرستاران بگویید بیایند و آن را از دستتان جدا کنند، می گوید: از ساعت 3 صبح سرمم خالی شده، چند بار گفته ام بیایید، هر بار گفته اند نیم ساعت دیگر، اما تا الان که ساعت 11 صبح است، هنوز خبری از آمدنشان نشده.

با صدایی مضطرب تر از قبل، همانطور به بیمار تخت مقابلش که یک دختر خانم در حال خالی کردن خلط سینه در پلاستیک است، اشاره می کند و می گوید: از شب گذشته به خاطر اسهال و استفراغ اینجا بستری شده ام، اما دائماً نگران هستم، آن دختر خانم حصبه دارد و می ترسم به من هم منتقل شود.

امتداد انگشت اشاره اش را پیش گرفته و به سراغ همان تخت می روم تا علت بستری شدنش را جویا شوم. مادر دختر می گوید: به خاطر عفونت ریه 2 شبی می شود، که اینجا بستری است. 3 سال پیش هم دچار حصبه شده بود.

به اتاق دیگری می روم. آنجا چند مرد بزرگسال و یک کودک که هنوز یک سال هم ندارد، بستری هستند. در پی علت بستری شدن کودک با مادرش همصحبت می شوم که می گوید: از دیروز اینجا بستری شده. الان 3 روز است که اسهال و استفراغ دارد. 2 روز پیش آمدیم، گفتند تخت خالی نداریم، بروید. اما خدا رو شکر دیروز که آمدیم این تخت خالی شده بود.

می خواهم از اتاق خارج شوم که می بینم مرد جوانی با پای گچ گرفته، روی ویلچر نشسته است، می گوید از 7 صبح تا حالا (ساعت 11:30 صبح) منتظر کارشناس بیمه هستم تا تایید کند و بروم. بعد از صحبت با وی متوجه می شوم، اگر کارشناس بیمه زودتر بیاید، 2 تخت دیگر هم به زودی خالی می شود.
از تخت‌هايي كه گوشه و كنار سالن انتظار گذاشته‌اند و مريض‌ها ناله كنان روي آن به خود مي‌پيچند، معلوم است كه تخت‌هاي اورژانس جاي خالي ندارد. تازه چند بيمار هم روی صندلي‌های راهرو كه با پتوييی پوشيده شده، خوابيده و چشم انتظارند تا كسی به دادشان برسد؛‌ انتظاری كه گاهی وقت‌ها ساعت‌ها طول می كشد و ممكن است زمانی به سر آيد كه خيلی دير شده باشد.

وقتی مادر و کودک روی یک تخت بستری می شوند!!!

یک اتاق 5 تخته دیگر باقی مانده، از تصاویر و پوسترهای روی دیوار معلوم است که ویژه کودکان است. اینجا 5 کودک و یک مادر بستری هستند. ابتدا مادر و کودکی که با هم روی یک تخت بستری هستند را برای عیادت انتخاب می کنم، مادر با بی حالی و چشمانی پف کرده می گوید: به خاطر آنفولانزا 2-3 شبی می شود که اینجا بستری شده ایم.

هیچکدام از کودکان و همراه هایشان ماسک ندارند. می پرسم اینجا همه به خاطر آنفولانزا بستری هستند، یکی با صدا بلندتری که همه بشنوند، می گوید: نه.

2 نفر از بچه ها به خاطر اسهال و استفراغ بستری شده اند. سراغشان می روم و می پرسم پس چرا ماسک نزده اید؟ می گوید کسی به ما ماسک نداده! نگران از جایش بلند می شود که برود و یک ماسک برای کودکش تهیه کند، اما با بلند شدن صدای گریه فرزندش دوباره کنار تخت بر می گردد و با نگرانی او را در آغوش می کشد.

تدابیر حکیمانه!!!

با خود می اندیشم که عجب تدبیر حکیمانه ای! در این بیمارستان، همه ی بیماران عفونی و غیر عفونی، مسری و غیر مسری در یک فضا بستری می شوند.

پرستاران بخش اورژانس بیمارستان بقیه الله الاعظم علی آباد کتول که در این روزهای پرکار، روح و جسمشان خسته شده و از عدم پاسخگویی مناسب و به موقع به بیماران به خاطر حجم بالای کار نگران هستند، می گوید: این روزها تعداد بیمارها به 240 نفر در هر 24 ساعت رسیده است در حالی که روزهای عادی این آمار بین 140 تا 150 نفر است. این روزها که وضعیت اضطرار اعلام شده، تعداد بیماران هم زیاد شده اما به تعداد پرستاران و تخت ها افزوده نشده است.

به هر حال اورژانس بيمارستان‌ها به ‌عنوان مهم‌ترين بخش مرکز درماني از اهميت زيادي در کسب رضايت مراجعان حوزه بهداشت و درمان برخوردار است، به طوري که اغلب نارضايتي‌هاي بيماران، متوجه اورژانس‌هاي بيمارستاني است و انتظار می رود مسئولان بهداشتی و درمانی شهرستان و استان برای حل مشکلات و معضلات بیمارستان ها در این زمینه برنامه های خود را با سرعت و جدیت بیشتری دنبال کنند.

گزارش: نرگس تجری

انتهای پیام/

نظرات
هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است اولین نظر را شما ثبت کنید
ثبت دیدگاه

ارسال دیدگاه