«داوود» نسلش بود از قوم «هدایت»/ وصلش حکایت داشت از اوج رضایت
محمد دیلم کتولی از شعرای علی آباد کتول شعری سروده است که آن را به روح پاک و جان قدسی همرزش شهیدش سردارداوود شیخ هدایتی از فرماندهان گردان حمزه سیدالشهداء (ع) اعزامی از این شهرستان تقدیم کرده است.
به گزارش زرین نامه؛ شعری که محمد دیلم کتولی برای همرزم شهیدش سردار داوود شیخ هدایتی سروده است:
خواهم نمایم رسم، من دیوان داوود
دارم بسی من حرف ها، از جان داوود
داوود یعنی یک تجسّم از حقیقت
یک نوجوان نابِ پاکِ با طریقت
داوود یعنی جنگ، یعنی رزم یاران
داوود یعنی یک یَلِ فرمانده گردان
داوود یعنی ،نوجوانی کزسَرِدرد
از شهردل کند وبسوی جبهه آورد
داوود عمرجاودان ،تجربه می کرد
چندین منا، چندین صفا، هروَله می کرد
راضی به لطف خاص رَبُّ العالمین بود
آری همین بود و همین بود و همین بود
در نوجوانی، عزم سوی جبهه می کرد
با هرکَلَک، در کاروانی لانه می کرد( [1] )
وقتی که پاکی، نوجوانی قیمتی داشت
داود من، شب با نمازش همدمی داشت
می گفت او من با مَلِک([2] )بودم و دیدم
دیدم مَلَک را در مَلِک بودم و دیدم
می گفت: «نماز شب چرا بیرون نخوانیم
صحرانشینی کرده و بیرون نخوابیم
بایدکه درد آل طاها را بدانیم
تا در بهشت عدن بالاها بمانیم
باید به هفت تپه ( [3] )، بگردی از پی یار
درآن بیابان ها بدنبال گل یار
بامهدی (عج) و با فاطمه (س) با سینه سوزی
باید زداغ اکبر واصغر بسوزی»
گفتی مَلِک می گفت توپاکی عزیزم
همچون گلی روئیده بر خاکی عزیزم
می گفت:« من درمانده ام، غرق نیازم
کاینسان تمام عمرمشغول نمازم »
می گفت:«ماآوارگان ،گلگلون عشقیم
مشق ولایت را، به رنگ خون نوشتیم»
می گفت:«داوودم ،خدا کرده عنایت
آورده مارا، درره پاک ولایت »
داوود من بشنید وگنجش راغنی کرد
روسوی دشمن، پشت بردَهردَنی کرد
دنیا برای او عزیزم، مَعبری بود
حرف و کلامش، پیروی از رهبری بود
می گفت :«از ما،کَس نباید جابماند»
می گفت :«امام ما ، چرا تنها بماند؟»
باید بیاموزیم اینجا تیزبینی
باید همه گردیم ،قربان خمینی
هفتاد و دو گل؛ گشته پرپرباحسینی
اینک امام عشق، یعنی این خمینی
او با بصیرت، راه خودرا یافت یاران
باید بکوه عشق معدن، یافت یاران
باید بجوئید و بجوئید و بجوئید
از شاهد وعطر وشهیدان هم بگوئید
گویا نظر بر وجهِ اَلله، می توان کرد
صحبت زهرچه ماسَوَالله، می توان کرد
امّا عزیزانم چرا داوود این است
رسم شهادت راه جنگیدن همین است
داوود بابا، با شهیدان همدمی داشت
باسید محسن( [4] )، با خنکدار( [5] ) همدمی داشت
باسید محمد([6] )، با احد([7] )، با رودباری
در علقمه، اروند، عکس یادگاری !!!
داوود مردی بود از گردان حمزه ( [8] )
حمزه به داوود است، آن گردان حمزه
گردان حمزه خط شکن، دشمن، گریزان
گردان حمزه سوزوآه واشک ریزان
حمزه شلمچه، حمزه بانه، حمزه ماووت
گردان حمزه، مظهر طالوت و جالوت([9] )
داوود باید، تا زند تیری به جالوت
فرمانده جانها شود، در شهر ماووت
داوود من، جالوت بعثی ذلّه می کرد
در یک نفس ،کارهزاران ساله می کرد
داوود من، تاریخ جنگ شهرمان است
داوود شیخ اینگونه، اینسان قهرمان است
داوود، از مردانگی پروانه دارد
امّا برای نسل ها، افسانه دارد
داوود یعنی فجر یعنی بدر وگولان( [10] )
یک انتظار مادری گریان و نالان
ده سال گریه در درون، پنهانه کردن
چون زینب امّا طاقتی، مردانه کردن
باید پدر مویش سفید وپیر گردد
بامشتی از خاک شلمچه سیر گردد
باید دوباره دیدن روی وجمالت
داوود من، حسرت بماند تا قیامت
باید تمام شعر عطر عشق گیرد
باید تمام شهر نام عشق گیرد
باید بجوئید و بجوئید و بجوئید
از شاهد وعطر شهیدان هم بگوئید
باید سرائی متن، باید شعر خوانی
تادر مسیر پاک داوودی بمانی
باید زداوود وزمحمود([11]) وزاحمد([12])
در یک کلام «از جنگ نامی هم بماند»
باید به منبر، خطبه ایمان بخوانند
باید شهیدان، در دل ایران بمانند
باید زجاوید الاثرها، ذکر گوئیم
باید خدارا زین عنایت شکر گوئیم
باید جوانان، سیره آنان بدانند
با خاطره، با چَفیه آنان بمانند
باید که شیر هیئت پاک حسینی
کودک خورد، گردد فدائی خمینی
باید جمال دین، ببینند و شناسند
باید زشکّی([13])، متن ها بیندوخوانند
باید زمحسن جعفری([14]) حرفی بیانی
باید زعاشوری([15]) زباغچیغی ([16] )بدانی
بایدبدانی، یک یتیم کارگر زاد
در کربلای پنج، خیبر می کند یاد
از بدرواز خیبرواز والفجر و بانه
درذهن این جویندگان، چیزی بمانه
باید مفید([17] ) از آخر داوود گوید
مجنون( [18] )بگوید، سوگ گوید، رود گوید
یک عمر داغ یک شب مردانه دارم
ازجنگ صدها برگ من افسانه دارم
افسانه یعنی گفتن و مردم شنیدن
مردم ،شنیدن کی بود مانند دیدن
باشد دوباره شعر جوشد تا بگویم
سوزد درونم تا برایت وا بگویم
اینک مرا از عاشقی این وصل کافی است
از داستان جنگ هم، این فصل کافی است
فصل دگر، درد دلی بااو نمایم
اینگونه با غربت وبا غم، خو نمایم
درددل واماندگان را ،تو ندانی
آنان ببینند آنچه را تو «لَن تَرانی[19] »
آنان سرخوان حسین ابن علی (ع)اند
آنان بهشت جاودان، محو ولی اند
از غفلت وبی برگی ام هیهات، هیهات
برجان پاک آن شهیدان، صد صلوات
محمد دیلم کتولی/ یکم مرداد 1389/ تهران
[1] - زمانی که بعضی ازقائدین برای جهادنرفتن دنبال عذرشرعی بودند،نوجوانان پاک نهادی مانندشهید داوودشیخ با دستکاری در شناسنامه وهزار حقّه وکلک دیگر برای ادای تکلبف سبقت می گرفتند.
[5] - شهیدوالا مقام محمدباقر خنکدار برادر رزمنده دلاور حاج اکبر خنکدار فرمانده گردان حمزه که خانوادگی روابط حسنه ای با شهید داوود شیخ داشتند
[6] - شهیدان بزرگوار شهیدسیدمحمّدحسینی(همزمان درگردان حمزه سه برادررزمنده بنام سیدمحمدحسینی بودندکه در عملیات نصر 4 هرسه بدرجه رفیع شهادت رسیدند )
[8] - گردان همیشه پیروزحمزه سیدالشهدا(ع)ازلشکر25 کربلاءکه به خاطرحضورمستمرشهید داوود شیخ مأمن ومحل تجمع رزمندگان اسلام اعزامی از علی آباد کتول بود
[9] - قصه طالوت وجالوت وبیان معجزات دلاوری حضرت داوودپیامبر(ص)که درقرآن کریم وآیات شریفه245 تا251سوره بقره به آن اشاره شده است .
[10] - ارتفاعات گولان دراستان سلیمانیه عراق بخشی از محل اجرای عملیات نصر 4 توسط رزمندگان اسلام در سال 1366
[11] - شهید والامقام محمود شیخ (هدایتی) برادر شهید داود شیخ که در عملیات کربلای 5 در منطقه شلمچه به درجه رفیع شهادت رسید
[13] - شهید والامقام احمد شکی مسئول پشتیبانی وتدارکات لشکر 25 کربلا از دلاورمردان و مفاخرشهرستان علی آباد کتول
[15] - شهیدان والامقام حسن وحسین عاشوری که شهید حسین عاشوری در عملیات کربلای 10 در منطقه استان سلیمانیه عراق به شهادت رسید
[16] - شهیدان والامقام باغچیغی که از مهاجرین ساکن شهرستان علی آباد کتول و کارگر زاده ای که در کوره پز خانه ها در زندگی بشدّت فقیرانه ای رشد یافت ولی بدلیل سلامت نفس وپاکی باطن به مراتب بلندی از عرفان ،بصیرت وشناخت راه یافت ودر عملیات کربلای 5 به شهادت رسید
ارسال دیدگاه