سوزن جوالدوز، نخ پنبهای و انگشتانی ضخیم ابزار هنرنمایی حاج «عبدالله گلی» در عرصه بینالمللی شد اما؛ هنرنمایی او در کارآفرینی بود. وقتی پاشنههای همتش را ورکشید و برای ۸۰۰ نفر شغل ایجاد کرد تا سِنِجون برکت بگیرد.
به گزارش زرین نامه به نقل از فارس ؛ سودابه رنجبر: همه ابزار کارش «سوزن جوالدوز» و «نخ پنبهای» است؛ البته انگشتانی که در طول ۶۰ سال بهقدری سوزن خوردهاند که هرروز بیشتر از دیروز ضخیم و ضخیمتر شدهاند. با همین ابزار ساده نامش را در یونسکو ثبت کرده است. انگشتان او بخشی از دستگاه گیوهدوزیاش محسوب میشود. این انگشتها سالهاست که برای کشورمان افتخارآفرین شدهاند. دستهای «عبدالله گلی» از سن دوسالگی از دستان گرم مادر رها شد و طعم گس بیمادری چنان به جانش نشست که در آغوش هیچ دایهای آرام نمیگرفت تا اینکه رفاقتش با پدر چنان عمیق شد که گیوه و گیوهدوزی راهی شده برای عشق ورزیدن پدرانه و پسرانه.
وقتی آفرین جای ترکه را میگیرد
عبدالله در همان سن کودکی نگاهش را به دستان گیوهدوز پدر دوخت تا حداقل، رضایت و عشق پدر را ششدانگ داشته باشد؛ این را از همان ۷ سالگی فهمیده بود، شاید راز زیبایی گیوههای حاج عبدالله در جذب رضایت پدرباشد؛ عبدالله ساعتها در حجره پدرش «امینالله» مینشست و برای شنیدن آفرینهای مکرر پدر هرروز کارش را بهتر از دیروز انجام میداد. در روزگاری که بچههای سنجون برای بهتر انجام دادن بافت گیوه «ترکه»میخوردند «امانالله» با زبان نرم پدرانه گیوهدوزی را به عبدالله یاد داد. از آن روزها بیش از ۷۰ سال میگذرد.
مهر اصالت یونسکو
این روزها «عبدالله گلی» پیرمردی شده با دستهای پینهبسته. پینهای از جنس هنر و روزی حلال که در سال ۲۰۱۰ مهر اصالت هنری یونسکو بر آن دستها زده شد. هنر گیوهدوزی حاج عبدالله و ثبت آن در یونسکو در همان سالها تیتر روزنامهها بود؛ تا گیوه شهر «سنجان» شهرت جهانی پیدا کند. سنجان در استان مرکزی در زبان عامیانه «سنجون» گفته میشود. شهری که این روزها بیشتر به گیوههایش معروف است. حاج عبدالله همانطور که گیوههای دستدوزش را به پا میکند و پاشنهاش را ورمیکشد میگوید: «روزگاری گیوه تنها پاپوش قیمتی برای مردم بود اما حالا رنگ و بوی هنر و صنایعدستی گرفته، خیلی از هنردوستان و افرادی که به دنبال صنعت هنر و زنده نگهداشتن آن هستند. جفت گیوه را تابلو میکنند و به دیوار خانه میکوبند تا سندی باشد بر اصالت هنر ایرانی.»
چرخ مشاغل خانگی در سنجان به راه افتاد
سالها صدای آواز دوبیتیهای حاج عبدالله از حجره به یادگار گذاشته پدر، گوش بازار را نوازش میدهد. با این تفاوت که آن روزها آوازه اشعار و گیوهدوزی او فقط تا چند مغازه آنطرفتر میرفت و حالا آواز و آوازهاش در دنیای صنایعدستی و در جهان پیچیده است. حاج عبدالله شعر که میخواند هر مصرع آن را معنی میکند. همه اشعارش را به همین سبک میخواند. او از جوانی در عالم معنا سیر کرده این را میشود از سبک زندگیاش متوجه شد. آن روزهایی که بهسختی، دستش به دهانش میرسید هیچوقت امیدش را به خداوند از دست نداد. با مشتریها حسابوکتاب که میکند میزانش اهلبیت (ع) است. ۵ هزارتومانی را که از مشتری میگیرد نیتش ۵ تن است این را با صدای بلند میگوید: «به نیت ۵ تن، این هم ۵ هزار تومن برای شما!» ۸ هزار تومان که بین او و مشتری ردوبدل میشود. امام هشتم را گواه روزی حلال میگیرد. او این روزها وضع و اوضاعش حسابی تغییر کرده و برکت از درودیوار به خانه او سرازیر میشود اما برکت این روزی را فقط برای خودش نمیخواهد و اهلی سنجون را در آن شریک کرده است. حالا بیش از ۸۰۰ نفر از اهالی سنجون و روستاهای اطراف برای او کار میکنند او چرخ مشاغل خانگی را در این شهر به راه انداخته است زنان و مردانی که برای او جوراب گیوه میبافند کم نیستند. حاج عبدالله به جوانهای جویای کار گیوهبافی را آموزش میدهد.
شانههای زخمی گواهی میدهد
«طاهره» خانم همسر حاج عبدالله از روزهایی میگوید که او و فرزندانش برای گذران زندگی همراه با مرد خانه کار میکردند؛ اما باوجود همه سختیها و تلاش روزمره ورق زندگی آنها برنمیگشت که نمیگشت و روزبهروز گذران زندگی برایشان سختتر میشد. طاهره خانم همانطور که نگاه اشکآلودش را از چشمان حاج عبدالله پنهان میکند تا غرور همسرش سرریز نشود ادامه میدهد: «جوان بودیم و عیالوار حاج عبدالله از صبح تا شب دستتنها، در حجره مینشست و گیوه میبافت ۵۰ جفت که میشد همه را در گونی میریخت روی دوش میگرفت و میرفت به سمت اراک شاید گیوهها را بفروشد و سفرهخانه را رنگین کند. در بازگشت به سنجان مواد اولیه میخرید و پای پیادهبرمی گشت.
لقمه حلال و فرزندان خلف
طاهره خانم که حالا انگار بغض دست انداخته و گلویش را فشار میدهد، توضیح میدهد: «همیشه به بچههایم گفتهام و میگویم نانی که پدر شما از گیوه فروشی به دست آورده طیبوطاهراست. حاج عبدالله که از اراک برمیگشت از سنگینی بار، شانههایش زخمی بود و چند روز طول میکشید تا زخمها رویه ببندد، به فرزندانم میگفتم شما با همه بچههای دیگر باید فرق داشته باشید باید بیشتر تلاش کنید چون پدرتان برای بزرگ کردن و تربیت شما خیلی سختیکشیده است. به لطف خدا تمام فرزندانم از معتبرترین دانشگاههای ایران فارغالتحصیل شدهاند و همچنان پیگیر کارهای پدرشان هستند و یکلحظه از خانواده غافل نمیشوند. پسر کوچکمان علی آقا با پدرش همراه است و باوجوداینکه فارغالتحصیل رشته الکترونیک است اما میراث دار شغل پدر شده وهمیشه کنار اوست.»
درفش بهجای تفنگ
اوایل جنگ بود. کوچک و بزرگ بهصورت داوطلبانه به جبهه میرفتند و دفاع از مرزها را وظیفه خود میدانستند حاج عبدالله عزمش را جزم کرد که به جنگ برود؛ اما هیچگاه نتوانست آموزشهای استفاده از تفنگ را یاد بگیرد. با تفنگ و ابزار جنگ کاملاً بیگانه بود اما تا سنگرهای جبهه پیش رفت و بهجای تفنگ، درفش کفاشی را به دست گرفت و پوتینها و کفشهای رزمندهها را تعمیر میکرد و شد کفاش مهربان سنگرهای پشت جبهه. حاج عبدالله گیوههای دستدوزش را به سربازان معرفی میکرد و همانجا دستبهکار میشد و برای آنها گیوه میبافت.
تقدیر سلطان قابوس از گیوهدوز سنجونی
نقطه عطف زندگی حاج «عبدالله گلی» ازآنجایی شکل گرفت که در سال ۱۳۶۷ به نمایشگاه بینالمللی تهران دعوت شد و جلوی چشم بازدیدکنندگان گیوه «آجیده» بافت. «علی گلی» پسر کوچک حاج عبدالله میگوید: «پدرم بهعنوان نماینده گیوهدوزان ایران در نمایشگاه صنایعدستی بینالمللی عازم کشور عمان شد و دست بر قضا پادشاه عمان «سلطان قابوس» از این نمایشگاه دیدن کرد و گیوهدوزی حاج عبدالله موردتوجه او قرار گرفت. روزنامههای عمانی تقدیر و تشکر سلطان قابوس از پیرمرد گیوهدوز سنجونی را سر تیتر اخبار کردند. از همان روز گیوه «آجیده سنجون» جزو صنایعدستی و میراث فرهنگی قرار گرفت و مهر اصالت یونسکو بر هنر ایرانی زده شد. همان موقع بود که ورق زندگی حاج عبدالله برگشت و روی خوش به او نشان داد بازار گیوه فروشی حاج عبدالله داغ شد و حالا تعداد بشماری از سنجونی ها به برکت هنر حاج عبدالله و روی گشاده او برایش جوراب گیوه میدوزند.
کفشهایی که لنگهبهلنگه نمیشود
حاج عبدالله گلی، همچنان زیر طاق بازارچه بر جورابهای بافتهشده میکوبد تا زیردستش نرمنرم شوند. گردشگران برای دیدن او به بازار میآیند و به برکت حضور او کاسبی دیگر بازاریهای سنجونی گرم شده است. عبدالله گلی میگوید: «خوشحالم که گیوه سنجان مورد استقبال گردشگران قرارگرفته است. تعداد زیادی از سنجونی ها میتوانند در منزلشان کار کنند و لقمه حلالی درآورند. او درباره گیوههایی که میدوزد میگوید: «گیوههای دستدوز اهالی سنجون کاملاً از مواد طبیعی است و پای چپ و راست ندارد با پوشیدن گیوههای سنجونی هیچوقت کفشتان لنگهبهلنگه نمیشود.»
انتهای پیام/
ارسال دیدگاه