چرا ایرانیان به کورش کبیر علاقه دارند؟
ایرانیان به جای قبول وضعیت کنونی و عدم پیشرفت در مقایسه با سایر کشورها و تلاش برای تغییر وضعیت، به گذشتهای پناه میبرد که عظیم بوده، اما اطلاعاتی دقیق از آن ندارد.
به گزارش زرین نامه ؛ در سالهای اخیر در میان ایرانیان گرایش به دوران باستان شدت زیادی به خود گرفته است. در این سالها ایرانیان از کوروش به عنوان نمادی برای مخالفت سیاسی با حاکمیت استفاده میکنند و تلاش میکنند به لحاظ ذهنی توجیهی برای عدم پیشرفت ایران در این سالها پیدا کنند.
ایرانیان عصر حاضر متوجه این موضوع شدهاند که پیشرفتی متناسب با تاریخ چندین هزار ساله خود نداشتهاند و به دنبال پاسخ به این سوال هستند که چرا ایرانیانی که به لحاظ سابقه و قدمت یکی از قدیمیترین کشورهای دنیا است باید وضعی این چنین داشته باشد؟
آنها با یادآوری دوران امپراطوری هخامنشیان و زمامداری کوروش، حسرت دورانی دور را میخورند که در آن ایران قدرت بلامنازع زمان بود و تلاش میکنند نماد آن دوران را در عصر حاضر زنده کنند و از آن ابزاری برای مخالفت سیاسی با حاکمیتی بسازند که با مظاهر عهد کوروش مخالف است. اما آیا این وضعیت فکری/روانی وضعیت درستی است؟ چرا ایرانیان انقدر نسبت به آن دوران نوستالژی دارند و تلاش میکنند یاد و خاطره کوروش زنده نگه دارند؟
ژاک لاکان پزشک روانکاو فرانسوی نظریهای دارد که به خوبی میتواند وضعیت فکری ایرانیان امروز که به دنبال تقدیس کوروش هستند را شرح دهد. لاکان در نظریهای که به گره برومه مشهور است از سه امر خیالی، نمادین و واقع نام میبرد. به عقیده لاکان اگر در هرکدام از این امور اختلالی ایجاد شود در واقع یک نقص ذهنی رخ داده است.
امر خیالی از منظر لاکان نشانگر جستجویی بیپایان در پی خود است. امر خیالی قلمروِ من (ego) است، جایی که من (I) به غلط خود را یک وجود کامل میبیند، تصور میکند با معنایی روشن و منسجم سخن میگوید، ولی در واقع در معرض همه نوع خیال است، از جمله قدرت نادیده گرفتن نظم نمادین. در واقع من مطلوب هستهٔ اصلی امر خیالی است. تصویری است اغراقآمیز که فرد از وجود خود ساخته و مبتنی بر آرزومندی اوست.
امر نمادین شامل تمام چیزهایی است که ما آن را واقعیت میدانیم. علائم راهنمایی و رانندگی، زبان، فرهنگ، نهادهای سیاسی و تمام چیزهایی که زندگی جوامع انسانی را شکل میدهند جُزء امور نمادین هستند. انسانها حتی پیش از تولدشان در درون امر نمادین گرفتارند. آنها متعلق به قومیت، کشور، زبان، خانوادهای خاص و گروهی اجتماعی و اقتصادی و حتی جنسیتی هستند. آنها متعلق به قومیت، کشور، زبان، خانوادهای خاص و گروهی اجتماعی و اقتصادی و حتی جنسیتی هستند. حتی گاهی پیش از تولد برای آنها نامی هم انتخاب شدهاست.
به نظر لاکان، آنچه امر نمادین را برپا میکند، زنجیرهٔ دلالت یا به تعبیر خودش قانون دال است. لاکان اصطلاح دال را از زبانشناس سویسی «فردیناند دو سوسور» وام گرفته است. سوسور معتقد بود که زبان متشکل از نشانههاست و هر نشانه از دو بخش دال و مدلول تشکیل شدهاست. دال تصویر ذهنی ما از صوت نشانهاست و مدلول مفهوم مرتبط با آن صوت.
سوسور همچنین معتقد بود که زبان نظامی رابطهای یا تفاوتی است. یعنی هیچ نشانهای را نمیتوان فارغ از نشانهای دیگر تفسیر و تعریف کرد. یعنی راست، راست است، چون چپ نیست؛ بنابراین نظر، چون امر نمادین از طریق زنجیرههای دلالت به هم پیوستهاست، ما محکوم هستیم به این که هیچگاه جهان را به آن شکلی که واقعاً هست درک نکنیم؛ و تا ابد در زندان زبان باقی بمانیم. در واقع همهچیز زبان است.
امر واقع هم متعلق به آن بخشهایی از زندگی است که نمیتوان آنها را شناخت و توصیف کرد مثل لحظه عاشق شدن یا جوششی که درون یک هنرمند برای خلق اثر هنری اتفاق میافتد.
فروید معتقد است غرض اصلی در آزمون واقعیت، یافتن ادراک واقعی شیء نیست، بلکه بازیافتن آن است. در نظر او، تمنای آدمی همواره مطلوبی گمشده و از دست رفتهاست. کل تمنیات در پی یافتن مجدد آن است. یافتن چیزی که اصلاً وجود ندارد. در واقع رضایتمندی فرد در گرو یافتن ردپایی از این مطلوب گمشده در واقعیت است و مطلوب تمنای فرد در بازیافتن خاطرهای است که واقعیت اولیهٔ آن را زنده میکند.
لاکان اعتقاد دارد این سه وجه از وجود آدمی به هم گره خوردند و حلقهای منسجم ساختهاند اگر یکی از این حلقهها را جدا کنیم آدمی دچار مشکل میشود و اختلال شخصیتی رخ میدهد. درباره مسئله نمادسازی از کوروش کبیر هم این اتفاق رخ داده است. عدم پیشرفت ایران به عنوان کشوری صاحب تمدن امری واقع است در حالی که نحوه مواجهه و برخورد با این موضوع امری واقع نیست و همین موضوع باعث میشود یکی از گرههای حلقه وجود آدمی پاره شود و فرد دچار اختلال شود.
همین مسئله باعث میشود تا فرد برای فرار از این وضعیت به امر خیالی پناه ببرد و از گذشته انتزاعی بسازد که او را آرام میکند. در واقع به قول فروید کل وجود فرد به دنبال گمشدهای میرود که اصلاً وجود واقعی ندارد یا اطلاعات دقیقی از آنها دست نیست؛ چه آنکه احتمالا جمعیت بسیار اندکی از زندگی کورش چیزی میدانند. برای آنها تنها این مفهوم وجود دارد که کورش شخصیتی بزرگ و پادشاه هخامنش است، بی آنکه چیزی بیشتر از بدانند، شیفته کورش هستند. این موضوع در حالت رادیکالتر به حمله نظامی و خوی لشکرکشی، لقب فرهنگی میدهد؛ حمله نادرشاه به هندوستان و غارت آن کشور، با نام «فتوحات نادر» بزرگ میشود.
در حقیقت فرد به جای قبول وضعیت کنونی و تلاش برای تغییر وضعیت، به گذشتهای (امر نمادین و انتزاع) پناه میبرد که عظیم بوده، اما اطلاعاتی دقیق از آن ندارد.
منبع: رویداد24
انتهای پیام/
ارسال دیدگاه