تفهیم واقعیت‌های جهان به صهیونیست‌ها علت اصلی سفر اوباما به منطقه

زرین نامه: سفر اخیر باراک اوباما رییس جمهور آمریکا به منطقه و بالاخص سرزمین های اشغالی و تل آویو، تحلیل های زیادی را به همراه داشته است. مساله ای که مشترک بین تمام اظهارنظرها یافت می شود این است که این سفر جهت آرام نمودن هم پیمانان امریکا در جهت جنگ افروزی علیه محور مقاومت و به خصوص ایران می باشد.

به گزارش زرین نامه: سیاست های تهاجمی و تدافعی صهیونیست‌ها در منطقه با شکست مفتضحانه‌ای آن هم در برابر نوار غزه که سالیان زیاد در محاصره‌های بی حد و حصر این رژیم جعلی قرار گرفته بود، مواجه شد و این واقعیت که اسرائیل روبه سوی نابودی محض پیش می رود تنها برای آمریکا و کشورهای جهان مشهود است ولی این صهیونیستها بودند که فهم این مساله با وجود عیان بودن ابعاد آن برایشان مبهم بود و گاهاً با تهدیدهای بین المللی نسبت به برخی کشورهای قدرتمند منطقه همچون ایران این ابهام را به نمایش گذاردند.

این آرام نمودن و حاکم کردن سکوت بر دهان صهیونیست در اوایل سال 91 آغاز شد. که صهیونیست ها بارها امریکا را جهت حل مساله‌ی هسته‌ای ایران تهدید می کردند و این تهدید دو برآیند بدی برای اوباما در پی داشت؛ یکی اینکه چند ماهی تا انتخابات 2012 آمریکا باقی نمانده بود و احتمال این می‌رفت که با فعال نمودن لابی های صهیونیستی از رای آوردن مجدد اوباما جلوگیری شود و دوم اینکه در منطقه جنگی ایجاد شود که خواه ناخواه پای آمریکا به میدان جنگ کشیده خواهد شد و این توان در آمریکا به خاطر اطلاع از گستردگی این جنگ وجود نخواهد داشت لذا امریکایی‌ها با وادار کردن گروه 5+1 جهت مذاکره با ایران و کشدار نمودن مساله مذاکره تا هنگام انتخابات و پیروزی مجدد اوباما این قائله جنگ طلب بودن صهیونیست ها را به طور موقت خاموش کردند ولی مذاکرات هم با واقعیت همراه شد و همه چیز دیگر برای صهیونیست ها آشکار شد که مذاکرات نیز نمی تواند راه به جایی ببرد و هر لحظه موضع صهیونیست در منطقه با تهدیدی بزرگ به نام ایران مواجه خواهد بود.


مهم ترین دلیل حضور شخصی اوباما در منطقه جلوگیری مجدد از جنگ طلبی صهیونیستها در منطقه است چرا که گمان این برای اوباما می رفت که بار دیگر سعی در اخلال نظم عمومی منطقه توسط صهیونیست ها شود.

اوباما ابعاد نفوذ پذیری محور مقاومت را شکافته و چیزی که حاصل شده است غیر از گزینه نظامی می باشد لذا اینجاست که در پی این سفر، صلح مجدد(بخوانید دروغین) صهیونیست ها با برخی کشورها نظیر ترکیه که از نظر استراتژیکی یک کشور مهم برای نفوذ به محور مقاومت است، رقم زده شد. سفر به عربستان و اردن و این قبیل کشورها هم متقاعد نمودن آنها به فهم واقعیت های جهان است. این واقعیت ها این را می گویند که اگر چه شروع کننده جنگ، امریکا و ایادی اش باشد ولی پایان دهنده و تعیین کننده نهایی جنگ، ایران و محور مقاومت می باشد و از سویی بسیاری این جنگ را به جنگ سوم جهانی تعبیر نموده اند. چندی پیش "میشل چسودوفسکی"، رئیس مرکز تحقیقاتی جهانی‌سازی، در مصاحبه‌ای با شبکه خبری راشا تودی اعلام کرده بود که این جنگ از مدیترانه تا مرزهای چین گسترش خواهد یافت. این جنگ احتمالاً روسیه و چین را نیز در برخواهدگرفت، که پیامدها و عواقب آن نامشخص است.

"چرا امریکا از این جنگ می ترسد" سوالی است که ذهن هر فردی را به خود مشغول می کند و جواب آن از یک سو اقتصاد ورشکسته امریکاست که اجازه حضور در هیچ جنگی را نمی دهد و از سوی دیگر قدرتمند شدن ایران می باشد.

در سال 2008، بحران مالی در امریکا که به دلیل واگذاری وام‌های آسان در بخش ساختمان و مسکن پدید آمده بود، به تدریج تبدیل به بحرانی شد که تعداد زیادی از بانک‌ها و مؤسسات اعتباری را در آستانه ورشکستگی قرار داد و در نهایت تمام پیکره اقتصادی امریکا را در بر گرفت. این بحران مالی که پس از مدتی به یک بحران اقتصادی جهانی تبدیل شد، آثار متعدد و چند لایه‌ای بر کشورها و همچنین روابط میان آنها بر جای نهاد و امواج آن با شدت و ضعف متفاوت به دیگر نقاط جهان نیز سرایت کرد. هر چند میزان تأثیرپذیری کشورها بسته به نسبت بازیگری و ادغام آنها در اقتصاد جهان متفاوت بود، اما به دلیل مقتضیات نظام بین‌المللی کنونی، پیامدهای این بحران به صورت مستقیم و غیرمستقیم در بسیاری از حوزه‌ها مشاهده شد. در واقع، در هم تنیدگی اقتصاد جهانی و وابستگی متقابل، ابعاد این بحران را وسیع‌تر نمود و با وجود آنکه امریکا، نقطة شروع این بحران بود، اما به دلیل پیوستگی بازارهای مالی جهان، آثار آن به اروپا، روسیه، چین، هند و سایر کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه تسری یافت و اقتصاد جهانی را تحت تأثیر قرار داد.

«مرديت ويتني»، تحليگري كه سرنوشت «سيتي گروپ» و «لمن برادرز» را پيش‌بيني كرد ، در سال ۲۰۱۰ نسبت به ورشكستگي شهرهاي آمريكا هشدار داده بود. به گفته وي ۱۰۰ شهر آمريكا در معرض ورشكستگي قرار دارند، اين امر میلیاردها دلار خسارت به دنبال خواهد داشت. بدهي شهرها به حدود ۲ تريليون دلار مي‌رسد. اين رقم كمتر از بدهي ۱۶ تريليون دلاري دولت فدرال در واشنگتن است و بحران به كاهش سطح خدمات عمومي منجر شده است.

سانبرنارديو قادر به پرداخت حقوق كارمندان شهري نيست. اين موضوع سبب شد تا مسئولان شهر براي صرفه‌جويي در هزينه‌ها، ۲۰ درصد از كاركنان خود را كم كنند. همچنين ۱۰ درصد از دست‌مزد كارمندان كسر شده است. تعداد كاركنان شهرداري از ۹ نفر به دو نفر كاهش يافته و سه تا از چهار كتابخانه شهر تعطيل شده‌اند. ممكن است نيروهاي پليس مجبور به تقسيم خودروهاي گشتي خود با شهرهاي مجاور شوند. اين موضوع براي شهري كه در سال ۲۰۱۲، ۳۲ قتل در آن اتفاق افتاده و در ميان صد شهر خطرناك آمريكا قرار دارد، ابدا خوشايند نيست.

شهر ۲۳۰۰۰۰ نفره سانبرنارديو با كسري بودجه ۴۵ ميليون دلاري مواجه است. مسئولان شهر قادر نيستند به ضروري‌ترين تعهدات خود از جمله پرداخت حقوق بازنشستگان عمل كنند.

بحران مالي منابع درآمد شهر را به شدت كاهش داده است. اين موضوع شامل ماليات بر ارزش افزوده و ماليات بر اموال مي‌شود.

توقيف منازل در سانبرنارديو سه و نيم برابر ميانگين كشوري است. ميزان ركود هر روز بيشتر مي‌شود. در حالی که در ديترويت منازل متروكه را با رنگ سبز علامت‌گذاري مي‌کنند، مسئولان سانبرنارديو پول رنگ را هم ندارند.

سرمايه‌گذاري دولت در بخش اقتصاد از دهه ۱۹۷۰، آرام آرام كاهش يافته است. دارايي‌هاي عمومي ۷۲ درصد توليد ناخالص داخلي آمريكا در سال ۱۹۷۵ را تشكيل مي‌دادند که امروزه اين رقم به كمتر از ۵۵ درصد رسيده است. شهردار‌هاي برخي از شهرهاي آمريكا با وام گرفتن موفق به ساخت استاديوم ورزشي و اماكن عمومي شده‌اند. دولت فدرال در طرح‌هاي كلان مانند ساخت سد «هوور» در دهه ۱۹۳۰ و احداث شبكه بزرگراهي در دهه ۱۹۵۰ مشاركت نمي‌كند.

خبرگزاری رویترز از شیکاگو در گزارشی اعلام کرده است پنجاه و سه دبستان و یک دبیرستان عمدتا در محلات اسپانیایی تبارها و سیاه پوستان شیکاگو تا ماه اوت تعطیل خواهد شد.، این به عنوان بزرگ ترین تعطیلی گسترده مدارس دولتی در آمریکا به حساب می آید.مقامات شیکاگو که گرفتارکسری بودجه سالانه یک میلیارد دلاری هستند، اعلام کرده اند باید به منظور صرفه جویی در هزینه ها، برخی مدارس را ببندند.

این ها تنها گوشه ای از بحران اقتصادی در محیط داخلی امریکاست که بدهی ها سرسام آور امریکا به کشورهای جهان را نیز شامل می شود. از سوی دیگر سیاست های جنگ طلبانه جمهوری‌خواهان در آمریکا نیز خسارت های فراوانی به اقتصاد آمریکا زده است. حمله به عراق بزرگترین هزینه را به دولت آمریکا تحمیل کرد که سرانجام اوباما تصمیم به خروج نیروهایش از خاک عراق نمود.

پایگاه اینترنتی شبکه خبری الجزیره چندی پیش اعلام کرده است پژوهشی که مرکز مطالعات بین المللی واتسون وابسته به دانشگاه بروان آن را انجام داده، نشان می دهد که آمریکا در جنگ علیه عراق ۷ / ۱ تریلیون دلار به طور مستقیم هزینه کرده و ۴۹۰ میلیارد دلار نیز به مجروحان جنگ علیه عراق پرداخت کرده است.

در پژوهش مرکز واتسون آمده است: اگر مسائل جانبی جنگ عراق و هزینه های آتی آن برای آمریکا و نیز سودی که ۲ / ۲ تریلیون دلار می توانست به خزانه آمریکا سرازیر کند را محاسبه کنیم، میزان خسارتی که واشنگتن در جنگ عراق متحمل شده در ۴۰ سال آینده به شش تریلیون دلار خواهد رسید.در این پژوهش آمده است: علاوه بر هزینه های مالی، جنگ عراق هزینه های ناگوار اجتماعی را نیز به آمریکا تحمیل کرده است که مشکلات خانواده های مجروحان آمریکایی و خود آنها یکی از این موارد است.

مرکز واتسون در گزارش خود آورده است: نیازهای پزشکی و مراقبتهای ویژه ای که مجروحین جنگی آمریکا به آن نیاز دارند تا سال ۲۰۱۳ به ۷ / ۱۳۴ میلیارد دلار رسیده است.در این گزارش آمده است: خسارتهای مالی آمریکا علاوه بر نتایج فاجعه بار جنگ برای ملت عراق و خسارتهایی است که این کشور آسیایی متحمل شده است.این درحالی است که گزارش مذکور مسائلی همانند مرگ و میر آوارگان، نبود خدمات پزشکی به دلیل جنگ و مرگ و میر ناشی از آن، تخریب زیربناهای اقتصادی عراق و دهها مورد دیگر را شامل نمی شود.

بنا بر پژوهش مرکز واتسون و با استناد به آمار رسمی دولت عراق بیش از ۱۳۴ هزار شهروند غیر نظامی عراق در جنگ آمریکا علیه این کشور کشته شدند و با احتساب روزنامه نگاران، نیروهای امنیتی و دیگر قشرهای نظامی عراق این عدد به ۱۷۶ تا ۱۸۹ هزار تن افزایش می یابد.در این گزارش که توسط ۳۰ پژوهشگر دانشگاهی و کارشناس مسائل اجتماعی و جنگی تهیه شده است، تاکید شده که جنگ عراق با وجود هزینه های زیاد آن و نیز تخریب شبه کامل زیربناهای اقتصادی و اجتماعی عراق، نتیجه چندانی نداشته است.

در این گزارش همچنین آمده است: پس از خروج نیروهای آمریکایی، وضعیت عراق نیز بهبود نیافته و ۲۱۲ میلیارد دلاری که برای آبادانی این کشور در نظر گرفته شده بود به دلیل مسائل امنیتی، یا بی اثر مانده و یا بودجه برای بالا بردن سطح امنیت در عراق مصرف شده و پروژه های عمرانی عملا تعطیل مانده است.در گزارش مذکور همچنین هزینه کلی جنگ افغانستان، عراق و نیز عملیات آمریکا در پاکستان نزدیک ۷ / ۳ تریلیون دلار اعلام شده و این علاوه بر هزینه هایی است که واشنگتن هم اکنون برای جنگ در این سه کشور می پردازد.

از سوی دیگر وجود انرژی هسته ای و فعالیتهای ایران در زمینه هسته ای هرچند که ایران تاکید زیادی بر صلح آمیز بودن آن دارد ولی به عنوان یک نقطه ضعف برای آمریکا در جهان به حساب می آید. از طرفی وجود نیروی نظامی و تجهیزات پیشرفته و فعالیتهای فضایی در ایران خود نمود عینی برای ارائه قدرت در برابر امریکایی است که زمانی خود را هژمون جهان ملقب نموه بود.

گزارشهایی که حکایت از افول جایگاه امریکا در سالهای آتی دارد و وجود ابرقدرتهایی چون ایران به نوبه خود کوتاهی از مواضع جنگ طلبانه اخیر امریکا را در پی داشته است. تهدید به حمله توسط کره شمالی، کشوری که در قیاس با آمریکا حسابی را به خود اختصاص نمی داده و آشفتگی اوضاع دولتمردان آمریکا، خود نقطه ضعف دیگری است که جزء واقعیت‌های جهان می باشد.

نابودی سوریه علی رغم حمایت های همه جانبه کشورهای محور سازش در منطقه، با شکست مواجه شد و تغییر 180 درجه ای از گزینه نظامی به سمت گزینه سیاسی نوعی دیگر از ضعف امریکا در کنترل منطقه می باشد.

کنترل سرکوب گرانه مردم کشور فانتزی ای چون عربستان توسط شاهان وهابی اش نشان از آن دارد که سونامی مخربانه ای برای این کشور است که مهمترین منبع مالی امریکا در منطقه به حساب می آید. بیداری اسلامی در تک تک کشورها جزء واقعیتهای قابل اغماض است که این مهم را دولتمردان امریکایی به خوبی دریافته اند.

این ها تنها بخشی از واقعیت های جهان بود که می بایست اوباما به دولتمردان صهیونیستی تفهیم نماید چرا که معادله منطقه خیلی وقت است که به نفع محور مقاومت در حال تغییر شدید می باشد و با این تغییر چاره ای جزء تغییر در مواضع کشورهایی نظیر ترکیه، قطر، اردن، عربستان و... به نفع محور مقاومت نخواهد داشت.

فرهاد نظریان سامانی/دانا

نظرات
هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است اولین نظر را شما ثبت کنید
ثبت دیدگاه

ارسال دیدگاه