معیارهایی برای ازدواج در بازخوانی یک پیوند آسمانی
اول ذیحجه سالروز ازدواج عصاره عفت و مردی الهی است که ثمره آن منشور هدایت نسل بشر را به ارمغان آوردهاست و این خود دلیلی بر جستجوی معیار خوشبختی در این پیوند آسمانی است.
به گزارش زرین نامه به نقل از قابوس نامه، در این نوشتار با تکیه بر روایات متعدد در باب ازدواج بزرگ بانوی اسلام حضرت فاطمه(س) و امیرمومنان حضرت علی(ع)، سخن رانده شده است و در مسیر بیان شکلگیری این پیوند آسمانی درس آغازی درست برای زندگی مشترک را عنوان می کند.
خواستگارى اميرالمؤمنين از حضرت زهرا(س)
على عليه السلام مى دانست كه پيغمبر دخترش را به عنوان ازدواج نمى فروشد، متاع ناپايدار دنيا در پيش رسول خدا (ص) آن ارزش و اعتبار را ندارد كه جانشين فضل و كرامت شود.
رسول خدا (ص) نماينده خدا است و از طرفى در پيشگاه خداوند تعالى سرمايه امتياز و فضيلت فقط تقوى و دانش است و فرستاده خدا هرگز غير از آنچه را كه خدا دوست دارد نمى خواهد و به آن اعتبار نمى دهد.
على پيغمبر خدا را بيش از هركس مى شناسد كه روح او آسمانى و ملكوتى است هرگز گرفتار قيد و بند ماديات زودگذر نشده و نمى شود اما لازم است در اين عقيده از ديگران نيز گواهى و اعتراف بگيرد لازم است آنها كه در امر ازدواج رقيب او هستند و به غرور مال و دارايى خود از فاطمه (س) خواستگارى كرده اند اقرار كنند كه درهم و دينار، ملاك فضيلت نيست.
ملاك، تقوى است كه آنها فاقد آن مى باشند اين اعتراف، بر آنها حجتى بزرگ بوده باشد. حجتى بزرگ براى روزهايى كه در پيش خواهد بود.
آنها كه به آن حضرت گفته بودند كه شما در مورد خواستگارى دختر پيامبر (ص) قدم به جلو بگذاريد، در دنباله سخنان خود گفتند اى على! تو از ما بهتر مى دانى كه رسول خدا (ص) در بند مال و متاع دنيا نيست آنچه در نظرش گرانبها است در تو وجود دارد او جز به تقوى و دانش به چيزى اهميت نمى دهد.
على عليه السلام كه در مزرعه اى مشغول آبيارى درختان بود از كار دست كشيد و شتر خود را به خانه آورد و سر و صورت خود را شستشو داد و به خدمت رسول خدا (ص) شرفياب شد و درب خانه آن حضرت را كوبيد، رسول خدا (ص) به ام سلمه فرمود ببين كيست درب خانه را مى كوبد؟ ام سلمه پرسيد كيست؟ بانگى دلنشين شنيده شد كه باز كنيد منم.
اين صدا از هر چيز خوش تر براى پيامبر (ص) بود فرمود: باز كن اى ام سلمه زودتر اين، آن كس است كه خدا و رسولش دوستدار او هستند.
ام سلمه عرض كرد: كيست او يا رسول اللَّه كه اين چنينش بلند مى ستايى؟ فرمود: اى ام سلمه آرام باش او مردى است كه در حواديث سخت و بزرگ هرگز ناتوان و زبون نمى شود و اظهار ضعف و سستى نمى كند او برادر و پسر عموى من، محبوبترين خلق خدا در نزد من است.
ام سلمه با شتاب رفت و در را گشود على عليه السلام وارد شد و سلام كرد و به اذن رسول خدا (ص) نشست اما سر بزير انداخت.
رسول خدا (ص) فرمود: پسر عموى عزيز، گويا به حاجتى آمده است و از حياء اظهار نمى كند ولى دوست دارم كه آشكارا هر چه هست بگويید قصه چيست؟
على عليه السلام كه گويى منتظر صحبتى بود عرض كرد: آرى يا رسول اللَّه مرا حاجتى است كه از على عليه السلام شرم دارم ولى كرامت رسول خدا (ص) و محبت خاصى كه به من دارد اجازه مى دهد كه آشكارا بگويم.
اى رسول خدا پدر و مادرم فداى تو باد، تو همان بزرگوارى هستى كه مرا در كودكى از پدر و مادرم گرفتى، و مرا از غذاى خود پروراندى، به آداب خود مؤدبم فرمودى. تو براى من از پدر و مادر مهربانتر و خوب تر بودى، امروز اندوخته دنيا و آخرت من نيز تو هستى، دوست دارم همانطور كه خداوند بازوى مرا به وجود تو نيرومند كرد، از بركت تو مرا به همسرى نيكو نيز برساند، من به اين اميد به سوى حضرتت شتافته ام زيرا دخترى را كه من خواستار او هستم در خانه صاحب اختيار من زندگى مى كند.
رسول خدا (ص) از خوشحالى چهره اش شكفته و متبسم گشت، آرى على جان چنين است كه مى گويى ولى براى اين كار چه تهيه كرده اى؟
علی (ع) فرمود: يا رسول اللَّه بر آنچه مالك آن هستم شما داناتر هستيد و شما خوب مى دانيد كه جز يك زره و شمشير و شتر آبكش چيزى از متاع دنيا برنگرفته ام.
رسول خدا (ص) فرمود: بسيار خوب من امشب با فاطمه (س) در اين مورد صحبت مى كنم اميد است فردا تو را آنچنان كه دوست دارى ملاقات نمايم.
همواره به حكم قرآن پاكان نصيب پاكان هستند الطيبات للطيبين والطيبين للطيبات.
زنان پاك طينت مخصوص مردان پاك نهاد و مردان پاك براى زنان پاك سرشت ذخيره شده اند.
در برخى از كتب اينگونه آورده اند.
برخى از صحابه از اميرالمؤمنين على عليه السلام پرسیدند كه چرا به خواستگارى حضرت زهرا عليهاسلام نمى رويد؟
ايشان در جواب فرمودند كه من چيزى ندارم، گفتند: پيغمبر (ص) از شما چيزى نمى خواهد و پس از آن على عليه السلام به خانه پيغمبر (ص) رفت و از شرم و حيا نتوانست چيزى بگويد و منظور خود را به عرض برساند بدون نتيجه برگشت.
روز دوم به محضر رسول خدا (ص) شرفياب شد. باز هم عرق شرم بر پيشانى مباركش نشست و بدون نتيجه برگشت. ولى روز سوم كه به حضور سرور كاينات رسيد پيغمبر (ص) خودش فرمود: يا على آيا حاجتى دارى؟ عرض كرد آرى. رسول خدا بلافاصله فرمود بگو گمانم به خواستگارى زهرا آمده اى! عرض كرد آرى، يا رسول اللَّه در اين موقع جبرئيل نازل شد و گفت يا محمد خداوند سبحان امر فرموده است كه فاطمه را به ازدواج على مرتضى درآورى. [چهارده معصوم/ 257 نقل از ينابيع الموده قندوزى باب 55]
كفويت و همشأنى حضرت زهرا با اميرالمؤمنين
حضرت صادق عليه السلام در اين زمينه بيان روشن و واضحى فرموده اند:
لو لا ان اللَّه عز و جل خلق اميرالمؤمنين، لم يكن لفاطمة كفو على وجه الارض، آدم فمن دونه . [بحارالانوار ج 43/ 107.]
اگر خداى عز و جل اميرالمؤمنين را نمى آفريد،- از اولين و آخرين- فاطمه را بر روى زمين نظير و همتائى وجود نداشت .
على و فاطمه هر دو صاحب ولايت، هر دو داراى مقام عصمت و طهارت و هر دو از اركان توحيد و ايمانند.
امام ششم با عبارت ديگرى مى فرمايد:
لو لا ان اميرالمؤمنين تزوجها، لما كان لها كفو الى يوم القيامه على وجه الارض، آدم فمن دونه .
[ مرحوم مجلسى اين روايت را از كتاب علل الشرائع و خصال و امالى صدوق و دلائل الامامه طبرى نقل مى كند و سپس مى گويد:
اين امكان وجود دارد كه بتوان به اين روايت استدلال كرد و گفت كه على و فاطمه عليهماالسلام اشرف از تمامى انبياء اولوالعزم- بجز پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم- هستند . (بحارالانوار ج 43/ 10، 11).
اعتقاد مرحوم علامه امينى نيز همين بوده است چنانكه در منقبت سى و دوم از مناقب چهل گانه ى حضرت زهرا عليهاالسلام كه پس از اين خواهيد خواند مى گويند: اگر بجز اين فرمايش از جانب پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم تصريحى در اين مورد در دسترس ما نبود (با اينكه وجود دارد)، همين حديث شريف براى اثبات برترى حضرت صديقه زهرا عليهاالسلام بر جميع انبياء (جز پدر بزرگوارش) كافى بود.
تشخيص ركن بودن و يا كفو و همتا بودن بشرى با بشر ديگر، مطلبى است كه فهم انسان از درك آن عاجز و ناتوان است، و تنها خداى تعالى (واللَّه يعلم ما خلق) كه از ضمائر مخلوقات خويش آگاه است مى داند و مى تواند معين كند چه كسى كفو نظير و همانند كيست، و همتاى هر موجودى در عالم كدامست.
لذا اختيار فاطمه عليهاالسلام براى همسرى على عليه السلام، يك انتخاب الهى است، خداى تعالى خود براى زهرا عليهاالسلام زوجى را كه كفو و همتاى اوست برمى گزيند و در اين عقد آسمانى خود خطبه مى خواند، و شهود اين ازدواج مقدس، پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم جبرئيل و فرشتگان هستند؛ و بايد اينچنين باشد، زيرا جز خداى خالق يكتا چه كسى مى داند كفو و همانند زهرا عليهاالسلام كيست؟ زهرايى كه همتا ندارد و هيچ بشرى جز على شبيه و نظير او نيست.
پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم نیز در جواب دیگر خواستگاران ایشان چنين مى فرمايد: فاطمه از آن خداست و من در اين مورد هيچ گونه اختيارى ندارم (اللَّه يعلم ما خلق)، و تنها خدا كه خالق زهراست مى داند كفو و همسر و زوج شايسته ى او كيست، و من و دخترم اگر چه صاحب مقام ولايتيم، ولى خداى متعال بر من و او ولايت دارد و انتخاب و تعيين همسر فاطمه عليهاالسلام امرى است خدايى.
آزادى در انتخاب همسر و مشورت رسول اكرم با دخترشان
انتخاب همسر يكى از حساس ترين مراحل زندگى هر جوانى اعم از دختر و پسر است. ازدواج مرحله ى انتخاب سرنوشت يكى عمر زندگى مشترك و اساس مهم سازندگى تاريخ چندين نسل بالقوه، و نقطه ى پايه گذارى آينده اى براى فرزندان و نوادگان و سازندگان جامعه ى فرداست.
ملاحظه مى شود كه بدين گونه، مسأله ى ازدواج از صورت يك امر شخصى، و خصوصى خارج مى شود و جنبه ى اجتماعى و عمومى و تاريخى به خود مى گيرد كه چه بسا در سرنوشت و تاريخ و آينده ى ملت يا ملتهايى نقش مهم و تعيين كننده داشته باشد.
از اين رو انتخاب همسر شايسته كارى است دشوار و به خصوص براى دختران چندان به سهولت و سادگى امكان پذير نيست. بلكه اين امر مهم، بايد روى اصول و قوانين حساب شده، و اساس ثابت و لايتغيرى كه در طول قرون و اعصار حكومت داشته است استوار باشد و در مسير آن حركت كند تا خداى نكرده انحرافى صورت نگيرد.
لذا مطمئن ترين اصول در اين مود، همانا رعايت قوانين الهى و تعاليم جاودانى آسمانى است كه به افراد بشر مى آموزد كه پدر و مادر، در شرايط عادى و عمومى، همواره بيش از فرزندان در اين باره تجربه و آگاهى دارند و با دلسوزى و دقت بيشترى، بدون تأثير احساسات آنى و زودگذر مى توانند تصميمات شايسته و سازنده بگيرند.
بر اين اساس، مشاوره با پدر و مادر و جلب نظر و رضايت آنان، از شرايط اصلى ازدواج دختران قرار مى گيرد و برخى آن را از جمله ى فرايض و واجبات و اركان به شمار آورده و تخطى از آن را كارى ناروا و در حد اسقاط واجب دانسته اند.
با اين همه بايد توجه داشت كه اين اجازه و رضايت هم بايستى جنبه ى صحيح و عقلانى و منطقى داشته باشد و اگر از روى نادانى و دشمنى يا لجاج، مسأله مخالفت پدر و مادر مطرح شود و يا پدر و مادر از اين قدرت خود سوءاستفاده كرده و آن را بدون جهت و دليل عقلانى به كار گيرند و تنها خودخواهى و تمايلات غير منطقى خود را در نظر داشته باشند، چنين حقى از آنان سلب مى گردد. آنچنان كه رضايت و آزادى دختر نيز در انتخاب همسر شايسته و دلخواه، كاملاً مورد نظر و توجه شارع مقدس اسلام قرار گرفته و در اين مورد براى دختران مسلمان حقوقى منظور شده است كه نظير آن را با آن همه وسعت و عمق و توجه در هيچ جاى ديگر نمى توان سراغ گرفت.
پيامبر اكرم(ص) كه خود پايه گذار و مجرى برنامه هاى الهى و پياده كننده ى قوانين آسمانى در روى زمين است، دخترش فاطمه (ع) را در انتخاب شوهر آزاد گذاشت و بدون اين كه كمترين تحميل و فشارى در اين باره روا دارد، براى آزادى عقيده ى او و رعايت حقوق اسلامى اش كمال احترام را قائل شد تا اين امر، سرمشقى براى جامعه و تاريخ اسلام باشد.
نكته ى مهم در اينجا آن بود كه پيامبر (ص) به خوبى مى دانست كه در امر ازدواج فاطمه، نه فقط سرنوشت آينده ى او، بلكه خير و مصلحت جوامع بشرى و نسل هاى آتى اسلام مطرح است.
با اين كه پيامبر اسلام چند دختر شوهر داده بود، ولى هرگز ديده نشده بود كه اراده و اختيار را از آنان سلب كرده باشد. هنگامى كه على بن ابيطالب (ع) سرباز شجاع و دلاور اسلام براى خواستگارى زهراى مرضيه نزد پيامبر اسلام (ص) رفت، پيامبر اسلام فرمودند: تاكنون چند نفر ديگر به خواستگارى آمده اند و من شخصاً اين مسأله را با دخترم درميان گذاشته ام. اما او به علامت نارضائى چهره ى خود را برگردانده است. اكنون نيز خواستگارى تو را به اطلاع او مى رسانم .
جواب مثبت حضرت زهرا در ازدواج با اميرالمؤمنين
پس از خواستگارى امير مؤمنان(ع) پيامبر فرمود: على جان! واقعيت اين است كه پيش از تو بسيارى ديگر به خواستگارى فاطمه آمده اند و من تقاضاى آنان را با او در ميان نهاده ام اما در چهره ى تابناكش به روشنى آثار نارضايتى و عدم موافقت را خوانده ام، اينك شما باش تا برگردم.
پيامبر برخاست و نزد دخت يگانه و بى همتاى خويش آمد و تقاضاى امير مؤمنان و دعوت او براى زندگى مشترك با فاطمه را، با او در ميان گذاشت و به انتظار پاسخ نشست همانگونه كه امير مؤمنان هم در اطاق ديگرى به انتظار نتيجه ى تقاضاى خويش نشسته بود.
در چنين شرايطى، گاه پدر خيرخواه و دلسوز ناگزير مىگردد كه ويژگيهاى اخلاقى و انسانى خواستگار، سن و سال و شرايط جسمى، شغل و ديگر خصوصيات او را براى دخترش- در صورتى كه آشنا نباشد- روشن سازد تا دخترش از روى بينش و آگاهى و دانايى تصميم به ازدواج بگيرد اما در مورد خواستگارى على عليه السلام از فاطمه نياز به اين مراحل نبود، چرا كه على چهره اى شناخته شده تر از آن داشت كه نياز به معرفى داشته باشد و خود دخت فرزانه ى پيامبر او را به شايستگى مى شناخت و از سابقه ى درخشان و ويژگيهاى اخلاقى و كمالات انسانى و درايت و جوانمردى او آگاه بود.
به همين جهت هم، پيامبر گرامى به همين بسنده كرد كه بگويد: فاطمه جان! على همين كسى است كه خويشاوندى و برترى و پيشتازى اش در اسلام برايت روشن است و من از پروردگار خويش همواره خواستهام كه شايسته ترين و محبوب ترين انسانها را به همسرى تو برگزيند و اينك اين على است كه خواهان توست، نظرت در مورد پيشنهاد او چيست؟ فاطمه سخنان پيامبر را تا آخرين واژه به دقت شنيد و بجاى پاسخ صريح، سكوت پرمعنا را برگزيد بى آنكه علائم و نشانه هاى نارضايتى و عدم موافقت از خود نشان دهد.
پيامبر به دقت بر سيماى دخترش نگريست و نه تنها آثار نارضايتى نديد بلكه از سيماى پرشكوه او شوق و رغبت پيوند با على عليه السلام را خواند.
اينجا بود كه برخاست و فرمود: اللَّه اكبر… سكوت ها اقرارها. سكوت پرمعناى او نشانگر موافقت اوست، آرى، او با اين پيوند موافق است.
پيوند مقدس حضرت زهرا و اميرالمؤمنين در آسمانها
رسول خدا (ص) صبحگاهان براى اينكه على را به رضاى فاطمه بشارت دهد كسى را به دنبال او فرستاد و على (ع) نيز حضور يافت.
پيامبر (ص) به على (ع) فرمود: پسر عموى عزيز فرشته خدا به نزدم آمد و مرا به تزويج آسمانى شما دو نفر آگاه كرد “فابشر يا على ان اللَّه عز و جل اكرمك كرامه لم يكرم بمثلها احدا و ان اللَّه تعالى اذا اكرم وليه و احبه اكرمه بما لاعين رات و لا اذن سمعت.”[فاطمه/ 90]
بشارت باد بر تو يا على خداوند بزرگ تو را كرامتى فرمود كه به هيچكس همانند آن ننموده است و خداى بزرگ چون بخواهد دوستش را مورد تكريم قرار دهد به چيزى او را گرامى خواهد داشت كه هيچ چشمى نديده و هيچ گوشى نشنيده باشد.
على عليه السلام به منظور تشكر از اين موهبت الهى گفت:
رب اوزعنى ان اشكر نعمتك التى انعمت على و على والدى و ان اعمل صالحا ترضيه و اصلح لى فى ذريتى.
پروردگارا مرا يارى كن تا شكر نعمتى را كه به من عطا فرمودى به جاى آورم…
تاريخ و سن حضرت زهرا در زمان ازدواج
اين ازدواج مبارك در روز اول ماه ذى حجة الحرام سال دوم هجرت در مدينه ى طيبه واقع شد. هنگام ازدواج مادرم زهرا عليهاالسلام نه يا ده ساله بود.
اينك بحث ما در سن مبارك زهراى اطهر عليهاالسلام در سال ازدواج است. لذا اقوال مؤيد سن حضرت در سال ازدواج بر نه سالگى و حداكثر ده سالگى را از منابع شيعه و عامه با نشانى دقيق ذكر مى كنيم:
1. روضه ى كافى: ص 340، سعيد بن مسيب مى گويد: به على بن الحسين عليه السلام عرض كردم: در چه زمان رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله فاطمه عليهاالسلام را به على عليه السلام تزويج كرد؟ فرمود: يك سال بعد از هجرت در مدينه، و آن روز فاطمه عليهاالسلام نه ساله بود.
2. حديقة الشيعة، محقق اردبيلى: ص 174، مى گويد: اصح اقوال آنست كه فاطمه عليهاالسلام هنگام ازدواج ده ساله بوده، چون هشت سال با پدر بزرگوارش در مكه بود، و در سال دوم هجرت تزويج واقع شد.
3. بحارالانوار: ج 19 ص 116 از روضه كافى.
4. بحارالانوار: ج 43 ص 6 از مناقب نقل كرده كه جابر مى گويد: وقتى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به مدينه آمد دو سال بعد در اول ذى حجة الحرام فاطمه عليهاالسلام را به على عليه السلام تزويج كرد، و روز ششم ذى حجة نيز روايت شده، در روز سه شنبه ششم ذى حجة بعد از جنگ بدر عروسى فاطمه عليهاالسلام بود.
5. مناقب ابن شهرآشوب كه بحار از آن نقل كرده همانگونه كه گذشت.
6. حليةالابرار، بحرانى: ج 1 ص 96 حديث كافى را نقل كرده و در وقت ازدواج حضرت را نه ساله ذكر كرده است.
7. نزل الابرار، بدخشانى 1126 ه: در ص 132 مى گويد: پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله فاطمه عليهاالسلام را در سال دوم هجرت در ماه رجب يا رمضان به على عليه السلام تزويج كرد و در آن روز فاطمه عليهاالسلام نه سال داشت.
8. الدمعة الساكبة، بهبهانى 1285 ه: ج 1 ص 235 از كافى نقل كرده: فاطمه عليه السلام هشت سال با پدرش در مكه بود. بعد به مدينه هجرت كرد، و يك سال پس از ورود به مدينه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله او را به على عليه السلام تزويج كرد، و هنگامى كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله از دنيا رفت او هيجده سال داشت، و بعد از پدرش هفتاد و دو روز زنده بود.
9. الدمعة الساكبة در همان صفحه از كشف الغمه نقل كرده كه فاطمه عليهاالسلام هشت سال با پدرش در مكه بود و بعد به مدينه مهاجرت كرد، و ده سال با پدرش در مدينه بود و عمرش در وفات پدر هيجده سال بود، و بعد از وفات پدر هفتاد و پنج روز با اميرالمؤمنين عليه السلام زندگى كرد.
10. رياحين الشريعة؛ص 77 مى گويد: بنابراين ولادت فاطمه عليهاالسلام در روز جمعه بيستم جمادى الاخرة ششهزار و دويست و هشت سال بعد از هبوط آدم صفى بود، و نزول رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله در مدينه روز شنبه دوازدهم شهر ربيع الاول سال ششهزار و دويست و شانزده هبوط بوده، و از روز ورود فاطمه عليهاالسلام به مدينه تا اول شهر رجب سال دوم هجرت- كه ماه تزويج فاطمه عليهاالسلام با على عليه السلام بود- يك سال و ده روز قمرى بود چون سالهاى شمسى را به سال قمرى نقل كنيم، عمر فاطمه در وقت زفاف نه سال و سه ماه قمرى خواهد بود.
11. رياحين الشريعة: ص 77 قول حق اين است كه ماه ربيع الاول حضرت رسول صلى اللَّه عليه و آله به مدينه هجرت فرمودند، و ابتداى سال هجرت نبوى قرار دادند، و بعد از يك سال كه ربيع الثانى ديگر سال هجرت مى شود رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله در ماه رمضان آن سال به غزوه ى بدر رفته و فاطمه ى زهرا عليهاالسلام در اين ربيع الثانى از سن مباركش نه سال گذشته به حد بلوغ رسيده بود.
12. رياحين الشريعة: ص 79 مى گويد: چون از سن مبارك بتول عذرا عليهاالسلام نه سال گذاشت و در حجره ام سلمه به كمال رشد (جسمى) رسيد، از اطراف و اكناف از اهل مدينه و عظماى قبائل رؤساى عشائر به ين قصد و خيال باطل به هيجان آمدند و حركت كردند…. الخ.
13. منتخب التواريخ: ص 92 مى گويد: گفته شد ولادت حضرت در جمادى الاخره پنج سال بعد از بعثت، و ظاهراً در آخر سال چهارم بوده، كه از روز بعثت تا روز ولادت مخدره چهار سال و دو ماه و بيست و سه روز گذشته است، پس سن مخدره در وقت هجرت هفت سال و هشت ماه و ده روز بوده. پس در حين زفاف مخدره بر مختار ما نه سال و هفت ماه و يك روز مى شود.
14. منتخب التواريخ: ص 92 از كافى و دروس نقل مى كند: ولادت حضرت در سال پنجم بعثت، و ولادت حضرت مجتبى عليه السلام در نيمه ى رمضان سال دوم بوده است. بنابراين وقت زفاف، حضرت هشت سال و هفت ماه داشته اند.
صاحب منتخب التواريخ بعد از نقل اين قول مى گويد: و اين بعيد است و شايد استبعاد به خاطر اين است كه در هشت سال و هفت ماه هنوز به سن بلوغ نرسيده، ولى بنا به قول اول استبعاد ندارد زيرا به سن بلوغ رسيده؛ اگر چه در قول دوم مى توان رفع استبعاد كرد زيرا قبل از بلوغ عقد ازدواج جارى مى شود و عروسى متعارف نمى شود، و آن نيز با فاصله بين عقد و عروسى و زفاف حل مى شود.
15. ناسخ التواريخ جلد حضرت فاطمه عليهاالسلام: ج 1 ص 35 همان قول اول رياحين الشريعة: ص 77 است كه ظاهراً به خاطر تقدم ناسخ، رياحين از ناسخ نقل كرده است.
16. فاطمه الزهراء عليهاالسلام (ملا داود كعبى): ص 30 مى گويد: تولد فاطمه عليهاالسلام در مكه، در ساعات آخر شب جمعه، پنج سال بعد از بعثت بوده و هشت سال با پدرش در مكه بود، و بعد به مدينه هجرت كرد و در آنجا دو سال با پدرش بود و بعد از پدرش اندك مدتى با على عليه السلام بود، و ازدواج او با على عليه السلام دو سال پس از ورود به مدينه بود.
17. فاطمه الزهراء عليهاالسلام (ملا داود كعبى): ص 35 مى گويد: ازدواج زهرا عليهاالسلام در ماه رمضان، و زفافش در ذى حجه سال دوم هجرت است.
18- خصائص فاطميه، كجورى: ص 352، مى گويد: چون سن مبارك حضرت از نه سال گذشت، و در حجره ى ام سلمه به كمال رشد رسيد بدين قصد… و اين قول به قرينه ى اينكه عيناً در الفاظ و معانى با ناسخ يكسان است، از او نقل شده است.
در همان صفحه مى گويد: آنچه حقير حق مى داند اين است كه در ماه ربيع الاول حضرت رسول صلى اللَّه عليه و آله هجرت به مدينه كرد، و ابتداى سال هجرت نبوى قرار داد و بعد از يك سال كه ربيع الثانى ديگر سال دوم مى شود، رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله در ماه رمضان آن سال به غزوه ى بدر رفتند، و فاطمه زهرا عليهاالسلام در اين ربيع الثانى دوم از سن مباركش نه سال گذشته و به حد بلوغ رسيده بود.
19. خصائص فاطميه در همين صفحه يك سال بعد از هجرت و دخول به سال دوم را از كلينى نقل مى كند و مى گويد: حق همين است.
20- حبيب السير، خواند مير: جلد اول جزء سوم، مى گويد: در سال دوم از هجرت ميان شاه مردان و سيده ى بانوان عقد مناكحت منعقد گشت.
بعد از ص 15 مى گويد: و در آن زمان زهرا عليهاالسلام به روايت اهل بيت عليهم السلام نه ساله بود.
21. مستدرك السفينة: ج 8 ص 244 مى گويد: ازدواج فاطمه عليهاالسلام در سال اول هجرت بوده، و آن روز حضرت نه سال داشته است.
22. تذكرة الهداة، ميرزا محمد نظام العلماء نائينى؛ ص 20 در حالات حضرت زهرا عليهاالسلام با نظم مى گويد:
قد زوجت من والد الكرام او سادس منها على ما رويا والمجلسى بالروايتان من بعد عام قد مضى فى الطيبة و هى ابنة التسع من السنينا زفافها الى امير العرب قد كان فى احدى و عشرين كما فى اوّل ذى حجّةالحرام زوجها بالمرتضى خير الورى نص و ما صرّح بالرجحان من هجرة كانت زواج فاطمة حال الزواج هكذا روينا قد كان فى محرم فى الاقرب روى الصدوق ليلة فليعلما
در اين نظم تصريح كرده كه فاطمه عليهاالسلام هنگام ازدواج نه سال داشته است.
23. سيرة المصطفى صلى اللَّه عليه و آله، هاشم معروف حسنى؛ص 326 از جلد دوم اعيان الشيعة نقل مى كند: عمر زهرا عليهاالسلام بين نه و ده و يازده سال بوده است.
24. اعيان الشيعة؛ جزء دوم، طبق سيرة المصطفى صلى اللَّه عليه و آله همانطور كه نقل شد.
25. كشف الغمة؛ جزء دوم همانگونه كه از الدمعة الساكبة گذشت.
26. ناسخ التواريخ، جلد حضرت رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله: ج 1 ص 95 مى گويد: تزويج فاطمه عليهاالسلام با على عليه السلام در سال دوم هجرت بود. و سال ميلاد فاطمه عليهاالسلام در بيستم جمادى الاخره سال ششهزار و دويست و هشت هبوط بود، و از آن زمان تا ماه رجب سال دوم هجرت نه سال و ده روز قمرى باشد و زفات آنحضرت نيز در اين ماه بود. و او از بعضى مخالفان نقل كرده: كه اگر فاطمه عليهاالسلام هنگام زفاف نه ساله بوده، لازم مى شود كه امام حسن عليه السلام را در ده سالگى آورده باشد و اين از عادت زنان بعيد است؛ جز اينكه بگوئيم: از پيغمبر زادگان- خاصه از آنحضرت- عجب نباشد.
تعيين و ميزان مهريه ى ازدواج حضرت زهرا و اميرالمؤمنين
پيامبر گرامى رو به امير مؤمنان كرد و فرمود: آيا چيزى از امكانات مالى و اقتصادى براى ازدواج در اختيار دارد؟ آن حضرت پاسخ داد: پدر و مادرم فدايت باد! به خداى سوگند شرايط اقتصادى من بر شما پوشيده نيست. همه ى ثروت من در حال حاضر يك شمشير ستم سوز است و يك زره براى جهاد و يك شتر آبكش براى كسب و كار.
آرى! اين دارايى على عليه السلام است و اين تمامى امكانات مالى و اقتصادى اوست كه مى خواهد با دخت يگانه ى پيامبر پيمان زندگى ببندد.
پيامبر گرامى در برابر صداقت و جوانمردى وصف ناپذير امير مؤمنان در اوج كرامت و بزرگوارى فرمود: على جان! اما در مورد شمشيرت نظرم اين است كه شما به او نيازمندى تا بوسيله ى آن در راه خدا و دفاع از حقوق و امنيت انسانها به جهاد برخيزى و دشمنان تجاوز كار خدا را سر جايشان بنشانى. در مورد شترت نيز نظرم اين است كه آن هم وسيله ى كار و درآمد توست. بوسيله ى آن، هم نخلستانت را آب مى دهى و براى خانواده ات هزينه ى زندگى فراهم مى آورى و هم زاد و توشه ى سفرت را جابجا مى نمايى.
پس از تعيين زره ى حضرت على عليه السلام به عنوان مهريه حضرت زهرا (س) حضرت رسول اكرم فرمودند:
اما من دخت فرزانه ام را به ازدواج تو در خواهم آورد و در برابر اين پيمان براى زندگى مشترك و به نشان صفا و صداقت، اينك زره ات را بفروش و پول آن را بياور تا ترتيب اين كار را بدهم.
امير مؤمنان به دستور پيامبر به بازار شتافت و زره مورد اشاره را به حدود پانصد درهم فروخت و پول آن را به پيشواى بزرگ توحيد و آزادگى تقديم داشت. و مقرر گرديد كه اين پول، مهر برترين و والاترين بانوى جهان هستى، سالار زنان گيتى و دخت فرزانه ى سالار پيام آوران خدا، محسوب مى گردد.
پيامبر گرامى بدينسان و با اين مقدمات، دخت نمونه ى خويش را به ازدواج امير مؤمنان درآورد و با همين سادگى و سهولت و بزرگمنشى اين پيوند پرشكوه انجام پذيرفت تا زنجيرهاى گران اوهام و خرافات و تقليدهاى احمقانه اى كه بر دست و پاى مردم پيچيده شده بود، همه را در هم نوردد و مردم كه در مقام و منزلت علمى و عقيدتى و معنوى هرگز با اين خاندان شكوهبار قابل مقايسه نيستند، از شيوه ى انسانى و آزادمنشانه ى آنان پيروى كنند.
پيامبر دخت گرانمايه اش را كه سالار زنان گيتى بود با مهريه اى اندك به عقد شهسوار اسلام درآورد تا دختران آزاده و روشنفكر و انديشمند مسلمان، خويشتن را از اين قيد و بندها و آداب و رسوم غلط و مهريه هاى سنگين و تشريفات كمرشكن رها سازند و از ازدواج سهل و آسان و بر اساس صفا و عشق پاك و وفا سر بازنزنند.
سند آسمانى يا مهريه حقيقى حضرت زهرا
در بعضى از روايات ديگر آمده كه خدا به رسول خويش فرمود:
انى جعلت نحلتها من على (ع) خمس الدنيا و ثلث الجنة و جعلت لها فى الارض اربعة انهار. الفرات، و نيل مصر، و نهروان، و نهر بلخ، فزوجها، انت يا محمد بخمس ماة درهم، تكون سنة لامتك.[ ناسخ التواريخ/ 53]
من خمس دنيا و ثلث بهشت را مهر فاطمه قرار دادم كه به ازدواج على درآيد و در زمين چهار نهر را مخصوص او گردانيدم. نهر فرات، و نيل و نهروان و نهر بلخ را. (نهروان نام شهرى است نزديك بغداد در اينجا مقصود از نهروان نهر آبى است كه نزديك آن شهر قرار داشت). و تو اى محمد مهر زهرا را پانصد درهم قرار ده تا سنتى باشد از براى امت تو.
شايان ذكر است كه در آن زمان پانصد درهم نقره معادل دو مثقال و نه نخود زر خالص بود.
احمد بن يوسف دمشقى در كتاب خويش اخبارالدول و اثارالاول در اين مورد آورده است:
دخت ارجمند پيامبر هنگامى كه شنيد پدر گرانمايه اش پس از رضايت او، وى را به ازدواج على عليه السلام درآورده و صداق او را بسيار اندك قرار داد، به آن حضرت گفت: اى پيامبر خدا! دختران مردم عادى نيز همينگونه ازدواج مى كنند و مهريه ى آنان از همين درهم ها و دينارهاى دنيوى است، پس فرق ما و آنان چيست؟ من از شما تقاضا مى كنم كه اين مهريه دنيوى و مادى را به شوى گرانقدرم على عليه السلام بازگردانى و خود از خدا بخواهى كه مهريه ى مرا شفاعت گناهكاران امت قرار دهد.
درست پس از اين خواسته ى فاطمه عليهاالسلام بود كه فرشته ى وحى فرود آمد و كاغذى از حرير با خود آورد كه در آن اينگونه نوشته شده بود:
خداوند مهريه ى فاطمه را شفاعت گناهكاران امت پدرش قرار داد.
و به همين دليل هم بانوى بانوان آن سند آسمانى را نگاه داشت تا به هنگامه ى مرگ در درون كفن او قرار دهند و فرمود:
هنگامى كه در روز رستاخيز برانگيخته شدم، اين سند آسمانى را بدست مى گيرم و طبق آن از گناهكاران امت پدرم پيامبر، به اذن خدا و خواست او، شفاعت مى نمايم.
اين روايت همانگونه كه از نظرتان گذشت نمايشگر عظمت و شكوه بانوى بانوان و همت والاى اوست، چرا كه او از پدرش مى خواهد كه اين موقعيت رفيع و اين مقام پرفراز را براى او بخواهد و دعاى پيامبر نيز مورد پذيرش قرار مى گيرد و در برابر خواسته ى پيامبر آن سند آسمانى فرود مى آيد كه به خواست خدا در روز رستاخيز حقيقت آن براى همه روشن مى شود.
در اين مورد صفورى در كتاب خويش نزهةالمجالس از نسفى آورده است:
فاطمه عليهاالسلام از پيامبر گرامى تقاضا كرد كه خداوند مهريه ى او را شفاعت امت پيامبر در روز رستاخيز قرار دهد و پذيرفته شد و در آن روز است كه مهريه ى خويش را خواهد خواست.
به هر حال روايات بسيارى از امامان نور بيانگر آن است كه خداى جهان آفرين در روز رستاخيز جزء مهريه ى فاطمه عليهاالسلام شفاعت او را در حق گناهكاران امت پيامبر، قرار داده است.
خطبه خداوند متعال در عقد حضرت زهرا
اين خطبه بر لوح محفوظ نقش بست و جبرئيل بر رسول خدا (ص) قرائت كرد:
الحمدردائى و العظمه كبريائى و الخلق كلهم عبيدى و امائى يا ملائكتى و سكان جنتى باركوا على على بن ابيطالب حبيب محمد و على فاطمه بنت محمد فانى قد باركت عليهما و قد زوجت احب النساء الى من احب الرجال الى من النبين المرسلين. [مناقب ابن شهر آشوب ج 2/ 106.]
ستايش رداى من و عظمت و بزرگى مخصوص من و تمام خلق بده من و كنيز مند اى فرشتگانم و اى ساكنان بهشت من، بر دوستدار محمد يعنى على بن ابيطالب تبريك بگوييد و بر فاطمه دختر محمد مباركباد بگوييد زيرا من بر آن دو بركت دادم و محبوبترين زنان را به محبوبترين مردان از انبياء و رسولان تزويج نمودم.
در همان سند آمده كه يكى از فرشتگان بنام راحيل عرض كرد بارالها بركت آنها در چيست؟ خطاب شد: محبت آنها را بر جميع خلايق واجب گردانيدم و آنها را حجت خود بر خلق قرار دادم و به عزت و جلال خودم كه ذريه آنها را خزانه دار خود در زمين ساخته و تمام معادن عالم را به دست آنها سپردم و پس از انبياء به وجود آنها بر خلق احتجاج مى كنم.
در كشف الغمه از انس بن مالك روايت مى كند كه گفت: من در حضور حضرت خاتم الانبيا (ص) بودم كه آثار وحى در جبينش ظاهر گشت و پس از لحظه اى فرمود: اى انس مى دانى كه جبرئيل به من چه پيغام آورده؟
گفتم: نه يا رسول اللَّه
فرمود: جبرئيل به من از جانب خدا پيغام آورد كه خدا فرمان داده تا فاطمه را به على تزويج كنم آنگاه به من فرمود: برو ابوبكر و عمر و عثمان و طلحه و زبير و انصار را خبر كن تا حاضر شوند من اطاعت كردم چون مجلس به مهاجر و انصار آراسته شد على عليه السلام را خواست و فرمود يا على پروردگار مرا امر فرموده كه فاطمه را براى تو عقد كنم به چهار مثقال نقره آيا راضى هستى؟ عرض كرد: يا رسول اللَّه راضى هستم همه حضار مباركباد گفتند سپس رسول خدا (ص) به منبر رفت خطبه عقد را ايراد فرمود.
خطبه پيامبر در عقد حضرت زهرا
الحمدلله المحمود بنعمته المعبود بقدرته، المطاع لسلطانه، المرعوب من عذابه المرغوب اليه فيما عنده النافذ امره فى سمائه و ارضه، الذى خلق الخلق بقدرته و ميزهم بحكمته و احكمهم بعزته، و اعزهم بدينه و اكرمهم بنبيه محمد ثم ان الله عز و جل قد جعل المصاهره نسبا لاحقا و امرا مفترضا نسخ بها الاثام و اوشح بها الارحام و الزمها الانام فقال عز و جل و هو الذى خلق من الماء بشرا فجعله نسبا و صهرا و كان ربك قديرا فامر الله يجرى قضائه و قضائه يجرى الى قدره و قدره يجرى الى اجله فلكل قضاء قدر، و لكل اجل كتاب يمحو الله ما يشاء و يثبت و عنده ام الكتاب.
ثم ان الله تعالى امرنى ان ازوج فاطمه من على و قد زوجته على اربعماه مثقال فضه، ارضيت يا على؟ فقال على: رضيت عن الله و عن رسوله، فقال (ص) جمع الله شملكما و اسعد جدكما و بارك عليكما و اخرج منكما كثيراً طيباً.
[ناسخ التواريخ زندگانى حضرت فاطمه (س)، ج 1/ 50 فاطمه الزهرا تاليف عمادزاده/ 276.] “سپاس خداوندى را سزاوار است كه بندگان را به نعمت عبوديت مقرب داشت و به قدرت اطاعت مكرم فرمود و به سلطنت و صولت مطيع و منقاد ساخت و به عذاب و نعمت بيمناك فرمود خدايى كه امرش در آسمانها و زمين نافذ است، خداوندى كه موجودات را به قدرت خود آفريد، و به حكمت خود از هم متمايز و مشخص فرمود و به عزت ايمان رشته شخصيت آنها را مستحكم و به دين و فضيلت گرامى داشت و به نبوت محمد (ص) بر آنها منت نهاد.
آن خدايى كه مصاهرت و دامادى را سبب خويشاوندى قرار داد و بدين وسيله افراد و اقوام را به هم ملحق فرموده و الفت داد و امر فرمود اين فريضه را همه اطاعت كنند و از سنت هاى خداوندى خويش قرار داد و با اين دستور، آثار بت پرستى را محو و معدوم كرد و ارحام مادران را به ازدواج و دامادى زينت داد و مردم را به اين دستور و اجراى آن ملزم كرد.
آنگاه فرمود: خداوند عزوجل آن خالقى است كه بشر را از آب خلق فرمود و ميانشان سبب و نسب قرار داد و پروردگارت توانا است.
پس فرمان خداست كه قضايش را اجرا مى كند، و قضاى او است كه بر قدرش جارى مى گردد و قدرش به سوى اجلى روانه مى شود و براى هر اجلى كتابى است با اين همه اختيار كل به طور مطلق در دست او است آنچه را بخواهد محو يا اثبات مى كند و نزد او است ام الكتاب (لوح محفوظ) سپس فرمود: پروردگار عالم مرا امر كرد كه تزويج كنم فاطمه را به على، و هم اكنون به قصد انشاء و به امر حق، فاطمه را به عقد ازدواج على درآوردم به مهر چهارصد مثقال نقره.
آنگاه رو كرد به على عليه السلام و فرمود: يا على آيا راضى هستى؟ على عليه السلام از جاى خود برخاست گفت: از خدا راضى و از رسول او خشنودم. پس از آن رسول خدا (ص) در حق آنها دعا كرد و گفت: خداوند مشكلات شما را برطرف نمايد. و شما را خوشبخت كرده و سعادتمند گرداند، و بر شما مبارك باد اين ازدواج با ميمنت، و فرزندان پاك و پاكيزه از شما به عمل آيد. آنگاه از منبر بزير آمد و فرمود: انما انا بشر مثلكم اتزوج فيكم و ازوجكم الا فاطمه فان تزويجها من السماء خطبة. [ناسخ التواريخ ج 1/ 50 فاطمة الزهرا/ 277]
من يك نفر همانند شما هستم به شما زن مى دهم و از شما زن مى گيرم جز فاطمه كه تزويج او در آسمان انجام گرفته است.
خطبه اميرالمومنين در عقد حضرت زهرا
الحمدالله شكراً لانعمه و اياديه، و لا اله الا الله شهادة تبلغه و ترضيه و صلى الله على محمد صلوة تزلفه تحطيه، والنكاح مما امر الله عز و جل به و رضيه و مجلسنا هذا مما قضاه الله و اذن فيه و قد زوجنى رسول الله ابنته فاطمة و جعل صداقها درعى هذا، و قد رضيت بذلك فاسئلوه و اشهدوا. [ناسخ التواريخ، ج 1/ 51 و 52] سپاس و شكر خداوندى را سزا است كه الطاف و نعمت هايش شامل حال همه بندگان است پروردگارى نيست جز او و شهادت مى دهم بر وحدانيت ذات پاكش، شهادتى رسا و با اعتقادى كامل و درود و سلام حق بر محمد (ص)، درودى همواره و فراگير و باقى، اما بعد، مجلس ما در مورد يكى از سنتهاى مقدس الهى تأسيس گرديده. موضوع اين مجلس، نكاح است كه پروردگار
بدان امر فرموده و رضا داده است.
و رسول خدا به فرمان خداوند متعال دخترش فاطمه را بر من تزويج فرموده و مهر او را اين زره آهنين من قرار داده است من نيز بدان رضا دادم، شما حاضران، اين موضوع را از او بپرسيد و شهادت دهيد كه دخترش فاطمه به همسرى من درآمده است.
در اين موقع حاضران مجلس از رسول خدا (ص) مراتب را پرسيدند رسول خدا (ص) فرمود كه آرى چنين است آنگاه همگى دست به دعا برداشته و براى عروس و داماد از خداوند متعال بركت و خير طلب نموده و به آنها تبريك گفتند.
و در پايان مجلس، رسول خدا به زنان خود امر فرمود تا به خوشحالى اين جشن شادمانى كنند و بساط سرور بگسترند.
خطبه جبرئيل در جمع ملائكه در عقد حضرت زهرا
وحى فرستاد خدا بسوى جبرئيل امين كه بر منبر كرامت بالا رو پس جبرئيل بر آن بالا رفت و راست ايستاد و توقف كرد و خطبه خواند و گفت ستايش مخصوص خدائى است كه روحها را آفريد و شكافت عمود صبح را و صورت بندى نمود پنج صورتى را از نور (يعنى خمسه طيبه را) و زنده كننده است مرده ها را و گردآورنده است پراكنده ها را و بيرون آورنده است روئيدنيها را و نازل كننده است بركتها را ( تا اينكه گفت) آفريننده است مردمان را و ايجادكننده است ابرها را اشتباه نمى شود بر او صداها و پنهان نمى شود بر او لهجه ها او را خواب و فراموشى نمى گيرد (تا اينكه گفت) و گواهى مى دهيم كه نيست خدائى مگر خداى يكتائى كه براى او شريك و انبازى نيست و گواهى مى دهيم كه محمد بنده او و فرستاده او است و گواهى مى دهيم كه على بن ابيطالب جانشين پيغمبر او است و گواهى بدهيد و شاهد باشيد اى گروه فرشتگان نزديك شدگان و فرشتگان ركوع كنندگان و فرشتگان تسبيح كنندگان و همه اهل آسمانها و زمينها كه من تزويج كردم سيده زنهاى جهانيان را دختر محمد امين فاطمه زهراء را با على بن ابيطالب آقاى اوصياء بر اينكه براى او باشد به امر پروردگار جهانيان پنج يك همه دنيا زمين آن و آسمان آن و بيابان آن و درياى آن و كوههاى آن و هموارهاى آن و وحى فرستاد خدا بسوى ايشان كه من تزويج كردم ولى خود و وصى پيغمبر خود على بن ابيطالب را با سيده زنهاى جهانيان فاطمه زهراء سلام اللَّه عليها”
هديه خداوند پس از ازدواج اميرالمؤمنين با حضرت زهرا
شنيدم از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم در جنگ تبوك كه با او مى رفتيم كه مى فرمود خداى تعالى مرا امر كرد كه فاطمه را با على تزويج كنم و چون تزويج كردم جبرئيل بمن گفت كه خداى تعالى بهشتى بنا كرد از لؤلؤ كه بين هر ستونى تا ستون ديگر از ياقوت است كه با طلا محكم بسته شده و سقفهاى آن را از زبرجد سبز قرار داده و طاقهاى آن را از لؤلؤ برق دهنده با ياقوت قرار داده و غرفه هائى در آن قرار داد كه يك خشت آن از طلا و يك خشت آن از نقره و يك خشت آن از در و يك خشت آن از ياقوت و يك خشت آن از زبرجد است و در آن چشمه هائى جوشنده اى قرار داده كه نهرهائى اطراف آنها را فروگرفته و بالاى آن نهرها قبه هائى از در قرار داده كه شعبه شعبه مى شود به زنجيرهاى طلا و دور آن قبه ها را انواع درختها احاطه كرده و در هر قصرى قبه اى بنا نموده و در هر قبه تختى قرار داده از يكدانه در سفيد و آن را بسندس و استبرق پوشانيده و فرش زمين آن به زعفران پيراسته كه در ميان آن مشك و عنبر آميخته و در هر قبه اى حوريه ايست و براى هر قبه اى صد در قرار داده كه هر درى دو چشمه جارى و دو درخت است و هر قبه اى مفروش و در اطراف آن آيةالكرسى نوشته شده گفتم اى جبرئيل اين بهشت را خدا براى چه كسى آفريده گفت خدا آن را براى فاطمه و على آفريده و اين غير از بهشتهاى ايشان است تحفه ايست كه خدا به ايشان تحفه داده چشمت روشن باد اى رسول خدا و رحمت هميشگى خدا بر تو باد .
اعلان عمومى ازدواج اميرالمؤمنين و حضرت زهرا
رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود: عقد بايد در مسجد و در حضور مردم خوانده شود و مهاجر و انصار را به مسجد فراخوانده و به منبر تشريف برد و قضيه ازدواج را به عرش كشاند و از فضايل على عليه السلام و ازدواج الهى او سخن به ميان آورد. تمامى اينها از لطايف و ظرايف عرشيه برخوردار بود كه رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم به آنها عنايت داشت. البته ظاهر قضيه اين بود كه مردم مدينه و مهاجرين علاقمند بودند اولين مراسم عقد و عروسى از ناحيه رسالت آن هم دخت دردانه رسول اللّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم را ببينند و شركت كنند، پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم هم به اين توقع و تمايل اجتماعى پاسخ مثبت دادند و دعوت كردند و پذيرايى هم نمودند، اما در پس اين ماجرا چيزهاى ديگرى بود كه آنها را ظاهراً و در وضعيت فعلى، توده ى مردم متوجه نمى شدند.
اولاً رسول اللّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم با برگزارى مراسم باشكوه عروسى دخت خود،- دختر را كه در جاهليت و فرهنگ منحط جزيرةالعرب بى ارزش بود- عزت و آبرو بخشيد و او را در زندگى در رديف افراد عزيز خانواده قرار داد.
ثانياً به همه آنهايى كه درباره ى حضرت فاطمه و حضرت على عليه السلام سطحى فكر مى كردند وآنان را در رديف افراد عادى و معمولى تلقى مى كردند تفهيم كرد كه چنانكه قبلا متذكر شدم امر ازدواج فاطمه عليهاالسلام به خدا مربوط مى باشد و مى بايستى اين مطلب را به همه مردم اعلان كند تا موضع اين دو زوج ويژه مخصوصاً براى آينده نيز در ميان مردم معلوم باشد.
ثالثاً شخصيت و عزت و حرمت على عليهالسلام را در نزد خداوند به مردم اعلام نمايد تا مردم بدانند كه او با ديگران فرق دارد.
بنابراين داستان مراسم عقد ازدواج على و فاطمه عليهم السلام در مسجد، آن هم در ميان انبوه جمعيت مهاجر و انصار حاوى دو نكته بود. يك طرف قضيه مردمى و اجتماعى بود، طرف ديگر. قضيه سياسى و آموزنده.
عروسي
عنوان=جهيزيه و لوازم خانه
امام صادق عليه السلام در ضمن روايتى وسائلى كه براى حضرت خريدارى شد را اینگونه نام می برند
1- يك پيراهن به هفت درهم.
2- يك روسرى به چهار درهم،
3- قطيفه سياه خيبرى،
4- تختخواب با روتختى
5- دو دست رختخواب از پارچه مصرى كه محتواى يكى از آن دو ليف خرما و ديگرى پشم گوسفند بود،
6- چهار پشتى از پشم طائف با محتوائى از گياهى به نام اذخر،
7- پرده اى از پشم
8- حصيرى هجرى [حصیری منسوب به هجر از بلاد اقصى يمن]
گردآورنده: آیت الله ایمان ضرابی / استاد حوزه و دانشگاه
انتهای پیام/م
ارسال دیدگاه