تحمیل فرهنگ غرب به مثابه خشونت خاموش و زیان بار است
1394/10/02 19:31
شناسه خبر : 14910
مرادی گفت: مسئله ی بسیار مهمی که رهبر انقلاب در نامه خود بدان تاکید داشته اند تحمیل فرهنگ غرب است که حضرت آقا آن را به مثابه خشونت خاموش و زیان بار می دانند.
به گزارش زرین نامه به نقل از دانشجو سلام، سید علیرضا مرادی دانشجوی فعال دانشگاه گلستان طی یاداشتی در خصوص نامه اخیر رهبری به جوانان غربی نوشت: یکسال از اولین نامه ی رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت امام خامنه ای می گذرد... نامه ای که اوج احترام و اهمیت یک رهبر جامعه را نسبت به جوانان جوامع غربی می رساند ؛ زمانی که حضرت آقا پدرانه جوانان اروپایی و آمریکای شمالی را دعوت به تفکر و اندیشیدن در باره ی حقیقت اسلام می کرد...
اکنون با گذشت یکسال از آن نامه ، ایشان با نوشتن نامه ای به عموم جوانان غربی بار دیگر نشان دادند که اسلام و رهبر مسلمانان به دنبال سعادت حقیقی همه ی بشریت هستند. این در حالیست که هم اکنون جهان در یک پیچ تاریخی بزرگ قرار گرفته است و زمینه های رشد و معنویت و حقیقت گرایی و پیدا کردن راه درست و سبک درست و صحیح زندگی به وجود آمده است و دنیا در حال تحولات شگرفی است.
از این نظر بعد استراتژیکی این نامه بسیار قابل توجه است و باید به آن به عنوان یک سند راهبردی و جهان بینی اسلامی از منظر اسلام نگاه کرد.
اما از نظر متنی وقتی به این نامه ی پر معنا و مفهوم نگاه می کنیم متوجه خواهیم شد که این نامه در بردارنده ی نکات قابل توجهی است که نه فقط عموم جوانان غربی بلکه جوانان مسلمانان نیز به آن توجه داشته باشند...
نکته اولی که در ابتدای این نامه به چشم می خورد این است که تروریسم جهانی از جمله داعش که عهده دار اکثر اتفاقات تروریستی در خاورمیانه و اخیرا در اروپاست به عنوان یک تروریسم کور معرفی شده است. از این نظر این بدان معناست که گروه های تروریستی بخصوص داعش خالی از هرگونه ساختار های فکری ، انسانی ، اسلامی و سیاسی اند و هیچ توجهی به شخصیت های انسانی نمی کنند و صرفا با توجه به عقبه ی الحادی خود خشونت را در دستور کار قرار می دهند کما اینکه در ادامه حضرت آقا می فرمایند حوادثی که در پاریس توسط تروریسم کور رخ داد مرا به گفتگوی با شما جوانان برانگیخت.
نکته ی دوم که در نامه ی حضرت آقا تبیین شده است توجه به هم نوعان و تمام بشریت چه در فرانسه باشد؛ چه در فلسطین ، چه عراق ، چه لبنان و چه در سوریه است که هر انسانی با دیدن این جنایات متاثر می شود.
مسئله بعدی توجه حضرت آقا به این نکته است که باید رنج های امروز مایه ی عبرت برای فردایی بهتر و ایمن تر شود. این توجه حضرت آقا نشان از دورنگار و آینده بینی ایشان دارد و توصیه ای که باید جوانان خودشان به چنین عبرت هایی توجه داشته باشند.
در اسلام بنا بر حدیثی از امام جعفر صادق (ع) سفارش شده است به تاثیر گذاری روی جوانان و نوجوانان . چیزی که مشاهده می شود اعتقاد رهبری به آینده ای است که همین جوانان با عبرت گیری از ناملایمات امروز خواهند ساخت.
نکته ی حائز اهمیت دیگر در نامه حضرت آقا تعریفی است که ایشان از درد مشترک بشریت می کنند ؛ تروریسم دردیست که همه ی دنیا با آن درگیرند با این تفاوت که جهان اسلام در ابعاد گسترده تر ، مدت طولانی تر و در حجمی انبوه تر قربانی وحشت افکنی تروریسم بودند و البته اینکه این خشونت ها و تروریسم پروری ها همواره از سمت قدرت های بزرگ و به شیوه های گوناگون مورد حمایت بوده اند . ایشان همچنین نقش ایالات متحده را نقشی انکار ناپذیر در ایجاد و تقویت تروریست ها می دانند.
نکته ی ظریف و مهمی که حضرت آقا اشاره می کنند ، این است که ایالات متحده و تروریست ها در واقع در سرکوب در بیداری اسلامی در منطقه در عرض هم فعالیت می کنند و به نوعی همکاری دارند و تضادی که آمریکا با حکومت های مردم سالار منطقه دارد نشانگر این نکته می باشد.
ایشان در بخشی دیگر اسراییل را بدترین تروریسم [دولتی] و مردم فلسطین را درگیر این تروریسم معرفی می کنند که ده ها سال است از ماشین کشتار جمعی و تخریب صهیونیسم در امان نیست . این تعریفی که حضرت آقا از اسراییل و صهیونیسم به عنوان بدترین تروریسم ارائه می دهند بیانگر عمق شقاوت این رژیم است که باید به اکمل به جوانان دنیا و اسلام شناسانده شود (هرچند هنوز عده ای در داخل کشور اسرائیل را بعنوان کشور اسرائیل به رسمیت می شناسند.) از این منظر این قسمت از نامه ی حضرت آقا بعد استکبارستیزی آن را بیان می کند.
بخش بعدی فرمایشات حضرت آقا دارای کلید واژه ی اساسی هست که باید با عنوان "منطق متناقض غرب" یاد کرد. این منطق پارادوکسیکال ابعاد مختلفی دارد : اول اینکه لشکرکشی ایالات متحده و متحدانش به خاورمیانه است که این تهاجم خسارات زیادی در پی داشت و باعث جلوگیری از پیشرفت و توسعه ی این کشور ها شد ؛ حال از آنها (کشور های خاورمیانه) خواسته می شود خود را ستمدیده ندانند!!!
نکته بعدی توصیه ایشان به جوانان غربی است که امید ورزی ایشان به جوانان غربی در این جهت که اندیشه های خشونت زای آلوده به تزویر را تغییر دهند و آنرا اصلاح کند که "این نخستین گام در ایجاد امنیت است."
نکته بعدی که مهم می باشد در واقع مسئله ی تحمیل فرهنگ غرب است که حضرت آقا آن را به مثابه خشونت خاموش و زیان بار می دانند...
مسئله ی سبک زندگی آمریکایی و ناتوی فرهنگی غرب بر دیگر ملت ها یکی از مهمترین مصیبت های امروز ملت ها بخصوص جوامع جوامع اسلامی است. سوالاتی که ایشان در این راستای می پرسند محور همه ی روشنگری های ایشان است.
اما تفکیکی که ایشان بین تحمیل فرهنگی با پیوند فرهنگی قائل می شوند قابل توجه است .
مقوله ی پیوند فرهنگی آن هم نه در شرایط تحمیلی بلکه طبیعی که دارای اهمیت است باعث می شود ملت ها از لحاظ فرهنگی به رشد و بالندگی و البته غنای فرهنگی برسند . به طور مثال اگر فرهنگ انقلابی و اسلامی بصورت منطقی و طبیعی و با استفاده از قواعد علمی به دنیا صادر شود شاهد آن خواهیم بود که ملت ها دسته دسته به حقیقت سوق داده می شود.
اما مقوله ی تحمیل فرهنگی که حضرت آقا بیان فرمودند ، مبنای منفی و نگاتیوی و استثماری و استعماری دارد و دترای خسارات زیان باری است که ملت ها دچار عقب افتادگی فرهنگی می کند .
مثالی که ایشان از این مسئله می زنند وصلت این استعمار و استثمار فرهنگی با تفکر افراطی است فرزند نحسی به اسم داعش از آن زاده شده و اکنون اکثر کشورهای خاورمیانه و اخیرا اروپا درگیر آن هستند .
بعد در ادامه نکته مهم این بحث آنجاست که حضرت آقا توضیح می فرمایند که اگر مشکل عقیدتی بود در دوره ی قبل از استعمار نیز این مسائل به وجود می آمد اما تاریخ خلاف آن را گواهی می دهد . یا آن که چطور می شود در مکتب و تفکری که مبنای آن ارزش بخشی به انسان هاست و کرامات اخلاقی را ملاک قرار می دهد زباله ای مثل داعش را تولید کند؟؟؟
یا مسئله ای که حضرت آقا آن را به چالش می کشند این که چرا بیشتر سربازان گروه تروریستی داعش همین جوانانی هستند که در متن اروپا پرورش یافته اند؟ ایشان همچنین با به چالش کشیدن تبعیضات و نابرابری های قانونی و ساختاری در جوامع غربی چنین مسئله ای را علت به افراط گراییدن جوانان اروپایی و غربی می دانند.
اپیزود بعدی صحبت های حضرت آقا در راستای ارزش بخشیدن به پتانسیل جوانان در گشودن گره ها نکاتی را تبیین می کنند که بسیار قابل تامل اند...
1. تبیین این نکته که هرچه مسلمانان در غرب منزوی باشند فاصله ها و گسست ها را افزایش می دهند و مشکلات و کدورت ها را وسعت می دهد.
2. به طور خلاصه آنکه هرچه مقررات ظالمانه علیه مسلمانان وضع شود ، هیچ گرهی از مشکلات باز نمی شود و این ظلم ها خواه ناخواه خاصیت برگشت پذیری دارند.
3. مسلمانان شایسته ی ناسپاسی ها نیستند و غربی ها همواره از مسلمانان چیزها آموختند و جز خوبی ندیدند و همواره مسلمانان تعامل صحیح و شرافتمندانه با دیگران داشتند.
4. در راستای همین نکته ها ایشان توصیه می کنند که جوانان غربی هم همین رویه را در سایه اعتماد و گرمای اعتماد امنیت و آرامش و امید به آینده ای روشن در پیش گیرند.
والسلام
انتهای پیام/م
ارسال دیدگاه