بررسی نقدهای درون ساختاری جریان اصلاح طلبی در پسا انتخابات
پسا انتخابات دورانی است که جریانات سیاسی در تلاشند ضمن بررسی و تحلیل شرایط و نقد درون ساختاری، علل توفیق یا عدم موفقیّت خود را ارزیابی نموده و برای رسیدن به کرسی های قدرت، عملکرد خود را سبک و سنگین کنند. اما به نظر می رسد جریان اصلاح طلبی که شکست سیاسی در انتخابات اخیر را (حداقل در شهرستان ها) پذیرفته، در این عرصه تلاش بیشتری می کند.
به گزارش زرین نامه؛ اصلاح طلبان در 4 انتخابات پي در پي (هفتمين انتخابات رياست جمهوري در سال 1376، اولين انتخابات شوراهاي شهر در سال 1377، ششمين انتخابات مجلس شوراي اسلامي در سال 1378 و هشتمين انتخابات رياست جمهوري در سال 1380) به پيروزي دست يافتند و توجّه تحليلگران مسائل سياسي و اجتماعي ايران را به خود جلب كردند، امّا پس از اين، مقبوليت اجتماعي خود را از دست دادند و شكستهاي تكاندهنده و مستمرّي را در چندين انتخابات بعدي (دومين انتخابات شوراهاي شهر در سال 1381، هفتمين انتخابات مجلس شوراي اسلامي در سال 1382 و نهمين انتخابات رياست جمهوري در سال 1384) تجربه كردند.
چه علل و زمينه هايي موجب پيدايش و ظهور اصلاح طلبان در حاكميت و روي آوردن بخشی از مردم به آن ها در جريان انتخابات رياست جمهوري درسال 1376 و افول و روي گرداندن مردم از آن ها در انتخابات سال 1384 و توجّه نسبی مردم در انتخابات ریاست جمهوری 92 و مجلس شورای اسلامی 1394 شد؟
با این سیر تحوّل جابجایی قدرت در دست این جریان، بازشناسی آن ضرورتی انکار ناپذیر است. از طرفی نقدهای درون ساختاری پس از انتخابات، از سوی تئوریسین های جریان اصلاح طلبی ما را واداشت که نگاهی دوباره به سیر تاریخی این جریان داشته باشیم.
اصلاح طلب و اصلاح طلبی:
کسی که خواستار تغییر در بخشهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه است بدون آن که در اساس جامعه دگرگونی ایجاد شود، یک اصلاح طلب است.
اصلاح طلبی به جریان سیاسی گفته میشود که انجام تغییر در جامعه را از طریق انجام اصلاحات در قوانین و سیاستها و نه از طریق انقلاب و تعویض حکومت، تبلیغ میکند.
در ایدئولوژی اصطلاح طلبی حرکت در چارچوب قانون و ساختار قانون اساسی و پیگیری مطالبات بدون قانون شکنی اصل اساسی به شمار میرود و اعتقاد بر این است که در صورت لزوم حتی تغییر قانون نیز باید به شیوه درست و حقوقی انجام شود.
ایدئولوژی اصلی اصلاحات، سر و سامان دادن و رفع معایب حاکم بر کشور، مبارزه با تباهیها در راه دستیابی به یک جامعه مدنی و قانون مدار، رسیدن به دموکراسی، بهبود بخش تعاون و پیشبرد صنعت عنوان شده است. به همین علت با جریان عدالتخواه نیز ارتباطی تنگاتنگ دارد.
اهداف اصلاحطلبان
اصلاح طلبان طیف گستردهای را تشکیل میدهند و از این رو نمیتوان هدف واحدی را برای آن ها برشمرد. امّا آن ها در مجموع خواستار حرکتهای انقلابی نیستند و مایلند کم کم تغییراتی را در حکومت ایران، چه شکلی و چه محتوایی به وجود بیاورند.
کلیاتی در مورد جریان اصلاح طلب ایران
پس از ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی عده ای با شعار آزادی، گفتگوی تمدن ها و توسعه سیاسی به مخالفت با روش ها و دیدگاه های وی پرداختند و در قالب گروه دوم خرداد که متشکل از چندین حزب و گروه همسو با تفکرات لیبرالیستی و سکولاریستی خاتمی بود در انتخابات ریاست جمهوری هفتم به پیروزی رسید. با پیروزی این جریان، گفتمان سکولاریستی در کشور پدیدار شد و پیوسته به ارزش های دینی و ولایت فقیه و نظام اسلامی هجمه های فراوانی وارد می آمد.
این جریان که خود را اصلاح طلب می خواند، در صدد بود با ایجاد تغییرات اساسی در نظام اسلامی، انفعال نظام را در سطح دنیا پیگیری کند و آرام آرام به جایی برسند که به تغییر شکل و ساختار نظام جمهوری اسلامی منجر شود. مهم ترين ديدگاه هاي جبهه اصلاح طلب در آن زمان عبارتند از: پيگيري اصلاحات در کشور در عرصه هاي مختلف، گسترش آزادي هاي مدني و مشارکت مردمي و تلاش براي تأمين حداکثر حقوق شهروندي مردم و در عرصه سياست خارجي ارتقاء جايگاه کشور در سطح جهاني و پيشبرد اهداف و منافع ملي در سايه گفتگو و پرهيز از برخورد مستقيم با قدرت هاي بزرگ.
تقابل جدی اصلاح طلبان و اصولگرایان به انتخابات ریاست جمهوری نهم باز می گردد و چهره واقعی اصلاح طلبان نیز در فتنه 88 نشان داده شد. این جبهه در زمان انتخابات ریاست جمهوری دهم به 2 دسته افراطیون و میانه رو ها تقسیم شدند.
افراطیون در جريان انتخابات با طرح شبهه تقلب در انتخابات به تدريج مسير تقابل و نهايتأ خروج از نظام را دنبال كرد و هم اکنون نیز همچنان بر مواضع تندروانه و براندازانه خود و حمايت از فتنه تاكيد و از اين طريق، سعي در جذب مخالفين نظام را دارد. اين طيف در داخل به وسيله آقایان موسوي و كروبي، بقاياي حزب مشاركت و مجاهدين انقلاب و برخی از نیروهای ضد انقلابی هدايت مي شد و در خارج از طرف افرادي همچون سازگارا، مهاجراني، نوري زاده، مخملباف، سروش و كديور و رسانه هاي صداي آمريكا و بي بي سي فارسي حمايت و هدايت مي گردید.
از جمله رسانه هاي تندروهای اصلاح طلب، مي توان از سايت هايي مثل «بالاترين» ، «جرس» و «كلمه» نام برد كه در اين راه رسانه هايي همچون تلويزيون صداي آمريكا و بي بي سي فارسي هم به كمك آن ها مي آمدند.
میانه روهای اصلاح طلب كه شايد بتوان از آنان به عاقلترهاي اصلاح طلب ياد كرد، همچنان از موضع درون نظام صحبت مي كنند و تلاش مي نمايند نقش مكمّل را براي طيف اول بازي كنند تا اصلاح طلبان را به داخل حاكميت بازگرداند و بدین وسیله مانع از آن شوند که آنان به طور كلّي از صحنه سياست حذف گردند. تلاش این گروه تماماً معطوف به این است که كلّ جريان اصلاح طلبي به عنوان يك جريان مخالف نظام شناخته نشود تا در موقعيت های مناسب (مثل انتخابات) بتوانند آن ها را به درون حاكميت بكشانند.
آقایان سیّد محمد خاتمي، سیّد حسن خميني و هاشمي رفسنجاني از اصلي ترين افراد شاخص اين طيف هستند كه به كمك حزب كارگزاران و بخشي از روحانيون اصلاح طلب سياست هاي اين طيف را تعيين و اجرا مي كنند.
در واقع چنين به نظر مي رسد كه همانند گذشته، استراتژي «فشار از پايين و چانه زني در بالا» راهبرد فعاليت سياسي اصلاح طلبان (چه میانه رو و چه تندرو) است، به گونه ای که طيف تندرو نقش ايجاد بحران هاي اجتماعي و دامن زدن به نارضايتي ها براي ايجاد فشار از پايين را برعهده بگيرد و طيف ميانه رو با استفاده از شعارهايي همچون «وحدت»، « بخشش يكديگر»، «آشتی ملّی» و ... علاوه بر اين كه همچنان سعي مي كند راه بازگشت به درون حاكميت را باز نگاه دارد؛ قابليت «چانه زني در بالا» و امتياز گرفتن از نظام را فراهم کند. طبيعي است بزرگترين امتيازي كه اصلاح طلبان به دنبال آن هستند، به رسميت شناختن آن ها به عنوان يك گروه در درون حاكميت و سپس اجازه دادن براي ورود به بازي های سیاسی نظیرانتخابات است.
عمده ترین دلائل شکست اصلاح طلبان را می توان به قرار زیر برشمرد:
1 - فاصله معنادار از نظر ماهيت، ايدئولوژي اصلاح طلبان، داشتن شكاف و با ايدئولوژي انقلاب اسلامي
2- علت اصلي و عمده روي آوردن گروهی از مردم به اصلاح طلبان در انتخابات رياست جمهوري سال 1376، ناخشنودي و عدم رضايت جمعي آن ها از سياست هاي دولت سازندگي در سه حوزه سياست، اقتصاد و فرهنگ بود.
3- جريان اصلاح طلبي از آن رو كه نتوانست مطالبات و خواسته هاي عمومي جمعي مردم ايران را برآورده سازد و همچنين به سبب برخي عوامل ديگر، از جمله چالش ها و تنش هاي دروني ميان حاملان اين جريان، از رونق افتاد و افول كرد.
کلیاتی درباره اصول گرایی در ایران
علی الاصول جریان مقابل جریان سیاسی اصلاح طلب طیف اصولگراست که این جریان در سال 78 پس از آن که مقام معظم رهبری جریان های خودی و غیر خودی را تبیین نمودند، آرام آرام جریان جدیدی به نام «اصولگرایی» به وجود آمد.
اصولگرایان با تأکید بر گفتمان انقلاب اسلامی و اندیشه های امام (ره) و رهبری وارد رقابت با تجدید نظر طلبان لیبرال و سکولار شدند و با توفیق یافتن درانتخابات دومین دور شوراهای اسلامی شهر و روستا در سال 81 و همچنین پیروزی در انتخابات هفتمین دوره مجلس شورای اسلامی در سال 82، زمینه را برای استقرار کامل معتقدان به گفتمان انقلاب اسلامی در حاکمیت فراهم کردند.
در ادامه این روند آقای دکتر احمدی نژاد با تأکید برگفتمان و ارزش های انقلاب اسلامی، پیروز نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری شد و بدین ترتیب از یک سو طرح بلند مدّت دشمنان برای «استحاله و فروپاشی جمهوری اسلامی از دورن» به شکست انجامید و از سوی دیگر تأثیرات بسیار شگرفی بر مناسبات منطقه ای و بین المللی را موجب شد.
هرچند به لحاظ هویّتی نمی توان ارتباط معناداری بین جریان اصولگرایی به معنای خاصّ آن با دیدگاه های آقای احمدی نژاد برقرار کرد، امّا به لحاظ نماد شناسی می توان وی را نیز جزیی از نماد اصولگرایی تعریف کرد. به همین لحاظ جبهه اصولگرا شامل جامعه روحانيت مبارز، جبهه پيروان خط امام (ره) و رهبري، آبادگران و گروه هاي همسو و ... گروه های حامی احمدی نژاد هستند.
مهم ترين ديدگاه هاي جبهه اصولگرا عبارتند از: توجه ويژه به ارزش ها و اصول اسلامي و انقلابي و محور قرار دادن آن در تصميم گيري ها، عدالت محوري و رفع محروميت ها و تبعيض ها و توزيع عادلانه منابع کشور و پايه ريزي اقتصاد عدالت محور، خدمتگزاري بي منّت و مهر ورزي و در عرصه سياست خارجي محور قرار دادن اصول و ارزش هاي انقلاب، تامين منافع ملي و کوتاه نيامدن در برابر زيادي خواهي هاي قدرت هاي بزرگ.
علل افول اصلاحطلبان:
1. تداوم سياست تعديل اقتصادي
2. تمركز محض بر دغدغه هاي سياسي و روشنفكرانه
3. ستيز با ارزش هاي اسلامي و انقلابي
4. كشمكش دروني اصلاح طلبان
5. ناتواني خاتمي در برآورده كردن مطالبات ساختارشكنانه اپوزيسيون
6. غوغا زيستي و تنش آفريني اصلاح طلبان
7. روشنگري هاي اعتقادي و ايدئولوژيك آيتاللّه مصباح
8. امدادهاي غيبي و الهي برخاسته از دعاي صالحان
بررسی و تحلیل منصفانه از سیر تاریخی حاکمیت 2 جریان اصلاح طلب و اصولگرا مبحث بسیار بسیط و گسترده ای است که مجال گسترده تری را می طلبد لکن با نگاه اجمالی به انتخابات اسفند ماه 94 (دهمین دوره مجلس شورای اسلمی وپنجمین دوره خبرگان رهبری) می توان گفت: «امکان چند دستگی و اختلاف در میان طیف های مختلف جریان اصولگرایی که زمینه تشتّت آرای آنان و به تبع آن، پیروزی نسبی و احتمالی برخی از نامزدهای جریان اصلاح طلب را ایجاد کرده است، موجب شده که طیف های اصولگرا به تأمل و تدبیر بیشتر وادار شوند.»
از سوی دیگر جریان اصلاح طلبی نیز در دوران دگردیسی و تغییر استراتژی خویش است تا شاید بتواند در سایه این آسیب شناسی ها ونقد درون ساختاری خود به دوران تلخ شکست های سیاسی خود به ویژه در انتخابات ریاست جمهوری خاتمه دهد.
یک تئورسین اصلاحات با بیان اینکه این جریان باید استراتژی خود را تغییر دهد، گفت: «فصل بازنشستگی ژنرالهای اصلاحطلب فرا رسیده است.»
محمدرضا تاجیک از تئوریسینهای اثرگذار در جریان اصلاحات؛ همانطوری که فاز تغییر استراتژیک را در این جریان کلید میزند قائل به عبور از برخی از مسائل و شخصیتهای سیاسی در این جریان نیز هست که آنها را به اصطلاح «ژنرالهای سیاسی» میخواند.
تاجیک میگوید: «این گونه نیست که از یک «تفکر» و «ایدئولوژی گفتمانی» یا «رهبری خاص» ناشی شده باشد. بلکه در یک «شرایط خاص تاریخی» و به خاطر همان هویتهای متمایز و افرادی که به لحاظ هر دو گفتمان به لحاظ انگیزهها و انگیختهها و آرمانها و منش و روشها متفاوت هستند در یک لحظه تاریخی شقاقشان تبدیل به وفاق میشود، متولد شد.»
تاجیک در مصاحبه با ویژه نامه نوروزی روزنامه شرق که البته پیش از انتخابات اخیر انجام شده نیز به اصل تغییر راهبرد سیاسی اصلاحطلبان اشاره میکند و بیپرده بیان میکند که «بایستی به جوانان مجال داده شود تا جریان اصلاحطلبی از رهبری بهاصطلاح ژنرالهای اصلاحطلب خارج کند.»
این تئوریسین اصلاحطلب میافزاید: «این بهاصطلاح ژنرالها فرصت کنشگری خود را فقط در زمان تصاحب قدرت فرض میکنندوقصددارنددرزمان هرانتخابات سایه سنگین خودرا روی جو و تصاحب انتخابات بیفکنند. برخی از این ژنرالهای اصطلاحطلبی باید بپذیرند فصل بازنشستگی آنان فرا رسیده و با انتقال دانش و تجربیات خود به نسل جدید، از حاشیه، نقشآفرینی کنند و متن را به نسل جدید واگذار کنند و اجازه دهند چرخش نخبگان و شایستهسالاری همانطور که در شعار، مانیفست و گفتمان اصلاحطلبی وجود دارد به حقیقت بپیوندد.»
تاجیک با بیان اینکه ما بازنده این دوره انتخابات هستیم، میگوید: «اگر از چند ماه قبل به فکر این پوست اندازی و مهیّا کردن نیروهای جدید میافتادیم. قطعاً روی فرد تمرکز نمیکردیم و به انفعال نمیافتادیم و میتوانستیم در همین انتخابات مجلس نقشآفرینی مؤثری داشته باشیم و نبض جریان انتخابات را در دست بگیریم؛ ولی چون ژنرالهای ما تأیید صلاحیت نشدند، ما بازنده این دوره بهحساب میآییم. این بازندگی به خود نیز هست؛ چون ما حتی سعی در تغییر استراتژی خود نداشتیم.»
عباس عبدی دیگر تئوریسین جریان اصلاحات نیز که در سالهای دوم خرداد در روزنامههای مختلف به نقد و تخریب سیاستهای دولت هاشمی میپرداخت در بخشی از یادداشت خود از هاشمی میخواهد که از توهین و تحقیر منتقدان خود دست بردارد.
وی خطاب به هاشمی مینویسد: «به نظر میرسد که توهین و تحقیر دیگران و استفاده از الفاظ و گفتمان متناسب با آن، ویژگی جداییناپذیر شما شده است. به نظر میرسد کسی که در مقامی قرار میگیرد، حتی اگر مورد تهاجم و توهین دیگران قرار گیرد، شایسته نیست که آنان را متقابلاً تحقیر کند.»
عبدی درباره شخص محوری هاشمی مینویسد: «یکی دیگر از ویژگیهای رفتاری آقای هاشمی که باید موردتوجه قرار گیرد، تأکید ایشان بر خویش بهگونهای است که گویی کس دیگری در این کشور وجود ندارد. اگر مصاحبه آقای هاشمی با روزنامه همشهری موردمطالعه قرار گیرد، فقط در یک بخش آن بیش از یک صدبار از «من» و کلمات مترادف آن استفادهشده است.»
انتقاد چهارم عبدی به عدم مخالفت هاشمی با تبعیض برمیگردد. وی مینویسد: «روحیه تبعیض ستیزی یکی از ویژگیهای مثبت هر سیاستمداری است، ولی متأسفانه آقای هاشمی معمولاً در این زمینه واکنش مناسبی نشان نمیدهند. مستثنا شدن ایشان از استعفا یا پخش مصاحبه تبلیغاتی ایشان از صدا و سیما، اگر چه ظاهراً از جانب دیگران بود، ولی آقای هاشمی میتوانست و میباید نسبت به آن موضع گیری میکرد.»
نتیجه اینکه دوران پسا انتخابات، دورانی است که جریانات سیاسی در تلاشند ضمن بررسی و تحلیل شرایط و نقد درون ساختاری علل توفیق و یا عدم موفقیّت خود را ارزیابی نموده و برای رسیدن به کرسی های قدرت سیاسی سبک و سنگین کنند. به نظر می رسد جریان اصلاح طلبی که شکست سیاسی در انتخابات اخیر را (حداقل در شهرستان ها) پذیرفته، تلاش بیشتری را در این عرصه می کند.
نویسنده: محمد دیلم کتولی
انتهای پیام/
ارسال دیدگاه