قیصر بیش از هر چیز از درد میسرود/ رنجهای یک شاعر
مصطفی ملکیان گفت: قیصر امینپور بیش از آنکه شاعر مذهبی، انقلاب یا جنگ و یا حتی عشق باشد، شاعر درد است و هیچ مفهومی بهتر از رنج در آثار او گویا نیست.
به گزارش زرین نامه به نقل از مهر، در نشست و نقد و بررسی کتاب «این ترانه بوی نان نمیدهد» نوشته مهدی فیروزیان یکشنبه شب هفتم آبان با حضور جمعی از پژوهشگران و علاقمندان به ادبیات پارسی و مرکز فرهنگی شهرکتاب برگزار شد.
مصطفی ملکیان در این نشست گفت: چیزی که در این نشست می گویم مطلب مهمی نیست بلکه فقط میخواهم ادای احترامی به دوست عزیزم قیصر امینپور کنم. کتاب پیش رو اگرچه در عنوان فرعی سبکشناسی ترانههای قیصر امین پور است نه اشعار او؛ اما در عین حال کتابی است که به لحاظ شمول موضوعی، خیلی از ترانههای قیصر را دربرمی گیرد. بنابراین کتابی است برای همه کسانی که از جنبههای دیگری غیر از سرایش ترانه به قیصر امین پور علاقه دارند. ارزش کتاب از دایره جامعیت و شمولیت آن بسیار بیشتر است، من درباره هیچ یک از شاعران کلاسیکمان چنین کتابی ندیدم که با این میزان دقت نوشته شود و مهم این است که این کتاب با دید ریاضیها نوشته شده است. گویی داری کتابی در حوزه ریاضیات و علوم دقیقه مطالعه می کنید. از مطالعه این اثر لذت بردم چون بین محققان جوان مان کاری شده که در قرن نوزدهم در اروپا می شد و امروز خیلی کم در اروپا و امریکا انجام می شود.
وی با بیان مقدماتی از حوزه فلسفه و روانشناسی گفت: یکی از مسائل بسیار مهم هم در فلسفه و هم در روانشناسی این است که اگر من بخواهم شما را بشناسم باید سراغ چه بخشی از وجود شما بروم که اگر آن را نیک شناختم شما را شناخته باشم. البته به این سوال جواب واحدی داده نشده اما جواب من برخی فلاسفه و روانشناسان را می گویم که مورد علاقه خودم است. آیا می توانیم برای اینکه شما را بشناسیم به گفتار و عمل شما را بپردازیم یا نه باید به جای دیگری سرک کشید؟ شکی نیست که گفتار و کردار اصلا بازگوکننده منش آدمی نیستند. حتی باورهای درونی آدم ملاک خوبی برای شناخت او نیستند.
ملکیان در ادامه گفت: طبق این دیدگاه که بین فیلسوفان بزرگترین طرفدارش دیوید هیوم است من باید برای اینکه کسی را بشناسم احساسات و عواطف او را بشناسم و هسته مرکزی هر فرد احساس و عواطف او است. به این ترتیب اگر بفهمم چه احساسی دارید گفتار و کردارتان برایم قابل فهم می شود و شاید برایتان عجیب باشد ولی باورهای شما هم برایم قابل فهم می شود. علم ۹۰ احساس و عواطف را برای انسان برشمرده ولی برای این نظریه ای که گفتم ۱۲ احساس و عاطفه نقش اساسی دارند.
این استاد فلسفه ادامه داد: دو تا از این احساسات بیم و امید است؛ اینکه من از چه چیزهایی ترس دارم و به چه چیزهایی امید دارم. دو احساس بعدی خشم و خوشنودی اند اینکه چه چیزهایی باعث خشمم می شوند و چه چیزهایی خشنودم می کنند. دسته سوم رنج و لذت است؛ دسته بعد اندوه و شادی است؛ شرم و پشیمانی و عشق و نفرت دو دسته دو تایی دیگر هستند. اما بین این ۱۲ تا مهمترین دسته رنج و لذت است؛ این داستان درباره هر شخص و متفکری صادق است چه هنرمند مکتوب یعنی مربوط به حوزه کتاب باشد و چه سایر هنرها؛ اگر بفهمیم چه چیزهایی به او لذت می دهند و چه چیزهایی اذیتش می کنند او را شناخته ایم.
وی افزود: بر اساس همین نظامی که اشاره کردم به نظر من قیصر امین پور شاعر رنج است. در عین حال که او درباره عشق هم سخن گفته اما در رده شاعران عاشقانه سرا هم نیست هیچ مفهومی بهتر از مفهوم رنج در آثار قیصر امین پور گویا نیست. تمام آثار امین پور دارند رنجهای او را بیان می کنند. بنابراین در مجموعه آثارش یک رنجنامه می بینیم و مهم است که بدانیم فارغ از اوقاتی که میگوید «چقدر خون دل می خورم» از چه چیزهایی خون دل می خورد. این است که او را به ما می شناساند. من تحقیق کردم و به این نتیجه رسیدم که قیصر از ۱۹ متعلق رنج میبرد.
ملکیان گفت: اولین عامل رنج او عدم یکپارچگی وجودی است. دومی حس خمود است. سومی احساس گمگشتگی و راه گم کردگی و راه نایافتگی است. امکان مرگ پیش از کمال و دست و پا بسته سرنوشت بودن عاملهای چهارم و پنجم رنج قیصر هستند. تا اینجا باعث و بانی رنجها خودش است ولی بعد از این باعث و بانی رنج او، دیگرانند. عامل بعدی این است که هیچ کس کتاب وجود او را درک نمی کرد و نمی خواند. بعد از آن اینکه دیگران از یادش می برند و به دست فراموشی اش می سپارند، عامل هشتم این است که در میان دیگران حتی دوستانش، دوست واقعی یا نداشت یا به ندرت داشت.
این محقق در ادامه گفت: قیصر زندگی اصیل و به حکم صرافت طبع در دیگران نمی دید؛ عامل بعدی این بود که انسانها عزت نفس خودشان را پاس نمی دارند و پیش هر فرومایه ای سر خم می کنند. بعدی این است که انسانها برابر هر کسی به زانو می افتند با وجود اینکه فقط باید مقابل معشوق زانو بزنند. عامل دوازدهم این است که انسانها عشق شان بی قید و شرط نیست و با هزار قید و شرط عاشق می شوند. عامل بعدی رنج انسان این است که عاطفه دارد از بین ما رخت برمیبندد. علت بعدی این است که آدمیان خواستهها، آرزوها و اهداف فرودست دارند. همین طور عامل بعدی این است که انسانها کیفیت را از دست داده و به کمیت اهمیت می دهند و حتی برای ارزیابی کیفیت هم از کمیت استفاده می کنند. در ادیان هم به این مساله اشاره شده که دوره آخر الزمان دوره سیطره کمیت بر کیفیت است. عامل شانزدهم این است که آدمیان سخت دستخوش فقرند. هفدهم اینکه انسانها آزاد نیستند و نمی توانند از نعمت آزادگی استفاده کنند. هجدهم اینکه به جای اینکه مرزگذری کنند مرزگذاری می کنند و نوزدهم اینکه هنوز دشمنی، خشونت و جنگ وجود دارد و قیصر در شرایط آرمانی شعرش می گوید وقتی آن روز رویایی برسد اسلحهها از خستگی و خمودگی خمیازه می کشند.
ارسال دیدگاه