حقوق شهروندی، رویایی دور از انتظار
این روز ها بازی با اعداد و حروف، به عجیب ترین و پر مخاطب ترین بازی کشور بدل شده است. بازی که با اعداد و ارقام نجومی و میلیاردی آغاز و به چند حرف اختصاری منتهی می شود.
به گزارش زرین نامه، وحید حاج سعیدی نوشت: وقتی هم پرده بر می افتد و حروف در کنار هم کلمه ای را تشکیل می دهند، «حالا خورشید» طلوع می کند و آنتن رسانه ملی در اختیار دوستانی قرار می گیرد که با کت و شلوار های لاکچری و مارک دار، برای دفاع از حقانیت خود، عالم و آدم را زیر سوال می برند تا همه اشک ها و بغض هایی که در ماه عسل نمایش داده شد، به سخره گرفته شود!
ماجرای عده ای دیگر نیز در این بازی اعداد و حروف خواندنی و شنیدنی است. سلطان مظلوم سکه دستگیر اما اعوان و نوچه های ایشان به پلیس فراخوانده می شوند یا به تعبیر برخی رسانه ها در اختیار پلیس قرار می گیرند! اما اینکه رسالت پلیس در مواجهه با احضار شدگان یا در اختیار قرار گرفتگان چیست، دستکم بر ما پوشیده است! شاید با تشری با آنها را روانه خانه کردند و شاید هم پشت برگه تقویم رومیزی از آنها تعهد گرفتند که دیگر به حرف سلطان سکه گوش ندهند و بچه های خوبی باشند! باور کنید ما اگر به جای دو تن سکه دو تن تشتک نوشابه داشتیم، بگذریم..
ماجرا همچنان ادامه دارد... دامدار رئیس بانک می شود! حسین هدایتی دائماً دستگیر و آزاد می شود! شهرام جزایری در بار عدس دستگیر می شود؛ یکی به جرم اخلال در بازار ارز دستگیر می شود، بانک مرکزی نامه می زند که با هماهنگی ما بوده است! پسر بی شخصیت سفیر سابق که اگر رانت پدر نبود، توان چوپانی هم نداشت، به ملت توهین می کند ولی در عمل اتفاق خاصی نمی افتد، دوستان وزارت صنایع که در واردات غیر قانونی خودرو دست داشتند، ممنوع الخروج می شوند و ماله کشی برای تبری متخلفان به اعلی درجه آغاز می شود!
سایت ثبت سفارش یواشکی باز و بسته می شود و امکان حذف سفارشات هم وجود ندارد و برای پیدا کردن افراد هم باید از روی IP اقدام کرد! رئیس کل بانک مرکزی خود را مبری از همه بلبشوی اقتصادی کشور می داند و معتقد است در صورت اثبات ، استعفا می دهد تا اینکه دوره اش تمام می شود و نفر دیگری جایگزین می شود! صد مسئول ممنوع الخروج می شوند، به جای برخورد با اخلال گران اقتصادی، قرار است دادگاه مشائی علنی شود، نرخ ارز سه برابر شده ولی رئیس مجلس به دولت توصیه می کند در تغییر تیم اقتصادی عجله نکند، حکایت ارز دولتی که خود حدیث مفصلی دارد و تنها کسی که این خوان گسترده بی بهره ماند خواجه حافظ شیرازی است!
و در این گیر و دار که عده ای از فرط ناخوشی، بدترین روزهای عمرشان را سپری می کنند و توان تامین معیشت و ابتدایی ترین شرایط زندگی را ندارند، نو بهار دل من بار سفر می بندد و ارز مسافرتی اش را از دولت تدبیر و امید طلب می کند!
سوگمندانه ظاهراً هنوز چیزهای زیادی است که نیاموخته ایم. ما هنوز نیاموخته ایم که همه با هم برابريم حتی اگر وزیر و وکیل و مجری یا سلبریتی باشیم، حق برتري جویی و تعرض به بيتالمال نداریم. هنوز نیاموخته ایم ارز کشور، اموال عمومي، کوه ، جنگل، دریا، بیابان متعلق به همه ایرانیان است و حق دست اندازی به آنها نداریم.
هنوز نیاموخته ایم که در این شرایط بحرانی کالاها، مایحتاج مردم را در گاوداری و مرغداری احتکار نکنیم. هنوز نیاموخته ایم كه حق نداریم به بهای درآمد میلیاردی از کالای قاچاق و و اردات خودروی لوکس، با آینده شغلی میلیون ها کارگر ایرانی و در مجموع اقتصاد کشور بازی کنیم! و هنوز نیاموخته ایم صد ها نکته و باید دیگر ... شاید ما را نسلی دیگر باید تا این آموزه ها و الفبای ابتدایی حقوق شهروندی را بیاموزد و در مقابل مافیای اقتصاد، محکم تر و جدی تر از اعلام نام و نام خانوادگی سلطان سکه بایستد. شاید نسلی دیگر...
انتهای پیام/
ارسال دیدگاه