سبک زندگی «شمر» چگونه بود؟

شمر هم یک انسان بود، یک انسان مسلمان که هم جانباز بود و هم واجبات دین را به جا می‌آورد، اما چه چیزی او را به سمتی کشاند که در عاشورا مقابل امام حسین علیه‌السلام و یاران و اهل‌بیت‌اش ایستاد؟

به گزارش زرین نامه به نقل از مهر؛ در روزهای محرم یکی از کارهایی که می‌شود برای درس‌گیری از قیام عاشورایی داشت، تفکر و تأمل در چرایی وقوع این ماجراست. بررسی زندگی یکی از جنایتکاران تاریخ و سرنوشت قسی‌القلب‌ترین شخصیت کربلا، کسی که در زیارت عاشورا بارها نامش را اینگونه زمزمه کرده‌ایم: «ولعن الله شمرا»، هدفی است که در این نوشتار داریم. بنا داریم با بررسی سبک زندگی شمر، کسی که یکی از محورهای لعن زیارت عاشوراست، تاملی کنیم که آیا او از ابتدا این قدر لعین بوده یا نه؟

«شمربن‌ذی‌الجوشن» از سران و بزرگان کوفه در زمان امیرالمومنین علی علیه‌السلام است که در جنگ صفین در رکاب امیرالمومنین به جنگ با دشمن می‌پردازد و در مبارزه با ادهم‌ بن محرز صورتش مجروح شده و جانباز می‌شود.

درباره شخصیت شمر آورده‌اند که اهل نماز و مناجات بوده است. همه آنها که در کربلا بودند نماز می‌خواندند، فکر می‌کنید ظهر عاشورا که این سو اباعبدالله مشغول نماز بود آن سو در لشکر دشمن کسی نماز نمی‌خواند؟ دشمنان حسین علیه‌السلام در فرات غسل می‌کردند تا قربة‌الی‌الله‌حسین علیه‌السلام را بکشند. شمر ۱۶ بار پای پیاده به سفر حج رفته بود. کدام‌مان حاضریم که یک بار با آن شرایط سخت صحرای عربستان پیاده به حج برویم؟

اما سبک زندگی شمر چگونه بود که با وجود این فضایل، رذیلانه‌ترین حرکت روز عاشورا را رقم زد؟

شمر بنده شکم بود

اول این که شمر عبدالبطن بود یعنی بنده شکم بود. هرچه شکم می‌خواست برایش مهیا می‌کرد و برایش مهم بود که غذای خوب بخورد و برای رسیدن به آن هر کاری می‌کرد. در مقابل او، ما سبک زندگی اهل بیت علیهم‌السلام را که می‌بینیم هیچ‌وقت شکم محور نبودند. آنجا که امیرالمومنین علی علیه‌السلام و خانواده بزرگوارش سه شب متوالی افطار خود را به یتیم و مسکین و اسیر می بخشند که داستان آن در سوره مبارکه انسان آمده است یا جای دیگر که آورده‌اند امیرالمومنین علیه‌السلام یک بار خواست جگر بخورد که تا یک هفته به تاخیر انداختند و هفته بعد افتاد ماه بعد و نهایتا تا یک سال به تاخیر افتاد.

شمر عبدالبطن بود و این بنده شکم بودن او را بیچاره کرد. اولین خصوصیتش این بود که می‌گفت: شکم از همه چیز برای من مهم‌تر است. مهم بود که غذای خوب بخورد و برای دست یافتن به این غذا دست به هر کاری می زد.

آیا غذا برای شما اولین مسئله زندگی است؟ در خانواده‌های ما وقتی که شام را خوردند به فکر ناهار فردا هستند. دعوای شکم دعوای مسخره‌ای است که همه ما با آن درگیر هستیم. آقای جوادی آملی می‌گفت: «فرق تمام غذاها بیست سانتی متر است. یعنی از نوک زبان تا ته زبان.» وقتی از این فاصله گذشت دیگر باهم فرقی ندارند. می‌خواهد چلو کباب و پیتزا باشد یا نان و ماست. همه دعواها بر سر همین بیست سانتی متر است. شمر نتوانست دعوای بیست سانتی متری را برای خود حل کند.

حضرت علی علیه السلام یک بار اراده کرد جگر بخورد؛ گفت: هفته بعد. هفته‌بعد که رسید دوباره گفت هفته‌بعد و کم کم افتاد ماه بعد. یک سال این خوردن جگر را به تأخیر انداخت. بعد از یک سال جگر تهیه کرد. دود جگر کباب کرده از دیوار خانه بیرون رفت. در زدند کسی گفت: خوش به حال شما که بوی این غذا از خانه‌تان بلند است من چند ماهی است از این غذا نخورده‌ام، حضرت فرمودند: «این غذا را به او بدهید.» دوستی می‌گفت: مولا علی مسئله شکم را برای خود حل کرده بود و می‌توانست از غذایش بگذرد و به قول سعدی:

تنور شکم دم به دم تافتن مصیبت بود روز نایافتن

اما شمر نتوانست مسئله غذا را برای خود حل کند. شمر عبدالبطن یعنی اسیر و بنده شکم بود و این اسارت او را بیچاره کرد.

حسادت در شمر زیاد بود

حسادت ویژگی دوم شمر بود و چشم دیدن پیشرفت کسی را نداشت، همین مساله باعث شد او به کربلا برود. مدام از این و آن می‌گفت و به دیگران حسادت می‌کرد.

شمر نزد عبید الله بن زیاد نشسته بود که نامه‌ایی از عمربن سعد به عبیدالله رسید. عمربن سعد نوشته بود: ای امیر من با حسین مذاکره کردم. حسین سه پیشنهاد دارد : ۱- به مکه و مدینه برگردد. ۲- اگر اجازه بدهی به هر سرزمینی بخواهد برود. ۳- بیاید دست در دست یزید بگذارد و بیعت کند.

عمر بن سعد نمی‌خواست جنگی صورت بگیرد و در آغاز دوست نداشت امام حسین کشته شود. اما در ادامه برای جنایت آماده شد.

عبید الله می‌گفت: بد نیست اگر این طوری شود مسائل ما حل می‌شود. همان جا شمر محکم به پهلوی عبیدالله زد و گفت: الان فرصت بسیار خوبی است و حسین در چنگ توست. عمر بن سعد دارد سازش می‌کند در حالی که حسین در هفتاد کیلومتری ما اردو زده است و به راحتی می‌توانیم او را در پنجه خود بگیریم. اگر برگردد در مکه و مدینه قدرتی برهم می‌زند و دیگر هیچ‌کس نمی‌تواند با او درگیر شود. ابن زیاد گفت: خوب گفتی. الان چنگال‌هایمان در گلویش فرو رفته. خودت بلند شو و برو. گفت: من می‌روم اما اگر عمربن سعد نپذیرفت که من بجنگم، گردنش را بزنم و سرش را برای شما بفرستم؟ و خود فرمانده لشگر شوم؟ ابن زیاد گفت: این کار را بکن.

شمر آدمی است که مدام از این و آن می گوید. او یک روح شقاوت پیشه دارد. خداوند در سوره حجرات به این مسئله اشاره کرده است که اگر فاسقی نزد شما آمد و خبری پیش شما آورد، زود تأییدش نکنید و هیچ گاه از خبر چینی دیگران لذت نبرید. مثلا فردی نزد ما می‌آید و خبری را به ما می‌گوید. ما می‌گوییم راست می‌گویی؟ این کار باعث تشویق طرف مقابل می‌شود و این عامل باب غیبت را می‌گشاید.

طعنه و کنایه

ویژگی سوم شمر که در تاریخ آمده این است که اهل تمسخر و طعنه و کنایه بود. خداوند متعال در قرآن در مورد مسخره کنندگان می فرماید:"ویل لکل همزة لمزة" می‌فرماید: وای بر آنها شمر در کربلا بارها حرف‌های آزاردهنده‌ای به اباعبدالله زد. اباعبدالله که احترام به او "حُر" می‌سازد و بی ادبی به او "شمر".

قرآن مجازات بد کاران را مشخص کرده ولی بدترین مجازات ها متوجه کسانی است که زخم بر جان دیگران می زنند. حفره در روح‌ها ایجاد می‌کنند. سرزنش می‌کنند و می‌شکنند. و این خصوصیت متأسفانه در دنیا به اندازه ایران نیست. من کشورهای دیگر را هم دیده‌ام اما هیچ کشوری لطیفه سازتر از ایران نیست. هر چیزی را بهانه دست انداختن می‌کنند.

در کربلا شمر بارها دست انداخت و حرف‌های آزار دهنده‌ای به اباعبدالله علیه‌السلام زد.

این سه خصوصیت از جانباز امیر المومنین علی علیه‌السلام، شمر را ساخت، شمری که در کربلا با قساوت کامل بر سینه پسر پیغمبر نشست و با بی‌رحمی تمام دوازده ضربه از پشت بر گردن ابا عبدالله علیه‌السلام وارد کرد و بعد هم سرخون چکان حسین علیه‌السلام را دست گرفت و از قتلگاه بیرون آمد.

لعنت بر سبک و سیاق زندگی شمر

ما وقتی در زیارت عاشورا می گوییم «ولعن الله شمرا» یعنی از تمام صفاتی که سبک زندگی ما را به سبک زندگی شمر نزدیک می‌کند اعلام برائت می‌کنیم. حواسمان باشد با حسادت یا تمسخر یکی از محبان ارباب، تمرین سبک زندگی شمرگونه نکنیم و در رفتار در زمره محبان شمر قرار نگیریم. همین سبک زندگی پای شمر بن ذی الجوشن را به گودی قتلگاه باز کرد.

*منابع متن: سخنرانی «شمر کیست» دکتر سنگری و به نقل از کتاب «ولعن الله شمرا» سیدعلی‌اصغر علوی

انتهای پیام/

نظرات
هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است اولین نظر را شما ثبت کنید
ثبت دیدگاه

ارسال دیدگاه