حقایق تنگناهای معیشتی در ایران و غرب

سختی معیشت در ایران و غرب این تفاوت کلی را دارد که در ایران، مردم می دانند برای چه درگیر این وضعیتند، اما در غرب مردم نمی پذیرند که با نوع توجیهات رهبران شان، درگیر این وضعیت باشند.

این روزها حجم عظیمی از تبلیغات رسانه های غربی و عربی به تحریم های غرب علیه ایران و آثار آن و نیز مسائل اقتصادی و معیشتی ایران اختصاص دارد. دشمنان انقلاب اسلامی که انتظار نداشتند ملت ایران این چنین در برابر زورگویی و تحریم های آنها بایستد و بر مواضع حقش پای فشارد، تصمیم گرفتند کاری که از عهده فشارها و تحریم ها بر نیامد از طریق جار و جنجال های تبلیغاتی عملی کنند.

آنها در زمانی به این ترفند متمسک شده اند که در پاره ای مسائل، وضعیت کشورهای غربی با برخی تفاوت ها و ملاحظه ها شبیه ایران است، اما آنها مسائل مربوط به خودشان را کاملاً می پوشانند و اگر هم بخشی از آن رسانه ای و بازتاب داده می شود از سر ناچاری و ناتوانی است و آنچه را که به ایران مربوط است، با بزرگ نمایی دشمنانه بازتاب می دهند.

بخشی از نکات منفی اقتصادی ایران، ناشی از اقدامات خصمانه دشمن است که در ذیل تحریم ها صورت می گیرد و مردم ایران هم از آن آگاهند و می دانند دشمن از این طریق جنگ اقتصادی را علیه ایران به راه انداخته تا این ملت سلحشور و غیرتمند و مقاوم را از پای درآورد، مردم هم چون می دانند تاوان چه چیزی را می پردازند و به ارزش آن واقفند، تصمیم دارند با تحمل سختی ها مقابل دشمن بایستند و مقاومت کنند.

این وضع در جبهه مقابل به گونه دیگری است. مردم کاملاً رفاه زده و دنیازده غرب توجیه نیستند که چرا به این فلاکت دچار شده اند. آنها در این خصوص، سه وضعیت را پیش رو دارند؛ 1- بی کفایتی مسئولان؛ بحران اقتصادی غرب که سایه سنگینش بر زندگی شهروندان غربی سنگینی می کند و زندگی را بر کام آنها تلخ کرده است، بیشتر از زمانی شروع شد که زمامداران جدید زمام سیاست را در این کشورها به دست گرفته اند و اگرچه شروع آن از دوره زمامداران قبلی بود؛ اما در دوره اینها بسیار شدت گرفت، از این رو از نگاه شهروندان غربی، بی کفایتی این مسئولان عامل تشدید فشار بر زندگی آنهاست.

2- طمع سرمایه داری؛ در غرب بحران زده کسانی که با مسائل پشت پرده سیاست و اقتصاد بیشتر آشنا هستند، نگاه عمیق تری به موضوع دارند، آنها تسلط تعداد اندکی سرمایه دار بر سیاست و اقتصاد کشورهای شان را که طمع شان برای چپاول درآمدهای حداقلی مردم بیشتر شده، عامل این مصیبت سنگین می دانند. جنبش اشغال وال استریت که به بسیاری از کشورهای غربی سرایت کرد، بر پایه این نظر صحیح شکل گرفت که مثلث زر و زور و تزویر اجازه نداد ادامه یابد و مردم را بیدار کند و به آنها بفهماند که منشأ اصلی مصائب و بدبختی های آنها چه کسانی هستند.

3- تحریم ایران؛ یقیناً تحریم ایران در نابسامانی غرب سهم قابل توجهی دارد، زیرا ایران از طرفی از بزرگ ترین تولیدکنندگان نفت است و از طرف دیگر بازار نزدیک به هشتاد میلیونی برای تولیدات کارخانه های غرب است که مفهوم این بازار در اقتصاد، به کارگیری ده ها هزار کارگر و تولید میلیاردها یورو سرمایه است. غربی ها با تحریم ایران به استقبال بحران خانمان سوزی رفتند که آن را پیش بینی نمی کردند و غفلت ابتدایی شان از پیامدهای تحریم های نسنجیده، آنها را در ورطه ای گرفتار کرده که به راحتی نمی توانند از آن خارج شوند.

شهروندان غربی در این بخش دو دسته می شوند، دسته اول شهروندان آمریکایی هستند که پس از شدت یافتن بحران اقتصادی ناشی از گرانی انرژی، رئیس جمهورشان برای سرپوش گذاشتن بر این بحران و تسکین موقتی آن برای اولین بار در طول تاریخ آمریکا برای استفاده از ذخایر راهبردی انرژی دو مرتبه دستور صادر کرد که خشم رقبای جمهوریخواه را در پی داشت.

اگر وضعیت کنونی شهروندان غربی با شهروندان ایرانی مقایسه شود در کل و نسبت به وضعیت گذشته آنها وضعیت مردم ایران بسیار مناسب تر از آنها است، با این تفاوت که مردم ایران با آگاهی از علت این مشکلات و اینکه در میدان جنگ با دشمن قرار دارند، راحت تر می توانند با آن کنار آیند، اما شهروندان غربی که فاقد چنین منطق و استدلالی هستند، تاب تحمل وضع موجود را ندارند و آستانه تحمل شان رو به پایان است.

دسته دوم شهروندان کشورهای اروپایی هستند که کم و بیش دریافته اند این بحران از طرق مختلف از ناحیه آمریکا به کشورهای شان سرایت کرده است که یک مورد آن، تبعیت کورکورانه رهبران شان از سیاست های تحریم آمریکا علیه ایران است. این مسئله برای شهروند اروپایی حل نشده که چه ارتباطی بین تحریم آمریکا علیه ایران و تحریم اروپا علیه ایران وجود دارد.

اولویت شهروند اروپایی زندگی بی دغدغه همراه با افزایش منافع شخصی است و نمی تواند قبول کند که آرامش و منافعش را به سبب سیاست های کشور دیگری از دست بدهد. آنچه که این روزها شهروند اروپایی را به شدت خشمگین کرده و به واکنش واداشته، این است که دریافته، هزینه دشمنی آمریکا با ملت ایران به ازای از دست رفتن زندگی مردم اروپا از حساب آنها پرداخت می شود.

فشار معیشتی بر زندگی شهروند اروپایی چشم و گوش او را باز کرده تا جایی که به تبلیغات دروغین رسانه های غربی پشت می کند و به آنها اعتماد ندارد و از خود می پرسد، اگر سیاستمداران کشورهای شان فعالیت های هسته ای ایران را بهانه تحریم و مشکلات معیشتی معرفی می کنند و علت این برخورد با ایران را خطرناک بودن این فعالیت ها وانمود می کنند، پس چرا کشورهای دیگری که بمب اتمی هم دارند، خطر و تهدید شناخته نمی شوند و باید با ایران این طور برخورد شود و تاوان این عمل بدون توجیه را مردم اروپا بپردازند.

به نظر می رسد در وضعیت حاضر رهبران غرب تا حد زیادی توان اقناع مردم شان را از دست داده اند و این زنگ خطر بزرگی برای آنها به شمار می رود. رسانه های غرب نه اجازه دارند و نه جرئت می کنند این واقعیت ها را منعکس کنند، اگر وضعیت کنونی شهروندان غربی با شهروندان ایرانی مقایسه شود در کل و نسبت به وضعیت گذشته آنها وضعیت مردم ایران بسیار مناسب تر از آنها است، با این تفاوت که مردم ایران با آگاهی از علت این مشکلات و اینکه در میدان جنگ با دشمن قرار دارند، راحت تر می توانند با آن کنار آیند، اما شهروندان غربی که فاقد چنین منطق و استدلالی هستند، تاب تحمل وضع موجود را ندارند و آستانه تحمل شان رو به پایان است.

مردم ایران که جانانه رویاروی دشمن ایستاده و با همه ترفندهای آنها مقابله می کنند، انتظارشان این است که مسئولان با دغدغه بیشتر و راهگشا و سبک کردن بار معیشت آنها را در مقابله قدرتمندانه تر با دشمن یاری کنند. سختی معیشت در ایران و غرب این تفاوت کلی را دارد که در ایران، مردم می دانند برای چه درگیر این وضعیتند، اما در غرب مردم نمی پذیرند که با نوع توجیهات رهبران شان، درگیر این وضعیت باشند. انعکاس کدام وضعیت برای رسانه های غربی راحت تر است؟ کدام وضعیت برای حکومت ها خطرناک تر است؟ آیا رسانه های غرب برای بازتاب دادن این دو وضعیت اجازه انتخاب دارند؟

رضا گرمابدری   

منبع: بصیرت

 

نظرات
هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است اولین نظر را شما ثبت کنید
ثبت دیدگاه

ارسال دیدگاه