روزی که آیت الله خامنه ای ترور شدند!

زرین نامه: پیش از فرا رسیدن تابستان 60 پیش بینی می شد که سال 60 با حوادث مهم و سرنوشت سازی همراه باشد اما شاید کمتر فردی پیش بینی می کرد که تا پایان آن سال بیش از 100 مقام مسئول درجه اول نظام به شهادت برسند و به نوعی نظام اسلامی سخت ترین سال حیات خود را پشت سر بگذارد.تابستان سال 60 با حوادثی همچون ترور ...

به گزارش زرین نامه؛ با استیضاح بنی صدر در آخرین روز خرداد 1360 و شروع مخالفت های ضد انقلاب با جریان انقلابی ،حوادث داغ تابستان سال 60 هم آغاز می شود.پیش از فرا رسیدن تابستان 60 پیش بینی می شد که سال 60 با حوادث مهم و سرنوشت سازی همراه باشد اما شاید کمتر فردی پیش بینی می کرد که تا پایان آن سال بیش از 100 مقام مسئول درجه اول نظام به شهادت برسند و به نوعی نظام اسلامی سخت ترین سال حیات خود را پشت سر بگذارد.تابستان سال 60 با حوادثی همچون ترور آیت الله خامنه ای ، انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی، انفجار دفتر نخست وزیری و ترور بیش از 3000 نفر از شهروندان عادی سپری شد و عنوان داغ ترین تابستان جمهوری اسلامی ایران را به خود اختصاص داد.

ششم تيرماه سال1360 در حالي كه تنها شش روز از شهادت دكتر مصطفي چمران، گذشته بود، پروژه حذف رهبران اصلي جريان پيرو خط امام(ره)، با انفجار بمب كار گذاشته شده در ضبط صوت قرار داده شده بر روي تريبون سخنراني آيت‌الله خامنه‌اي در مسجد ابوذر تهران، توسط سازمان مجاهدين خلق كليد خورد.

اولین ترور با بمب گذاری!

حضرت آيت‌الله خامنه‌اي در مسجد ابوذر تهران در حالي كه مشغول سخنراني بودند، توسط جواني 25 ساله با نام جواد قدیری مورد سوء قصد قرار گرفتند و پس از جراحت شديد به مدت 42 روز تحت معالجه قرار داشتند. خوشبختانه امام جمعه محبوب تهران و نماينده حضرت امام(ره) در شوراي عالي دفاع از اين سوء قصد، به دليل كامل عمل نكردن بمب و تنها انفجار چاشني آن ، جان سالم به در بردند، اما جراحات شديدي بر ايشان وارد شد. براساس اخبار منتشره در همان زمان، آيت‌الله خامنه‌اي «از نقطه بالاي كتف راست و بالاي ران سمت راست» مجروح شدند. استخوان ترقوه ايشان شكسته شد و چند رگ و عصب دست راست ايشان نيز قطع شد و در نهايت دست راست ايشان سلامتيش را باز نيافت. تقدير الهي چنين رقم خورده بود كه ايشان براي آينده نظام حفظ و افتخار جانبازان در خيل جانبازان انقلاب اسلامي شوند.

ترور آیت الله خامنه ای و موضع گیری امام خمینی(ره)

پس از اعلام خبر ترور آيت‌الله خامنه‌اي كه نمايندگي امام(ره) در شوراي عالي دفاع و امامت جمعه تهران را برعهده داشت، حضرت امام خميني(ره)، رهبر كبير انقلاب، پيامي خطاب به ايشان صادر كردند، ايشان در بخش هايي از اين پيام آوردند:"

اكنون دشمنان انقلاب با سوء قصد به شما كه از سلاله رسول اكرم(ص) و خاندان حسين بن علي (ع) هستيد و جرمي جز خدمت به اسلام و كشور اسلامي نداريد و سربازي فداكار در جبهه جنگ و معلمي آموزنده در محراب و خطيبي توانا در جمعه و جماعات و راهنمايي دلسوز در صحنه انقلاب مي‌باشيد، ميزان تفكرسياسي خود و طرفداري از خلق و مخالفت با ستمگران را به ثبت رساندند. اينان با سوء قصد به شما عواطف ميليون‌ها انسان متعهد را در سراسر كشور بلكه جهان جريحه‌دار نمودند. اينان آن قدر از بينش سياسي بي‌نصيبند كه بي‌درنگ پس از سخنان شما در مجلس و جمعه و پيشگاه ملت به اين جنايات دست زدند و به كسي سوء قصد كردند كه آواي دعوت او به صلاح و سداد در گوش مسلمين جهان طنين‌انداز است. اينان در عمل غيرانساني به جاي برانگيختن رعب، عزم ميليون‌ها مسلمان را مصمم‌تر و صفوف آنان را فشرده‌تر نمودند. آيا با اين اعمال وحشيانه و جرايم ناشيانه وقت آن نرسيده است كه جوانان عزيز فريب‌خورده از دام خيانت اينان رها شوند و پدران و مادران، جوانان عزيز خود را فداي اميال جنايتكاران نكنند و آنان را از شركت در جنايات آنان برحذر دارند؟ آيا نمي‌دانند كه دست زدن به اين جنايات، جوانان آنان را به تباهي كشيده و جان آنان به دنبال خودخواهي مشتي تبهكار از دست مي رود؟ من به شما خامنه‌اي عزيز، تبريك مي‌گويم كه در جبهه‌هاي نبرد با لباس سربازي و در پشت جبهه با لباس روحاني به اين ملت مظلوم خدمت نموده و از خداوند تعالي سلامت شما را براي ادامه خدمت به اسلام و مسلمين خواستارم."

آيت‌الله خامنه‌اي نيز در پاسخ به پيام محبت‌آميز امام خميني (ره)، با صدور پيامي اظهار داشتند:

"بعد از چهار روز كه از اين حادثه بر من مي‌گذرد به فضل الهي و به كمك و تلاش بي‌دريغ كاركنان عزيز اين بيمارستان خودم را در وضع بسيار مناسب و خوبي مي‌بينم. هر وقت به ياد اين مي‌افتم كه اين حادثه موجب شده امام عظيم‌الشان ما اظهار لطف كنند و در پيامشان اظهار دلسوزي بكنند و ملت بزرگ و قهرمان ما دست به دعا بردارد و دعا كنند در خودم احساس شرمندگي مي‌كنم. در راه انجام وظيفه اين گونه حوادث ، حوادثي نيست كه اين‌همه لطف و محبت و بزرگواري را چه از سوي امام، چه از سوي امت و همچنين از سوي كاركنان، كارمندان اين واحدهاي پزشكي كه واقعا شب و روز را در اين كار گذاشته اند، اين همه اظهار شد.... من بدين وسيله از همين جا عرض سلام و ارادت بي‌پايان خودم را خدمت امام امت اعلام مي‌كنم و به ايشان عرض مي‌كنم كه در مقابل حوادث اين چنين ما هيچ انتظار نداريم و توقعي نداريم كه كمترين رنجشي به خاطر ايشان بنشيند. ما معتقديم كه «سر خم مي سلامت، شكند اگر سبويي،...»

در آن مقطع حساس آيت‌الله بهشتي رييس ديوان عالي كشور، محمد‌علي رجايي، نخست‌وزير، مجلس شوراي اسلامي و ساير نهادهاي انقلابي و ‌آقاي منتظري در پيام‌هاي جداگانه ضمن محكوم‌كردن سوء قصد به جان آيت‌الله خامنه‌اي منافقين مسوول اين اقدام برشمردند.

روزنامه كيهان به مديريت وقت حجت‌الاسلام والمسلمين سيد‌محمد خاتمي در سرمقاله خود با عنوان "توده‌هاي مردم از ماجراي ترور خامنه‌اي مي‌گويند" چنين نوشت:"ديروز بخش وسيعي از مردم در مقابل بيمارستان جمع شده بودند... دست به دعا برداشته بودند و با چشم‌هاي اشك‌آلود از خداي خود مي‌خواستند كه امام جمعه تهران زنده بماند و توطئه آمريكا نقش بر آب گردد... از هر كس و هر دسته‌اي كه سوال مي‌كرديم، مردم بلافاصله پاسخ مي‌دادند كه اين كار، كار جنبشي‌ها ( سازمان) است... عمو حسين گفت مگر در نماز جمعه اين هفته شركت نكرديد؟ در آنجا آقاي خامنه‌اي به سران مجاهدين گفت شماها را خوب مي‌شناسيم، شماها كار امريكا را آسان كرديد... اما معلوم بود كه جنبشي‌ها نمي‌توانستند كيفر آقاي خامنه‌اي را في‌المجلس ادا كنند! لذا "به زودي و به طور مضاعف" يعني در همين ديروز به مسجد ابوذر رفتند و در ضبط صوت مواد منفجره گذاشتند."

درگيري‌هاي پراكنده مسلحانه و اقدام به بمب‌گذاري و آمادگي براي ترورهاي گسترده توسط سازمان مجاهدين خلق از فرداي سي‌ام خرداد 60 آغاز شد. دوم تيرماه بمبي در سالن راه‌آهن قم در لحظه پياده و سوار شدن مسافرين منفجر شد و 7 شهيد و بيش از 50 زخمي به جاي گذاشت. فرداي آن روز با هوشياري مردم يك بمب قوي در جنب يك هنرستان دخترانه درتهران كشف و خنثي شد.

روز جمعه پنجم تير نيز انتخابات ميان‌دوره‌اي مجلس شوراي اسلامي در 19 شهر كشور برگزار شد و حضور گسترده مردم در نمازهاي جمعه در آن روز با تظاهرات و شعارهاي گروه‌هاي مختلف مردم در مخالفت با بني‌صدر و سازمان همراه بود.

آيت‌الله خامنه‌اي امام جمعه تهران در سخنان خود ضمن ارائه تحليلي از عملكرد سازمان مجاهدين خلق خطاب به سران آن گفته بود :"من سوابق و ضعف‌هاي آنها را مي‌دانم و خود آنها مي‌دانند كه ما به خوبي آنها را مي‌شناسيم. من مي‌گويم كه خودتان را در تاريخ رسوا كرديد و حرف‌هاي خود را تخطئه نموديد... شما اي مجاهدين خلق مقابله خود را با دولت و حكومت اسلامي به حساب مقابله با ارتجاع مي‌گذاريد. ارتجاع با منطق اسلام يا منطق كمونيسم؟ ارتجاع در منطق اسلام يعني ارتداد و شماها هستيد كه مرتجعيد."

وي همچنين در سخنان خود جوانان و نوجوانان هوادار سازمان را به تفكر و توجه به واقعيات و پذيرش نصايح خيرخواهان فراخواند و آنان را از دنباله‌روي بدفرجام سران سازمان تحذير كرد.

منافقين كه از اين ترور ناكام ماندند، دست از خيانت برنداشتند و يك روز پس اين واقعه هفتم تيرماه، مقر حزب جمهوري اسلامي را منفجر كردند كه موجب شهادت دكتر آيت الله بهشتي و هفتاد و دو تن از يارانش شد؛ شهادتي كه به فرموده حضرت امام (ره) در برابر مظلوميت شهيد بهشتي چيزي نبود.

اما سازمان رسماً مسووليت سوء قصد به آيت‌الله خامنه‌اي را با وجودي كه حتي بر قسمتي از بدنه داخلي ضبط صوت انفجاري با ماژيك نوشته شده بود: "هديه گروه فرقان"، بر عهده نگرفت، در آن مقطع جزوه‌اي نيز با امضاي اين گروه درباره اين سوءقصد انتشار يافت.

در حالي كه مؤسس و اعضاي اصلي اين گروه در سال 58 و 59 شناسايي و دستگير شده بودند و هيچ تشكيلاتي از اين گروه در سال 1360 در داخل كشور وجود نداشت كه قادر به انجام يك اقدام مسلحانه باشد. در برخي از اعلاميه‌ها و جزوات قبلي اين گروه از بنيانگذاران و ايدئولوژي سازمان تجليل و اعلام حمايت شده بود، و قرائن معدودي هم در مورد ارتباط تشكيلاتي سازمان با فرقان وجود داشت، اما آشكار بود كه سازمان در همان آغاز عمليات تروريستي خود ـ در تير ماه 60ـ با طرح نام گروه فرقان و انتشار اعلاميه جعلي به نام آن گروه، كوشيد، تا، هم چهره تروريستي خود را پنهان كند و هم علاوه بر انحراف افكار عمومي، مسوولان امنيتي و انتظامي را نيز گمراه كند.

معاون وقت دادستاني انقلاب در خاطرات خود تصريح كرده است كه جواد قديري يكي از طراحان انفجار مسجد ابوذر بود، وي كه نام كاملش محمد‌جواد قديري مدرس است و از اعضاي قديمي و مهم سازمان و نفوذي در كميته انقلاب مستقر در اداره دوم ستاد ارتش بود، بعد از سوءقصد نافرجام به آيت‌الله خامنه‌اي متواري شد و از كشور گريخت. و در سال 1364، نام قديري در ليست شواري مركزي سازمان به عنوان "عضو مركزيت" درج شد. در همان زمان در اغلب خبرهاي مطبوعاتي و واكنش‌هاي اقشار مختلف مردم و گروه‌هاي سياسي، بدون كمترين ترديدي،‌ سازمان مسئول انفجار مسجد اباذر معرفي و شناخته مي‌شد.

بعدها نيز در بيانيه وزارت خارجه آمريكا درباره سازمان مجاهدين خلق، مجروح شدن آيت‌الله خامنه‌اي يكي از مجموعه اقدامات تروريستي سازمان خوانده شد. سازمان نيز در نفي اين واقعيت مجدداً اعلام كرد كه سوءقصد به ‌آيت‌الله خامنه‌اي "قبل از شروع مبارزه مسلحانه مجاهدين" توسط گروه فرقان انجام شده "كه هيچ ربطي به مجاهدين نداشت" و كاملاً آشكار است كه سازمان بنا به دلايل سياسي، حقوقي و تبليغاتي، به رغم پذيرش رسمي مسئوليت بسياري از اقدامات تروريستي بعدي خود، همچنان مايل و قادر نيست كه به نقش خود در انفجار ششم تير اعتراف كند.

حسين نواب صفوي يكي از رابط‌هاي اصلي بني‌صدر و سازمان نيز پس از بازداشت، به رغم اينكه تأكيد داشت كه بني‌صدر براي مقابله با نظام بر "بسيج مردم" تكيه مي‌كرد، با ترديد تصريح كرد كه اين نكته هم مطرح شد كه "اگر نتوانيم مردم را بسيج كنيم، بايد اينها را فلج كرد، يك چيزي در همين حدود، شايد گفت بايد سران را از بين برد."

رجوي نيز پس از اختلاف با بني‌صدر ديدگاه‌هاي او را در مورد ترورهاي سال 60 با به كار بردن الفاظ ناشايست درباره بزرگان نظام چنين تبيين كرد: «آقاي بني‌صدر به خوبي به ياد دارند كه در آن اوايل ... رفسنجاني را در شمار «خمسه خبيثه» واجب‌القتل دانسته و به تأكيد خواستار آن بودند كه در رديف بهشتي ملعون ـ كه هر دو نفر به اضافه سه نفر ديگر دستشان تا مرفق به خون و جنايت آلوده بود ـ مهدورالدم و شايسته مجازات شناخته شود.»

رجوي در بياني ديگر با تحقير ديدگاه بني‌صدر مي‌نويسد:«… آنچه بني‌صدر از مبارزه مسلحانه مجاهدين انتظار داشت، اساساً چيزي جز دفع شرّ تعدادي از مهره‌هاي بالاي رژيم نبود...»

رييس‌جمهور معزول كه خود به دستاويزي براي شورش مسلحانه سازمان تبديل شده بود، با تأكيد يا در واقع اعلام موافقت خود با آغاز ترور مسئولان بلندپايه نظام جمهوري اسلامي، تسريع در اقدام برنامه‌ريزي شده قبلي سازمان را خواستار شده بود.

بعدها، سودابه سديفي، مشاور بني‌صدر، در پي دستگيري اعتراف كرد كه پس از عزل قانوني رييس جمهور و پنهان شدن او، بني‌صدر به رجوي پيام داد كه «بايد شروع به زدن رأس‌هاي آنها [ حاكميت نظام جمهوري اسلامي] نمود، چاره ديگري نيست.»

حجت الاسلام والمسلمين رضا مطلبي امام جماعت مسجد ابوذر تهران نيز در بيان خاطرات خود از روز انفجار آن مسجد آورده است:« دقيقاً يادم هست روز سه‌شنبه يا چهارشنبه بود كه روزنامه جمهوري اسلامي نوشت كه چنين مراسمي روز شنبه ششم تيرماه در مسجد ابوذر برگزارمي شود. آن بزرگوار در آن روز حدود نيم ساعت و يا سه ربع به ظهر شرعي مانده بود كه به مسجد تشريف آوردند و نماز ظهر به امامت ايشان خوانده شد. من هم تني چند از برادران مسجد را براي جمع‌آوري و تنظيم سوال‌ها آماده و جلسه‌اي كاملاً منظم و آرام را مهيا كرده بوديم. آقا در مقابل تريبون ايستادند و من هم در مقابل ايشان نشسته بودم. صف نماز جماعت هم به همان صورت باقي بود. آقا مشغول صحبت شد و مقدمه صحبت ايشان، به نظرم اين گونه بود كه آنچه از صدر اسلام تاكنون موجب شكست مسلمانان شده، از ناحيه توطئه‌ها و شايعات بوده و مسلمانان هيچ وقت در غزوات و جنگها از دشمن شكست نخوردند؛ بلكه در هر شكست مسلمانان، توطئه و شايعه به نحوي دخالت داشته است. بعد هم بحث را به زمان خودشان و امام(ره) كشاندند و به بعضي از شايعات مطرح آن روز كه عليه مسؤولان نظام رواج داشت، پاسخ گفتند. همين طور كه نشسته و مشغول استماع سخنان ايشان بوديم، يك لحظه ديدم كه سايه‌اي پشت سر من پيدا شد و متوجه شدم كسي به طرف من مي‌آيد. برگشتم و ديدم كه يك آقايي ضبط صوتي در دست دارد و به طرف تريبون در حركت است. جمعيت را شكافت، جلو آمد و ضبط را روي تريبون قرار داد.»

وي افزوده است: «محل ضبط صوتها را در بيرون و در محوطه حياط مسجد تعبيه كرده بوديم. ضبط صوتهايي كه شايد تعدادشان نزديك به پنجاه دستگاه مي‌رسيد. ولي اين فرد به گونه‌اي وانمود كرده بود كه گويا ضبط من ضعيف است و از دور صدا را نمي‌گيرد. از سوي ديگر، در آن روز شائبه‌اي مبني بر ترور، آن هم به اين صورت وجود نداشت. يعني تا آن زمان سابقه نداشت كه با كار گذاشتن مواد منفجره در داخل ضبط ، بخواهند مسؤولان را ترور كرده باشند و حتي به ذهن ما و هيچ يك از محافظان ايشان هم چنين چيزي خطور نكرده بود.»

مطلبي خاطرنشان كرده است:« به هر حال، اين فرد آمد و ضبط را روي تريبون قرار داد و داخل جمعيت نشست. ضبط را هم طوري قرار داده بود كه در قسمت چپ بدن آقا باشد تا در صورت انفجار، مواد منفجره مستقيم به قلب اصابت كند و ايشان در جا شهيد شوند. مدت زماني از گذاشتن ضبط روي تريبون نگذشته بود كه بلندگو شروع به سوت كشيدن كرد. قاعده اين است كه سخنرانان در چنين شرايطي، معمولاً براي رفع اين مشكل، جابجا شده و يك تكاني به خود مي دهند و يا به جلو و عقب مي روند. آقا علي الظاهر هنگام سوت كشيدن بلندگو، تكاني به خود داده و به سمت چپ حركت كرده بودند كه اين لحظه با لحظه انفجار همزمان شد. از اين رو مواد منفجره اي كه قرار بود به قلب ايشان اصابت كند، بر اثر اين جابجايي، به دست راست و به قسمت راست بدن ايشان اصابت كرده بود. يك دفعه ديدم صدايي در مسجد پيچيد و من نشسته بودم و ديدم كه آقا در حالي كه ايستاده بودند، به زمين افتادند.»

وي در ادامه بيان خاطرات خود آورده است: «صداي شيون و ضجه مردم بلند شد و همه به ويژه بانوان بر سر و صورت خود مي‌زدند كه ما بيچاره شديم و آقا را شهيد كردند. من در آن لحظه اول تصورات زيادي از چگونگي اين ترور داشتم. گاهي فكر مي‌كردم از يكي از خانه‌هاي مقابل به سوي ايشان شليك شده، گاهي تصور مي‌كردم از خيابان و از پشت سر ايشان را هدف قرار داده‌اند و يا فكر مي‌كردم از ميان خانم‌ها بوده است. به هر حال، خيلي حيران اين مسأله بودم. »

وي همچنين خاطرنشان مي‌سازد: «بلافاصله پس از انتقال ايشان به بيمارستان، من هم به آن جا رفتم. بسياري از مسؤولان به بيمارستان آمده بودند. مقاماتي از كابينه و مجلس حضور داشتند و دكتر منافي وزير بهداشت نيز شخصاً به بيمارستان آمده بود. پس از آن موضوع تا كنون چند مرتبه شخصاً به خدمت ايشان رسيده‌ام و اتفاقاً يك بار به همراه آيت‌الله جنتي و از سوي سازمان تبليغات اسلامي، با ايشان ملاقات داشتم. آقاي جنتي حاضران را به ايشان معرفي مي‌كرد و وقتي به من رسيد، سرم پايين بود. آقا فرمودند كه من كاملاً ايشان را مي‌شناسم. آقاي جنتي گفتند كه ايشان به خاطر آن واقعه از شما شرمندگي دارند كه آقا فرمودند نبايد اين طور باشد. سلام مرا به مردم مسجد ابوذر برسانيد و بگوييد كه من اميدوارم بتوانم در اولين فرصت سري به آن جا بزنم و ديداري با مردم داشته باشم. يك بار هم در يكي از دوره هاي انتخابات، براي دادن رأي به مسجد تشريف آوردند.»

نظرات
هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است اولین نظر را شما ثبت کنید
ثبت دیدگاه

ارسال دیدگاه