ماجرای زجر 5 ساله ی یک معلم پرستار علی آبادکتول+تصاویر
زرین نامه: سیدبیگم ضیایی، مدیر مدرسه ای در علی آباد کتول، خود را بازخرید کرده تا در گمنامی بتواند از فرزند بیمارش مراقبت کند.
به گزارش خبرنگار زرین نامه؛ به مناسبت روز پرستار به سراغ مادری رفته ایم که فرزندش سبحان جزو یکی از عوامل اجرایی در انتخابات 88 شهرستان علی آبادکتول بود و بر اثر یک تصادف در آن روز،5 سال در آرزوی سلامتی و برگشت دوباره به جامعه است.
سیدبیگم ضیایی از مدیران برجسته و موفق هنرستان فنی ام البنین (حاج قاسم عاشوری فعلی) شهرستان علی آبادکتول است که بخاطر پرستاری از فرزندش خود را بازخرید کرده و این روزها در فراموشی مسئولین، زندگی خود را وقف سلامتی فرزندش کرده است.
از زبان مادر (سیدبیگم ضیایی) شرح این حادثه ی ناگوار فرزند (سبحان) را می شنویم:
سبحان متولد سال 1365 و دارای کاردانی کامپیوتر است. تازه ازدواج کرده بود و 40 روز از مراسم ازدواجش می گذشت.
به عنوان کاربر رایانه در انتخابات ریاست جمهوری سال 88 انتخاب شده بود، که در حین رفتن به محل حوزه ی انتخابیه، دچار حادثه ی تصادف با یک دستگاه پراید شد.
از آن زمان، روزهای سخت اعضای خانواده ما شروع شد، سبحان بیش از دو ماه در کما بود و بعد از آن نیز تا 6 ماه هوش و حواس درستی نداشت و تا سال گذشته نیز به واسطه ی لوله و ساکشن تنفس می کرد.
برای درمان سبحان در بیمارستان های زیادی بستری شد و به علت تعدد عمل های جراحی هزینه ی زیادی صرف شد.
دندان های سبحان کاملا سالم بود، ولی در این سال ها به دلیل دردی زیاد و ساویده شدن دندان ها بر روی هم، بیشتر دندان هایش آسیب دیده و خراب شده است.
سبحان آنقدر درد داشت و زجر می کشید که شب ها به دور از چشم بقیه به حیاط می رفتم و از خدا برای کم شدن دردهایش کمک می خواستم.
وقتی بعد از 6 ماه با چشمانش حرکت ما را دنبال می کرد، هیچکس از اعضای خانواده در پوست خود نمی گنجید، خیلی خوش حال بودیم که بالاخره چشمانش را باز کرده و می تواند لااقل با حرکت چشمانش ما را همراهی کند.
همسرش تا 20 ماه در کنار ما بود، سبحان به عشق حضور او، روزهای درد و رنج بیماری را سپری می کرد، شانه های او تکیه گاه محکمی برای سبحان بود.
وقتی همسرش رفت، روند سلامتی سبحان یک سال به تعویق افتاد و تا یکسال کارش فقط گریه و غصه خواری برای دوری از او بود.
صبح ها پرستار از او نگهداری می کرد و خودم نیز ظهرها بعد از تعطیلی از مدرسه، به خانه آمده و تا صبح برای پرستاری و نگهداری از او بیدار می ماندم.
از سال گذشته لوله های و ساکشن ها را قطع پزشک قطع کرد و سبحان توانست بالاخره مانند گذشته تنفس کند.
ماه های آخری که با لوله تنفس می کرد، به دلیل هزینه های بالای پرستاری، تعویض لوله ها را یاد گرفتم و با استرس فراوانی آن ها را تعویض می کردم، لوله هایی را که شاید یک لحظه تاخیر و اشتباه مساوی با قطع تنفس سبحان بود.
سال گذشته، خودم را بازخرید کردم و تصمیم گرفتم حتی دیگر صبح ها هم کنار سبحان باشم، تا شاید زودتر خوب شود.
وسایل فیزیوتراپی را برایش در منزل فراهم کرده ام تا بتواند به واسطه ی فیزیوتراپی بهتر شده و راه برود.
سمت راست بدن سبحان امسال خوب شده و می تواند آن را به راحتی حرکت دهد، او می تواند به کمک واکر راه برود و حتی کارهای کامپیوتری از قبیل تایپ را انجام دهد و حرف هایش را از طریق نوشتن به ما بگوید.
امیدوارم با یاری خدا، از طریق فیزیوتراپی و ورزش سمت چپ بدن او نیز خوب شده، بتواند کامل حرف بزند و از این اتفاق و حادثه ی ناگوار زودتر خلاص شود.
ضیایی در ادامه ی حرف های خود در انتقاد و گله ای از مسئولین گفت: چندین بار به مسئولین و حتی ریاست جمهوری نامه نگاری کرده ام برای اینکه حداقل بیمه از کار افتادگی برای سبحان درست شود.
وی با اشاره به اینکه در این سال ها خودش نیز دچار عارضه دیسک کمر شده است، تصریح کرد: نمی دانم روند بهبود پسرم چندوقت دیگر طول می کشد که حداقل تامین بیمه از کار افتادگی می تواند کمکی باشد برای اینکه بتوانم برای او پرستار بگیرم و بخشی از هزینه های بالای نگهداری سبحان را تامین کنم.
ضیایی در پایان با اظهار امیدواری از روند بهبود سبحان گفت: پسر من در حین انجام ماموریت دچار این حادثه و تصادف شده است که از مسئولین انتظار دارم، حداقل شرایطی فراهم کنند تا بتوانم سبحان را نزد پرفسور سمیعی متخصص مغز و اعصاب که گاهی به بیمارستان میلاد نیز می آید ببرم تا مشکل جسمی و حرکتی او درمان شود.
سپاسگزاری سبحان از مادرش:
خدایا شکر که مامانم هست.
من دو ماه توی کما بودم و فقط یادم میاد که مامانم واسم نماز می خوند خودمم نماز می خوندم
یعنی تو خواب می دیدم، خودمم تو خواب نماز می خوندم
الان اینجام؟ من باید پای مامانمو ببوسم چون همه چی مامانم انجام داد.
ارسال دیدگاه