شاید دل کندن از این محيط برای خيلی ها سخت باشد٬ اّما شاید اگر کمی دیر بجنبيد این خط (لاین) باشد که بر زندگی ما خطّی قرمز بکشد.
به گزارش زرین نامه؛ مشکل بودن یا نبودن در لاین نيست، مشکل با فهميدن لاین است! چرا و چگونه طراحی نرم افزارهای چت رایگان است٬ سرورهای این اپلکيشن هاست٬ مسئله فهميدن است٬ فهميدن یا باور داشتن مشکلات نرم افزاری که خيلی ها به چشم یک سرگرمی به آن می نگرند.
در این مطلب نيازی نمی بينم از مشکلات امنيتی و ملی در باره ی این گونه اپلکيشن های چت بحثی به ميان آورم٬ تنها می خواهم٬ حداقل اگر امکان دارد٬ خودم از خواب غفلتی برخيزم که لالایی اش را عده ای می خوانند که جزء به نابودی خانوادگی نيتی درسر ندارند.
با تبليغات گسترده ی دوستانم در حالی که به شدت مخالف لاین بودم، سرانجام خودم را قانع کردم تا وارد دنيای لاینی ها شوم٬ اوایلش همه چيز مطلوب بود و با چندی از دوستانم مشغول چت و گفتگوهای روزمره شدم و به جای پيامک از این محيط استفاده می کردم و هر وقت بيکار می شدم٬ در پروفایلم مطلبی منتشر می کردم! تا اینکه به پيشنهاد یکی از دوستانم وارد گروه لاینی شهرم شدم٬ همين که نام گروه را دیدم٬ شوکه شدم٬ نام دبيرستان دخترانه ی شهرمان٬ اما این چه معنایی داشت؟ ابتدا تصور کردم٬ شاید فرهنگ و علم شهرمان به اوج خود رسيده است و محيطی کاملا علمی راه افتاده است٬ هر چند باور کردنی نبود! اولين چت ها شروع شد...
خانمی نوشت: سلام٬ خسته نباشيد٬ من که خسته ام تازه از دانشگاه رسيدم...
آقایی جواب دادند: ایول در جمع ما چقد دانشجو هست! و گفتگوها از نوع آغاز شد! هر چه می گذشت، جملات رکيک تر و پست ها غير قابل تحمل می شدند! من در حالی که نظاره گر بودم٬ شوکه شدم! شوکه از اینکه نام دبيرستان دخترانه ای را برای محيطی انتخاب کرده اند که سراسرش بی ادبی است ! سراسرش توهين به مقام دختر و زن و مادر است و از این بد تر که اکثر خانم ها هم با این گروه همراه می شدند و در حالی که متوجه نمی شدند خودشان سبب توهين و بی ارزش کردن مقام زن هستند!
خودزنی آشکار خانم ها در تک تک پست ها مشهود بود ! روزها می گدشت و پست های بی مفهوم و بی ادبانه به اوج خود می رسيد! تا اینکه با گذشت چند روزی متوجه شدم در این گروه دیگر جملات رکيک در قالب جوک های خنده دار به کنار٬ تصاویر مبتذل شروع به آپلود شدند و کليپ های ناهنجار از راه رسيدند! عده ای هم برای خودنمایی تصاویر شخصی منتشر می کردند!
وقت و بی وقت تلفنم روشن می شد٬ تا اینکه یک شب٬ بر خودم لرزیدم و بر سازنده ی این محيط لعنت فرستادم!
در حال استراحت بودم و گوشيم را کناری گذاشته بودم و لاین و اعضایش را به فراموشی سپرده بودم که قيافه ی دختر پنج ساله ام خشکم زد٬ در حالی که تصاویر لاین را به آرامی بالا و پایين می کرد: از من پرسيد بابا این یعنی چی؟ چرا این خانم ها اینطوری هستند؟ یعنی همه ی این ها با هم زن و شوهرند؟
من با این سوال های کودکانه ی دخترم٬ گيج شده بودم٬ چه می گفتم؟ شاید اگر می گفتم نه! دوباره از من سئوالات دیگری می پرسيد! شاید اگر دروغ دیگری می گفتم کنجکاو تر می شد! آرام گفتم دخترم این شيطانه!
این بود که در اولين فرصت ممکن تمام نرم افزارهای دروغين چت را حذف کردم و سعی کردم به جای این که بر آینده و زندگی ام خط بکشم٬ بر لاین خط بکشم!
نمی دانم شاید دل کندن از این محيط برای خيلی ها سخت باشد٬ اما شاید اگر کمی دیر بجنبيد این خط (لاین) باشد که بر زندگی ما خطی قرمز بکشد.
نویسنده: محمد سلیمی
انتهای پیام/م
ارسال دیدگاه