زرین نامه: محمدحسین نیرومند از هنرمندان و کارشناسان فرهنگی مطلبی را در سایت خود درباره یک خانواده محترم نگاشته است.
متن کامل این یادداشت به شرح زیر است:
این روز ها در کشور فرانسه فیلم خانواده محترم در 41 سینما در حال اکران است. توجه رسانه ها و مطبوعات به این فیلم و فروش نسبتا خوب آن نسبت به فیلم های ایرانی نمایش داده شده در اروپا، موجب حیرت کارشناسان سینمایی فرانسه شده است. فیلم قبلا در جشنواره کن به نمایش در آمده بود و در ماه های اخیر نیز در چند جشنواره خارجی اکران شده بود. این فیلم در جشنواره ابوظبی موفق به دریافت جایزه مروارید سیاه شد. هیات داوران این جشنواره، فیلم «یک خانواده محترم» را به دلیل نگرش جدیدی که به شکل همزمان دو بحث واقعیت و داستان داشته است، شایسته ی دریافت جایزه دانست.
پس از اولین اکران فیلم در جشنواره کن، این فیلم با واکنش های تندی از سوی برخی هنرمندان روبرو شد. با بیشتر دیده شدن فیلم در ایران، موضع گیری ها علیه فیلم تشدید شد تا جایی که این روزها پرداختن به این فیلم و حواشی آن پای ثابت رسانه های ارزشی کشور شده است.
با اینکه هر روز از سوی افراد و پایگاه های خبری به بخشی از ابعاد این فیلم موهن اشاره می شود اما ظاهرا برای مدیران فرهنگی، نمایندگان مجلس و حتی تریبون های نماز جمعه این موضع گیری ها چندان اهمیت ندارد. فعلا این گروه در قبال فیلم، سیاست سکوت اختیار کرده اند.
گرچه تاکنون نقدهای متعددی در باره فیلم « یک خانواده محترم» نوشته شده است اما به نظر می رسد هنوز جامعه فرهنگی و سیاسی کشور نسبت به عمق این اتفاق ناخوشایند چندان پی نبرده اند. از این رو نگارنده می کوشد تا با تحلیل و بررسی تنها چند سکانس از این فیلم، نظر متولیان کشور و نیز دلسوزان این دیار را نسبت به این رخداد تلخ فرهنگی جلب نماید.
الف) حدود دقیقه 18 فیلم آرش و حامد با اتومبیل از شیراز به تهران در حال حرکت اند. دوربین به تابلوی 50کیلومتر به تهران اشاره داردکه صدای نوحه ی ماندگار« کربلا کربلا ما داریم می آییم» روی این تصاویر می نشیند. پس از چند لحظه ما به گذشته می رویم. داخل شرکت تعاونی مردم برای خرید جنس کوپنی در صف ایستاده اند. حاج آقا صافی مسئول تعاونی اعلام می کند که برنج کوپنی تمام شده است. در انبار فروشگاه آرش حدود 8 ساله در حال جمع آوری برنج هایی است که به علت سهل انگاری به زمین ریخته است. برادر او امیر حدودا 14 ساله به کمک آرش می شتابد. در باز می شود. پدر(صافی) آن دو را بابت این خرابکاری کتک می زند. پدر در حال تنبیه فرزندانش است که این تصویر به چهره حضرت امام خمینی برش می خورد. این کلمات را از امام (ره) می شنویم«و ملتی مثل ملت ایران در تاریخ ثبت نشده است. شما در کجای تاریخ سراغ دارید که جوانان یک کشور این طور عاشق جنگ باشند. ملت همه باهم یک صدا دنبال پیروزی....»
1) قبل از اینکه به ادامه صحنه بعدی اشاره کنم ضروریست به چند نکته در ارتباط با صحنه های مذکور اشاره کنم. هنگامی که تاکید بر تابلوی 50 کیلومتر تا تهران را می بینیم و همزمان نوحه ی « کربلا کربلا ما داریم میآییم» را می شنویم این احساس در بیننده ایجاد می شود که گویی قرار است که ما به کربلایی دیگر که همانا تهران است وارد شویم. گرچه این شعر زمینه لازم برای باز گشت به گذشته و ورود به شرکت تعاونی را نیز فراهم می کند.
2) در ادامه پدر را می بینیم که در حال تنبیه پسرانش است. این تصویر به تصویر مبارک حضرت امام (ره) برش می خورد که در حال سخنرانی برای رزمندگان است. بخشی از سخنرانی حضرت امام خمینی که جمله فوق از آن اتخاذ شده است، در پی ارایه می شود.
« تاریخ اسلام جز یک برهه از صدر اسلام، جوانانی مثل جوان های ایران ما سراغ ندارد و ملتی مثل ملت ایران در تاریخ ثبت نشده است. شما در کجای تاریخ، جز یک برهه در صدر اسلام آن هم نه به طور وسیع بلکه به طور محدود سراغ دارید که جوانان یک کشور این طور عاشق جنگ باشند این طور عاشق دفاع از کشور خودشان باشند ... من از این چهره های نورانی و بشاش شما و از این گریه های شوق شما حسرت می برم. من احساس حقارت می کنم، من وقتی با این چهره ها مواجه شوم و این قلب هائی که به واسطه توجه به خدای تبارک و تعالی این طور در چهره ها اثر گذاشته است، احساس حقارت می کنم. (16/9/59)»
آنچنانکه از مقایسه دو متن مشاهده می شود کارگردان آشکارا به تحریف سخنان حضرت امام پرداخته است. تدوین و صدا گذاری فیلم در فرانسه انجام شده است از این رو صداگذار فیلم با دقت تمام میانه جمله امام را حذف کرده و جمله ی این طور عاشق دفاع از کشور خودشان باشند راکه معطوف به جنگ دفاعی است، با سخنی دیگر از امام تغییر داده است!
بی تردید ترجمه جمله ی تحریف شده ی جوانان یک کشور این طور عاشق جنگ باشند می تواند نزد مخاطب خارجی از حضرت امام رضوان الله تعالی تصویر مردی جنگ طلب را همراه با مریدانش به نمایش گذارد!
ب) هنگامی که آخرین فرازهای سخن امام را می شنوییم، صحبت های پرخاشگرانه مادر بر کلام امام می نشیند. گرچه ظاهرا مخاطب حرف های مادر، پدر خانواده است اما، کارگردان ظاهرا منظور مهمتری را دنبال می کند! دیالوگ های مادر چنین است:« صد دفعه گفتم بچه ها رو تو تعاونی نبر. اینها تکلیف دارن، مشق دارن، درس دارن. چرا دوتا کارگر نمی گیری؟! پول دو تا کارگر بده. مگر اینها حمال اند. با توام دارم حرف می زنم. با تو حرف می زنم. مگر اینها حمال اند می بریشون اونجا. با توام. ...» بخشی از دیالوگ های مادر با سخنان امام به صورت موازی شنیده می شود.
در میانه ی این سکانس صدای آژیر قرمز شنیده می شود همه خانواده ی صافی به پناه گاه می روند. در آنجا نیز پدر اجناس کوپنی را احتکار کرده است. بین مادر و پدر خانواده درگیری ایجاد می شود. دو پسر به دفاع از مادرشان می پردازند. در این بین امیر پسر بزرگ به زمین می افتد. پس از این صحنه است که مادر امیر را برای دور ماندن از پدر و تمرکز در تحصیل به شیراز می فرستد. پسری که در چند سکانس بعدتر، با شهادتش مادر را مجنون می کند. در میانه ی این صحنه ها، بدون هیچ منطق روایی و داستانی، مستندی از ایام جنگ ارائه می گردد. در این صحنه گروهی از رزمندگان نو جوان با تمام اخلاص در حال خواندن سرود «خدایا تا ظهور مهدی ما، خمینی رهبر مار ا نگهدار» می باشند. تاکید کارگردان به این صحنه منجر به بیانیه ی تصویری تلخی می شود که آن را سزاوار اتلاق فیلم موهن می گرداند.
اگر به زعم مادر( که دیدگاه فیلمساز با او همسو است) پدر حق ندارد از دو فرزندش در تعاونی کار بکشد،اگر به کارگیری آنها مانع تحصیلشان می شود، چگونه است که آیت الله خمینی مشتی نوجوان کم سن و سال را به جبهه ترغیب می کند تا در آنجا کشته شوند؟! به عبارتی دیگر فیلم قصد دارد به شکلی زیرکانه تمام دیالوگ های پرخاشگرانه مادر نسبت به پدر خانواده را، نسبت به امام راحل نیز تعمیم دهد! آن هایی که دوران دفاع مقدس را درک کرده اند حتما به خاطر دارند که یکی از دستاویزهای دشمنان خارجی این ملت در حمله به امام راحل، تمسک به حضور علی اکبرگونه نوجوانان عاشق امام (ره) در عرصه های نظامی دفاع مقدس بود.
گرچه در تحلیل فوق تنها به بخشی از داستان فیلم اشاره شده است اما به جرات می توان گفت که در اکثر سکانس های این فیلم می توان ردی از دروغ، توهین، تهمت، تحقیر و ناجوانمردی را نسبت به جامعه ایرانی و جمهوری اسلامی مشاهده کرد. فیلمی که سکانس پایانیش با ادای دین به فتنه گران سال 88 به پایان می رسد!
وقتی کارگردانی با جسارت تمام سخنان بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی را تحریف می کند و سیمایی جنگ طلب از آن پیر مهربان به نمایش می گذارد و زیرکانه آن یگانه دوران را به جرم گسیل نوجوانان ایرانی به عرصه جنگ محاکمه می کند، آنگاه این سئوال مطرح می شود که تکلیف نظام جمهوری اسلامی در قبال این جرم آشکار چیست؟ به طور مشخص انتظار می رود صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران به عنوان شریک نادم(!) این فیلم، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان مسئول سینمایی کشور و موسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام خمینی (ره) به عنوان مسئول نظارت و تأیید آثار حضرت امام خمینی (ره) با سرعت و قاطعیت تکلیف قانونی خود را در قبال دست اندرکاران اصلی ساخت این فیلم موهن اجرا نمایند و از همه عاشقان امام بزرگوار نیز انتظار می رود تا حصول نتیجه پیگیر این خواسته به حق باشند.
ارسال دیدگاه