زرین نامه: خوابیدن در باد غرور صدر نشینی و آرزوی کسب عنوان قهرمانی یا پیروزی در داربی، باعث شد هفته گذشته علی دائی دو بازیکن کلیدی تیم ملی امید را از اردوی کیش فراخواند و ضربه بزرگی به این تیم بزند. تا جایی که فدراسیون مجبور شد بازی های تیم ملی امید را لغو کند و به جایش گهر دورود را به کیش بفرستد.
علی دائی که از همان ابتدای فصل یا به عبارتی قبل از شروع فصل به دلیل عدم تعامل با علی کریمی و استفاده از سعید غلامپور در کادر فنی این تیم، مورد هجمه منتقدان و تماشاگران این تیم قرار داشت، می دانست که اگر تیمش از کورس قهرمانی عقب بیفتد، نفت قرمز رنگ سکو ها خود به خود مشتعل خواهد شد.
بنابراین سعی نمود از همان ابتدای فصل، بعد از هر بازی سوای در نظر گرفتن نتیجه، توپ را به زمین داوران بیاندازد و به انتقاد دائم از آنها بپردازد تا در موقع مناسب بهترین استفاده را از این ترفند و تاکتیک ضد فوتبالی ببرد. بالاخره این ترفند نتیجه داد و در روز بازی سپاهان – پرسپولیس آن موقعیتی که دائی منتظر آن بود، فرا رسید.
ماجرای غش کردن داور! همگان از جزئیات ماجرا و سر و صدای حاصل شده از آن در خصوص تبانی و فساد در فوتبال و ... مطلع هستند ولی برآیند این ماجرا، برخورد با فساد در فوتبال و لابی گری و تبانی نبود، چرا که اساساً نیت علی دائی هم از مطرح ساختن این موضوع نیز، برخورد با فساد در فوتبال نبود. چیزی که عوامل پرسپولیس به دنبال آن بودند، ایجاد زمینه برای احتیاط و مماشات داوران در مواجهه با تیم پرسپولیس و بازیکنان این تیم بود. این موضوع باعث شد حتی داوران در برخی صحنه های آشکار هم از دادن کارت به بازیکنان این تیم خودداری کنند.
مماشات داوران با این تیم تا جایی رسید که خطاهای به عمد پیام صادقیان در هفته های اخیر نادیده گرفته شد و به زعم گفته کارشناسان برنامه نود، درحالی این بازیکن در چهار مسابقه لیگ و جام حذفی باید از زمین مسابقه اخراج می شد، عملاً چنین اتفاقی نیفتاد و داوران به راحتی از این صحنه ها گذشتند.
از سوی دیگر اتخاذ این تاکتیک باعث جلب اعتماد عمومی سکوها و باور این مطلب از سوی تماشاگران شد که عامل همه ی ناکامی های پرسپولیس داوران هستند و بس. جالب اینکه در مواقعی که تیم نتیجه نمی گرفت، دیگر خبری از «حیا کن و رها کن» نبود و نه تنها از علی دایی انتقاد نمی شد، بلکه در مقاطعی تماشاگران به صورت خود جوش با نصب بنر و پارچه نوشته از فدراسیون و داوران می خواستند که دست از سر دائی بردارند!
البته این پایان ماجرا نیست. خوابیدن در باد غرور صدر نشینی و آرزوی کسب عنوان قهرمانی یا پیروزی در داربی، باعث شد هفته گذشته علی دائی دو بازیکن کلیدی تیم ملی امید را از اردوی کیش فراخواند و ضربه بزرگی به این تیم بزند. تا جایی که فدراسیون مجبور شد بازی های تیم ملی امید را لغو کند و به جایش گهر دورود را به کیش بفرستد.
با وجود اینکه تیم پرسپولیس یک تیم دولتی است، منافع این تیم یا به عبارتی منافع شخصی علی دائی، به تیم ملی امید ترجیح داده شد که این موضوع منجر به استعفای سر مربی تیم ملی امید نیز شد. تیمی که بعد از چند ماه تمرین مداوم و برنامه ریزی منسجم حالا باید برای شرکت در مسابقات آسیایی که به نوعی حکم انتخاب اولیه برای المپیک را نیز دارد، از اولویت سوم و چهارم اعضای خود استفاده کند.
البته هنوز معلوم نیست که با این اقدام علی دائی، مربیان سایر باشگاه ها چه موضعی اتخاذ خواهند کرد و آیا به سر مربی جدید تیم ملی امید اجازه استفاده از بازیکنان خود را می دهند یا خیر؟ هر چند عدم استقلال در فدراسیون و برخی اعمال نفوذ های آشکار و پنهان، فوتبال ما را از مسیر اصلی خودش خارج کرده است و نتیجه گرایی در همه ابعاد آن رسوخ کرده است، ولی این گونه برخورد ها و دلخوش کردن به موقعیت های موقتی و موضعی، چاره مشکل تیم مردمی و بزرگی مانند پرسپولیس نیست.
پرسپولیس بزرگ بازیکنان و مربیان بزرگی می خواهد که مردانه، با اقتدار، با حمیت و غیرت و جنگندگی «قهرمانی» به دست بیاورند. تیمی که در آن فیر پلی یا بازی جوانمردانه جایگاهی ندارد و بازیکنان جرات بیرون زدن توپ را ندارند، شاید هیچگاه شخصیت قهرمانی پیدا نمی کند.
جناب آقای دائی ... «شخصیت قهرمانی تیم» از خود «قهرمانی» به مراتب بزرگتر و مهم تر است. این پرسپولیس با پرسپولیسی که شخصیت قهرمانی داشت سال های نوری فاصله دارد. پرسپولیس واقعی را دریابیم.
نویسنده: وحیدحاج سعیدی
ارسال دیدگاه