خانم مسیح علی نژاد! متشکریم!

زرین نامه: حتی وقتی دشمن، نقشه و زمین بازی اش را هم بر ملا می کند، نمی توانیم از پسش بر بیاییم یا حتی درست و هوشمندانه عکس العمل نشان دهیم. مثلا خیلی تأسف برانگیز است که در سالی که نامش فرهنگ است، دغدغه های سیاسی هنوز هم در اولویت همه ی طیف های سیاسی ما قرار گرفته است؛ از طیف قدرتمند یعنی دولت گرفته تا طیف دلواپس.

به گزارش زرین نامه؛  تذکر: به دلیل حواشی ایجاد شده پیرامون موضع گیری خاص آقای وحید یامین پور علیه خانم مسیح علی نژاد، لازم به ذکر دانستیم که به اطلاع مخاطبین عزیز برسانیم که این یادداشت، یک هفته پیش و پیش از آن موضع گیری آقای یامین پور، نگاشته شده است. در این تحلیل فقط تعداد پسندهای این صفحه، به روز شده است.

111313_662

اولین مطلب در صفحه ی «آزادی های یواشکی» در فیس بوک، در 3 می یعنی 13 اردیبهشت ماه منتشر شد. قطع به یقین این که این صفحه امروز، بعد از حدود ۳۴ روز که از تأسیسش می گذرد، توانسته قریب به 454,87 پسند (لایک) دریافت کند، بدون پشتیبانی مالی نبوده است. کما این که اولین بار در برنامه ی روی خط صدای آمریکا، خانم مسیح علی نژاد، این صفحه را اعلام و از مردم خواست تا در آن عکس های یواشکی شان را ارسال نمایند، اما هدفم از نوشتن این مطلب، اصلاً افشای پشت پرده ی این صفحه نیست، بلکه نکته ای عمیق تر و مهم تر مد نظر نگارنده است.

1- شکی نیست که در عرصه ی فرهنگ، دشمن فرسنگ ها از ما جلوتر است و متأسفانه خیلی هم مدبرانه و تیزبینانه دیده بانی می دهد، اما مشکل آن جا فاجعه آمیز می نماید، که ما حتی وقتی دشمن، نقشه و زمین بازی اش را هم بر ملا می کند، نمی توانیم از پسش بر بیاییم یا حتی درست و هوشمندانه عکس العمل نشان دهیم.

مثلا خیلی تأسف برانگیز است که در سالی که نامش فرهنگ است، دغدغه های سیاسی هنوز هم در اولویت همه ی طیف های سیاسی ما قرار گرفته است؛ از طیف قدرتمند یعنی دولت گرفته تا طیف دلواپس. دولتی ها می گویند علیه ما ستاد بحران سازی، اتاق فکر مغرض و کمیته ی تخریب تشکیل شده و دلواپسان هم مدام می گویند که این دولت، دارد هرچه در هشت سال گذشته رشته ایم و اقتداری که به دست آورده ایم را با بی تدبیری پنبه می کند.

و محل تأسف عمیق این جاست که در میان این دعواهای جدی سیاسی طیف مستقر و مسلط با طیف منزوی، این است که فرهنگ به مسلخ می رود.

 

2- اگر این سؤال را از دولتی ها و مسئولان فرهنگی بپرسید که چرا رهبری نام امسال را، فرهنگ نهادند، اکثر قریب به اتفاقشان پس از نگاهی عاقل اندر سفیه، به شما خواهند گفت که "ببین فرزندم! مثلاً مگر وقتی کسی به شما می گوید فرزندم نماز بخوان! به این معناست که خیلی نماز نمی خوانی؟ یا به این معناست که تارک الصلوة هستی؟ نه! دور چون به عاشقان افتد، تکرر بایدش! برخی مسایل ذکر است و باید مدام تکرار شود! فرهنگ هم از این قسم مفاهیم است فرزندم!" و خلاصه اول خودشان را و دوم ما را به جای دعوت به ورع و تقوا، دعوت می کنند به رفتن به سمت کوچه ی علی چپ.

حال آن که رهبری حسب تغافل و وقاحت برخی از مسئولان ما که نسبت به فرهنگ نه تنها غافل نبودند، بلکه سیاست گزاری های منفی داشتند، نام امسال را فرهنگ نهادند تا حتی ولو به صورت تشریفاتی، ولو به صورت ابلاغی، ولو به صورت اجباری، از برخی انحرافات عمیق و اتفاقا متعمدانه که توسط بعضی از مسئولان و مدیران فرهنگی شبه روشنفکر رقم می خورد، ممانعت به عمل آید. 
فعالیت فرهنگی منفی، شوخی نیست! عبارتی است که رهبری در زمان مدیریت برخی از مدیران فرهنگی شبه روشنفکر -که قبله شان، لیبرالیزم فرهنگی بود- به کار بردند و صریحاً از آن تصمیمات و تصمیم گیری ها و تصمیم سازی های آن مسئولان که کم هم نیستند، در یکی از سخنرانی هاشان انتقاد کردند.

از این سخنرانی بیش از یک دهه می گذرد، اما نام گزاری امسال، پیامی غیر قابل تخطئه و تأویل ناپذیر دارد؛ مخصوصاً در ان فراز از سخنرانی رهبری در اول فروردین در حرم مطهر رضوی، که ایشان قریب به نیم ساعت پایانی سخنرانی شان را خطاب به جوانان دغدغه مند و انقلابی صحبت می کنند و از آنان می خواهند که به فعالیت های داوطلبانه و خودجوش خود ادامه دهند که این فعالیت ها قطعاً پر برکت خواهند بود.

پس با لحاظ کردن صغری و کبرایی که در سطور فوق آمده، به گمانم هیچ عقل سلیمی حکم نمی دهد که نام گزاری سال فرهنگ، از طرفی جهت متنبه شدن مسئولان و مدیران فرهنگی ای است که دچار وادادگی و نگرش شبه روشنفکری هستند و از جهتی افزایش انگیزه برای جوانان و مردم دغدغه مندی است که در حوزه ی فرهنگ، فعالیت می کنند.

3- تجربه ثابت کرده است که در مقوله ی فرهنگ، ما کنش گری، جامعه پذیری و نهادینه سازی را به درستی فهم و حلاجی نکرده ایم؛ البته استثنائاً جز در موضوعاتی هم چون فرهنگ رانندگی، که آن هم به همت خوش ذوقی و پشتکار بهرام عظیمی و با نقش آفرینی سیا ساکتی محقق شد. دارا و سارا با پشتیبانی صدا و سیما هم نمی تواند در دل فرزندان کشور ما جا باز کند و هنوز ملکه ی قلب ها، باربی است. این ها نه بدبینی است و نه سیاه نمایی؛ بلکه عین واقعیت است. دارا و سارا نمی تواند موفق شود، چون آمده تا باربی را از راه به در کند؛ اما اگر ما از بتدا تشخیص داده بودیم که نمادسازی و قهرمان سازی برای فرزندانمان نیاز است، قبل از این که باربی در دل بچه ها جا باز کند، مثلا دارا و سارا یا هر پدیده ی بومی دیگری جا باز کرده بود.

موج آزادی های یواشکی نیز از قاعده ی فوق پیروی می کند؛ یعنی ما منتظریم تا موجی ایجاد شود تا ما علیه آن صف آرایی کنیم.

 

4- آیا واقعاً تأسف آور نیست که فقط به مخیله ی خانم علی نژاد خطور کند که این گونه زمین بازی را تغییر دهد و فعالان فرهنگی ما و مدیران ما غافل از همه جا، فقط لبخندهای دیپلماتیک تحویل همه بدهند و بس؟! خانم مسیح علی نژاد با هوشمندی تمام، در دورانی که پدیده ی ساپورت پوشی در سطح شهرها، از نمایندگان مجلس و ائمه ی جماعت تا دیگر فعالان فرهنگی و نیز مردم مذهبی را معترض کرده، می آید موجی راه می اندازد تا به همه بفهماند که "آهای! مدیران فرهنگی غافل! مسئولان فرهنگی نامربوط! از ساپورت پوشی ناراضی این؟ تازه کجاشو دیدین؟! از این بدترشم نشونتون می دم تا بفهمونی شوت تر از این حرفایین که فکر می کنین!"

وقتی ما دغدغه مان این است که آن اقلیت پر سر و صدا و وقیح، نباید تا این حد میدان ببینند تا با عملی خلاف قانون و نیز حرام، اکثریت جامعه را شاکی کنند، این خانم یا به قول خودش جوجه اردک زشت می آید و سطح دعوا را یک درجه بالاتر می برد و دغدغه مندان را بیشتر به ورطه ی محک و آزمون می کشد و فراخوان می دهد که در جامعه و در اماکن عمومی، کشف حجاب کنید تا امروز یواشکی و بلکه یک روز علنا بتوانید تابو شکنی کنید خلاصه شوخی شوخی، ماجرای آزادی کشف حجاب، جامعه پذیر و نهادینه شود.

5- بدین وسیله، از خانم مسیح علی نژاد که خودش، لقب جوجه اردک زشت را برای خود انتخاب کرده، نهایت تشکر را اعلام می کنیم؛ چرا که اگر امثال وی با این موج های هنجار شکن و زننده، همه چیز حتی عفاف و حجاب را زیر سؤال نبرند، چه بسا مسئولان خود تغافل کننده (!) زیر بار نروند که بی حجابی دارد به یک امر عادی در سطح شهر تهران بدل می شود! البته مسئولی که بخواهد خودش را به خواب بزند، تغافل از تفریحاتش است، ولی شاید این گونه دیگر بهانه از دست بهانه تراشان خارج شود و نتوانند بگویند که وضعیت فرهنگی ما، بحرانی نیست!

 

6- در این وانفسای فرهنگی، واقعاً برایم عجیب بود که آقای رئیس جمهور این گونه وارد مقوله ی فرهنگ شدند و گفتند "به اسم دلسوزی در زندگی مردم دخالت نکنید" و "نمی توان با زور و شلاق مردم را به بهشت برد"! در این مورد اصلاً نیازی به اطاله ی کلام نیست چون آیت الله العظمی مکارم شیرازی، مرجع تقلید عزیز ما، به درستی موضع گیری کردند و فرمودند که "این که برخی مسئولان گفته بودند با زور شلاق نمی توان افراد را به بهشت فرستاد ما هم این گونه می گوییم، اما می گوییم با دست خودمان درهای جهنم را به روی مردم باز نکنیم."

قطعاً به زور شلاق نباید هیچ کس را وادار به انجام هیچ عملی کرد، حتی برای رفتن به بهشت؛ اما شأن نزول این جمله، آن هم در وضعیت اسف بار فرهنگی امروز جامعه، چیست؟ این عبارت چه موضوعیتی دارد با اوضاع امروز فرهنگی ما؟! آن هم وقتی که اتفاقا عده ای با تیزی و قمه، آمران به معروف و ناهیان از منکر را شهید می کنند و برخی با اعلام فحشا در کنار خیابان ها، اتفاقا به زور همه را به سوی جهنم راهنمایی می کنند!

وقتی مسئولان ما، هدفشان از سخنرانی، صرفاً سوت و کف و به به و چه چه شنیدن است، وقتی فرهنگ را هم صندوقی برای جلب آراء انتخابات مجلس و ریاست جمهوری بعدی می ببینند، حقا که همان موضع آقای علی مطهری سزاوار است که همه ی دولت ها، فرهنگ را ابزار و وسیله ای می بینند و فرهنگ توسط سیاست مداران، قربانی می شود برای این که محبوبیتشان مخدوش نشود.
7- وقتی انسان به امید شنیدن سخنان حق و فراجناحی، مواضع شجاعانه و فراسیاسی، سخنان بزرگانی هم چون رئیس جمهور محترم را می شنود و می بیند که هنوز سخنرانی ها، رنگ و بوی انتخاباتی و محبوبیت فزایی می دهد، وقتی حتی یادگار امام (ره) که الحق و الانصاف، دوست داشتنی و فراجناحی است، بعد از همین سخنان مذکور رئیس جمهور، می گوید که "به آزادی مردم باید احترام گذاشت و آزادی های مردم را نباید محدود کرد"، از طرفی کلام ناحق منعقد نشده، جملات ایشان متین و صحیح است، اما آیا وضعیت فعلی جامعه، حاکی از بی بند و باری و آزای های نامشروع است یا فضای سلب آزادی؟!

حقیقتاً جای استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری خالی است که می فرمودند: "آينده انقلاب عزيز ما در صورتي تضمين خواهد شد كه عدالت و آزادي را حفظ كنيم. استقلال سياسي و استقلال اقتصادي و از همه مهمتر استقلال – فرهنگي، استقلال فكري و استقلال مكتبي خودمان را محفوظ نگه داريم … ما اگر مكتب مستقل خودمان را ارائه ندهيم، حتي با اينكه رژيم را ساقط كرديم و حتي با اين فرض كه استقلال سياسي و استقلال اقتصادي بدست آوريم اگر به استقلال فرهنگي دست نيابيم شكست خواهيم خود و نخواهيم توانست انقلاب اسلامي را به ثمر برسانيم."

الغرض این که احسنت بر روحیه ی جهادی خانم مسیح علی نژاد که فکر و ذکر و مهم ترین دغدغه اش این است که از بهترین راه که همانا عرصه ی فرهنگ است، با جمهوری اسلامی ایران مبارزه کند و تیشه ای را برداشته که جنسش از الماس است و امثال این تیشه ها اگر حین وادادگی ما و رفتار بی تناسب ما پایین بیایند، اصلاً دور از ذهن نیست که فرهنگ جامعه را قطع نخاع کرده و به کالبدی بدل نماید که با دستگاه نفس می کشد.

این آزادی های یواشکی، مدت هاست که در شعاع صد متری تالارهای عروسی، در خودروهای شخصی برخی شهروندان و به طور کلی در برخی از مناظق تهران رؤیت می شوند، اما آن وجه نگران کننده ی ماجرا، این است که موج «آزادی های یواشکی»، یک فتح باب رسمی تر و جامع تر است برای تابو شکنی و برای مبارزه ی فرهنگی با جامعه ی ایران و نظام جمهوری اسلامی ایران در سالی که فرهنگ نام گرفته است.

و باز احسنت بر امثال خانم مسیح علی نژاد که بر موضع باطل خود، با استقامت و صبر، از هیچ رذالت و تلاشی مضایقه نمی کنند و شرم بر ما، که به جای اعلام موضع حق خود و تشخیص مسائل و مشکلات زمانمان و جامعه مان، مدام کاسه ی گدایی دست می گیریم و حق را به مسلخ محبوبیت می بریم؛ غافل از این که سنت الهی است، که همواره حق مظلوم را هویدا می کند و محبوبیتی که با فریب بیاید، رفتنی است!/شفاف

نظرات
هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است اولین نظر را شما ثبت کنید
ثبت دیدگاه

ارسال دیدگاه